رمان جرئت و شهامت پارت ۶ - رمان دونی

 

 

به سمت تخت زرشکی رنگم رفتم.
صدای بحث آنان اومد. و صدا بلند و بلندتر میشد..

 

_تابان خانم،دیدید چی شد.چند دقیقه دخترتون اومد خبر خوش به ما داد.وقتشه ما دیگه بریم.

 

مادر شروع کرد آرام صحبت کردن :

 

_فیروزه خانم .خواهشن بشینید.خیلی زشته این همه راه از رشت تا اینجا اومدید میخواید برید…من دخترم و راضی می کنم.

 

_ما بریم بهتره،یه موقع به دخترتون بر نخوره .دیگه خواهر گلم خدافظ.

 

_والا،خوبه فرید و میشناسه و اینطور جواب بهش میده..

 

مادر سعی کرد با چرب زبانی کاری کنند در خانه بمانند.حس او را درک نمی کردم.
یعنی حتی به نظر من هم احترام نمیگذاشت.

 

از تخت بلند شدم و در را قفل کردم.نفس عمیقی کشیدم میدانم اگر نتواند آنها را راضی کند.حرصش را سر من خالی می کند.

 

تا صدای در آمد.
یعنی دیگه آنها رفته اند ..

 

یهو صدای دستگیره آمد. و دستگیره بالا و پایین میشد.

 

_ترنم،ترنم در و باز کن ورپریده

 

لبخندی از سر شوق زدم .
همیشه پدر من ،به من می‌گفت جرئت داشته باش.

 

که اگر شهامت نداشته باشی،آن مردم قدر تو را نمی‌داند.کلا جنس انسان ها همین بود..

 

_چرا باید در و باز کنم مامان؟

 

شروع کرد به جیغ کشیدن.

 

_چقدر تو بیشعوری ترنم،مگه من چیکارت کردم می مردی جواب بله رو میگفتی.
اون فرید چشه؟نکنه یه نفر تو زندگیته هاا؟

در و باز کن ترنم در و باز کننننننن!

 

جوابش را ندادم.خودم از دستش عصبانی بودم .نیازی به این رفتار ها نبود.

 

اون دایی هم یک آدم مغرور و از خود راضی بود .خوشم آمد که توانستم او ضایع کنم.

 

مادر محکم به در می کوبید و داد میزد.

 

_آبروم و بردی ترنم . به داییت چی بگم؟بگم این دختر پروی من راضی نیست ازدواج کنه.راضی نیست با خانواده ی مادرش وصلت کنه.راضی نیست…

 

نفسم را با نفرت بیرون دادم و کلام او را قطع کردم و گفتم:

 

_من قصدم ادامه تحصیله.

 

_غلط کردی تو .. من تو رو میشناسم. تو….

 

و در را از کلید قفل چرخاندم و در را باز کردم.به صورت عصبانی مادر مواجه شدم‌.

 

دستم را به علامت تهدید بلند کردم‌ و گفتم:

 

_بزار راستش و بگم ،خیالت و راحت کنم.
مامان من نمیخوام با فرید ازدواج کنم.اون موقع که داشتید راجب ازدواج من فکر می کردید.که چطوری بابام و راضی کنید.

 

خودتون فکر نکردید شاید یک درصد من راضی نباشم واسه خودتون همینطوری می بریدید و می دوختید.یادت باشه مامان زمانی که من راضی نباشم.بابا هم راضی نیست. و تو هم نمیتونی

 

حریف اون قرار بگیری …

‌⊱⋅—————⋅ 𔘓 ⋅—————⋅⊰

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان کویر عشق

  دانلود رمان کویر عشق خلاصه رمان کویر عشق : بهار که به تازگی پروانه‌ی وکالتشو بعد از چند سال کار آموزی کنار وکیل بنامی گرفته و دفتری برای خودش تهیه کرده خیلی مشتاقه آقای نوید رو که شُهره‌ی خاصی در بین وکلا داره رو از نزدیک ببینه و از تجربیاتش استفاده کنه … بالاخره میبینه ولی نه اونطورکه میخواسته

جهت دانلود کلیک کنید
رمان رویای قاصدک

  دانلود رمان رویای قاصدک خلاصه : عشق آتشین و نابی که منجر به جدایی شد و حالا سرنوشت بعد از دوازده سال دوباره مقابل هم قرارشون میده در حالی که احساسات گذشته هنوز فراموش نشده‌!!!تقابل جذاب و دیدنی دو عشق قدیمی…ایلدا دکترای معماری و استاد دانشگاه موفق و زیبایی که قسم خورده هرگز دیگه به عشق شانس دوباره ای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هشت متری pdf از شقایق لامعی

  خلاصه رمان: داستان، با ورودِ خانواده‌ای جدید به محله آغاز می‌شود؛ خانواده‌ای که دنیایی از تفاوت‌ها و تضادها را با خود به هشت‌متری آورده‌اند. “ایمان امیری”، یکی از تازه‌واردین است که آیدا از همان برخوردِ اول، برچسب “بی‌اعصاب” رویش می‌زند؛ پسری که نیامده، زندگی اعضای محله‌ و خصوصاً خانواده‌ی آیدا را به چالش می‌کشد و درگیر و دار این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آبان سرد

    خلاصه رمان :   میان تلخی یک حقیقت دست پا میزدم و فریادرسی نبود. دستی نبود مرا از این برهوت بی نام و نشان نجات دهد. کسی نبود محکم توی صورتم بکوبد و مرا از این کابوس تلخ و شوم بیدار کند! چیزی مثل بختک روی سینه ام افتاده بود و انگار کسی با تمام قدرتش دستهایش را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دنیا دار مکافات pdf از نرگس عبدی

  خلاصه رمان :     روایت یه دلدادگی شیرین از نوع دخترعمو و پسرعمو. راهی پر از فراز و نشیب برای وصال دو عاشق. چشمانم دو دو می‌زند.. این همان وفایِ من است که چنبره زده است دور علی‌ِ من؟ وفایی که از او‌ انتظار وفا داشته‌ام، حالا شده است مگسی گرد شیرینی‌ام… او که می‌دانست گذران شب و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیمی از من و این شهر دیوانه

  خلاصه رمان :   نفس یه مدل معروف و زیباست که گذشته تاریکی داره. راهش گره می‌خوره به آدم‌هایی که قصد سوءاستفاده از معروفیتش رو دارن. درست زمانی که با اسم نفس کثافط‌کاری های زیادی کرده بودن مانی سر می‌رسه و… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دریا فرهمند
دریا فرهمند
1 سال قبل

عالیه عالیه ادامه بده ولی زود زود پارت بده

دریا فرهمند
دریا فرهمند
پاسخ به  𝐻𝒶𝒹𝒾𝓈𝑒𝒽
1 سال قبل

اها باش میدونی داری داستان زندگی ابجیمو تعریف میکنی☹️

man
man
1 سال قبل

نویسنده جون رمان دیگه ای هم نوشتی؟؟؟

دسته‌ها
5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x