رمان رسپینا پارت 75 - رمان دونی

 

یه واحد ۷۰ متری تک اتاقه آشپزخونه کوچولو و جمع و جور ، نوع ساخت خونه واقعا قشنگ بود و راضی بودم
ولی یه مشکلی وجود داشت که اگه میخریدمش سختم میشد برای گرفتن وسایل ، هرچند پولم به خرید نمیرسید
_رهن و کرایه و اینا چقدره از الان بگو تا من بتونم قشنگ فکر کنم راجب خونه
_تو به پولش فکر نکن حالا
اخم کرده برگشتم سمتش
_پس نپسندیدم
_رسپینا
_یا قیمت یا نپسندیدم
کلافه نگاهم کرد و در آخر قیمتو گفت
_ازش که کم نکردی؟ سریع ارتباط میگیرم با بقیه به راحتی میتونم بفهمما ، اونموقع به والله قسم اسمتو نمیارم
اینبار کفری برگشت سمتم
_رسپینا بسه دیگه !
_چی بسه؟ من اینطور راحت نیستم معذبم و نمیام اینجا.
درنهایت کوتاه اومد و قیمت اصلی رو گفت
_به خدا قسم همینه ! خدارو که باور داری دیگه؟ قسم منم باور داشته باش
شاید بهش برخورده بود اما اینطور من راحت تر بودم، جایی با پول خودم ، زیر دین و منت کسی نباشم ، و صدالبته من به پول رادان اصلا چشم داشتی نداشتم ، پول خوب بود اصلا وجودش ضروری بود اما من به شخصیت نگاه میکردم ، به رفتار به عقاید ، چون من قرار نبود با پولش زندگی کنم و کنار بیام مهم شخصیتش بود
برگشتم سمتش و دستمو انداختم دور گردنش که دستاشو دور کمرم گذاشت
_رادان ، عزیزم ، فدات بشم من ، من اینطور راحت ترم ، دلخور نباش از دستم ، بدت هم نیاد عشقم
پیشونیشو چسبوند به پیشونیم
_میدونستی اینکارت عواقب بدی داره؟
با خنده ریزی نگاهش کردم
_مثلا چه عواقبی
کمرمو محکم تر گرفت
_میخوای عملی نشونت بدم ؟
با دیدن سیبک گلوش که بالا پایین میشد و نگاهش که بین لبام و چشمام در نوسان بود قشنگ متوجه شده بودم
_عملی چی هست ؟
تا نزدیکم شد با شیطنت عقب کشیدم کفری نگاهم کرد برای اذیت بیشترش دستامو از دور گردنش برداشتم و دستامو بردم عقب نزدیک دستاش و خم شدم سمت عقب که بیشتر خم شد روم
لباش که نزدیک صورتم بود خیلی یهویی دوتا از انگشتامو آوردم بالا و روی لباش قرار دادم که آروم خندید و بوسیدش و صاف شد ایستاد
مشخص بود چقدر داره خودشو کنترل میکنه
_میبینم که سرخ شدی ، گرمتونه ؟
_نظرت چیه کمتر اذیتم کنی ؟
_اوممم بذار فکر کنم ، نظرم منفیه
_نوبت منم میشه ها
_اونموقع خدا بزرگه و با شیطنت چشمک زدم
لپمو محکم گرفت کشید
_خدا بزرگه رحم هم میکنه اما بنده اش که من باشم رحم نمیکنم …

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان رویای انار
دانلود رمان رویای انار به صورت pdf کامل از فاطمه درخشانی

    خلاصه رمان رویای انار :   داستان سرگذشت زندگی یه دختر عمو و پسر عمو هست که خیلی همدیگه رو دوست دارن و با هم قول و قرار ازدواج گذاشتن اما حسادت بقیه مانع رسیدن اون ها بهم میشه ، دختر قصه که تنهاست به اجبار بقیه ، با یه افغانی ازدواج می کنه و به زور از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نذار دنیا رو دیونه کنم pdf از رویا رستمی

  خلاصه رمان:     ازدختری بنویسم که تنش زیر رگبار نفرت مردیه که گذشتشو این دختر دزدید.دختریکه کلفت خونه ی مردی شدکه تا دیروز جرات نداشت حتی تندی کنه….روزگار تلخ می چرخه اما هنوز یه چیزایی هست….چیزایی که قراره گرفتار کنه دختریرو که از زور کتک مردی سرد و مغرور لال شد…پایان خوش…قشنگه شخصیتای داستان:پانیذ۱۷ ساله: دختری آروم که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سیاهپوش pdf از هاله بخت یار

    خلاصه رمان :   آیرین یک دختر شیطون و خوش‌ قلب کورده که خانواده‌ش قصد دارن به زور شوهرش بدن.برای فرار از این ازدواج‌ اجباری،از خونه فراری میشه اما به مردی برمیخوره که قبلا یک بار نجاتش داده…مردِ مغرور و اصیل‌زاده‌ایی که آیرین رو عقد میکنه و در عوضش… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
رمان عشق صوری پارت 24
دانلود رمان خفقان

    خلاصه رمان:         دوروز به عروسیم مونده و باردارم عروسی که نمیدونه پدر بچه اش کیه دست میزارم روی یه ظالم،ظالمی که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 2.8 / 5. شمارش آرا 5 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گلوگاه به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه
دانلود رمان گلوگاه به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه

  دانلود رمان گلوگاه به صورت pdf کامل از هانیه وطن خواه خلاصه رمان:   از گلوی من بغضی خفه بیرون می زند… از دست های تو ، روی گلوی من دردی کهنه… گلوگاه سد نفس های من است… و پناه تو چاره این درد… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تبسم تلخ

    خلاصه رمان :       تبسم شش سال بعد از ازدواجش با حسام، متوجه خیانت حسام می شه. همسر جدید حسام بارداره و به زودی حسام قراره پدر بشه، در حالی که پزشکا آب پاکی رو رو دست تبسم ریختن و اون از بچه دار شدن کاملا نا امید شده. تبسم با فهمیدن این موضوع از حسام

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x