_اگه اتفاقی نیوفتاده چرا دنبال من راه افتادی ؟!
_به وظیفه ام عمل میکنم خانوم
کلافه برگشتم و راهمو ادامه دادم ، قاعدتا قرار نبود چیزی بفهمم و این نفهمیدنه عذابم میداد.
وارد آژانس شدم ، و کسی که از لحاظ چهره مورد اعتماد بود رو انتخاب کردم و راه افتادم .
با اینکه دلتنگ رادان بودم اما این ده روز میخواستم برای خودم باشم ، گوشیمو خاموش کردم و انداختم تو کیفم .
با رسیدن به در خونه هزینه رو حساب کردم و پیاده شدم و چمدونمو برداشتم ، من بیشتر از نصف زندگیمو توی آژانس و اسنپ گذرونده بودم واقعا .
زنگ رو زدم و در باز شد و راحیل جلوی در بود ، روزای سختی رو داشت میگذروند ، با پرس و جو و کمک گرفتن از بقیه یه روانشناس که مورد تایید اکثریت باشه پیدا شده بود و هفته دیگه جلسه اول بود ، امیدوار بودم کارساز باشه و به زندگیش برگرده.
~~~~
چمدونم رو سر جاش گذاشته بودم و لباسامو چیده بودم ، ریما و راحیل و بابا بخاطر این اساس کشی شغلشونو از دست داده بودن ، ریما و راحیل بخاطر رزومه کاری خوبی که داشتن مشکلی نداشتن زیاد ، با یکم گشتن میشد کارشون جور شه ، میموند بابا که من راضی به کار کردنش نبودم ، تا این سن و تا الان خرج تک تک مارو داد ، الان هم که یه حقوق ثابت داشت
_بابا ، من میگم شما دیگه نری کار کنی ، من هستم ، راحیل ، ریما ، حتی رادمهر
_نمیشه ، شما شاید اما رادمهر با چی میخواد بره سر کار ؟ کدوم مدرک؟
رادمهر انقدر علاقشو دنبال کرده بود که مدرک کامیپوتر رو گرفته بود و آخرای این بود که مدرک عکاسی رو هم بگیره ولی قرار نبود اینو من بگم خودش باید میگفت .
_راحیل و ریما خیالمون راحته ، زود جا گیر میشن، منم میتونم کارای مشاوره ایم رو برگردونم ، رادمهر هم یه مدت میتونم یه جاهایی بند کنم ، ما چهارتا از پس خودمون و اینکه زندگیمون بچرخه برمیایم
مردد شدنش مشخص بود ، رادمهر و ریما هم استقبال کردن و در نهایت بابا راضی شد ، این ده روز فرصت خوبی بود که کار پیدا کنیم مشغول شیم یه نظمی بسازیم ، البته پول پیشی که برای خونه داده بودم رو هم من داشتم و این چندسال موقع کار کردن سکه و طلا گرفته بودم ، اگه نیاز میشد قابل استفاده بود .
چهارتایی تو اتاق نشستیم دنبال کار گشتیم .
_راحیل و ریما شما کارتون توی بیمارستانه ، رزومه آماده داشته باشید که برید ، منم که گروه و مجموعه های آزمایشی زیاد هست جاگیر میشم میمونه رادمهر
_که کار خاصی پیدا نمیشه .
نمیدونستم رادمهر قبول میکنه یا نه ، اما مدرک کانپیوترش باعث میشد بتونم از طریق رادان تو شرکت جاش بدم ، اما اول باید میدیدم خودش راضیه یا نه
کنارش نشستم و پچ پچ وار حرف زدم
_بخوای میتونم بفرستمت تو شرکت رادان بخاطر مدرک کامپیوترت و همچنین چون علاقه داری کارت خوبه
_نه
_اما فرصت خوبیه ها ، سابقه میشه برات ، کاریه بر حسب علاقت
_از پارتی بازی خوشم نمیاد
_راحیل و ریما بخاطر طرح دانشکده پزشکیشون تونستن بمونن تو بیمارستان و الان سابقه دارن ، من صدقه سر رتبه کنکورم میتونم کار جور کنم ، تو نه حاضری بری شاگردی یا تو بوتیک و پاساژ کار کنی و همچنین میخوای پارتی بازی نباشه.
_پارتی بازی هرکی رو قبول کنم از اونو قبول نمیکنم
_اونم فرش قرمز پهن نکرده برات ، شاید نشه اصلا
_رسپینا
_رادمهر نظرت چیه لج نکنی ؟! این کارا یا سرمایه میخواد کار خودتو راه بندازی یا پارتی ، اولی رو که نداری دومی هم میگی نه
_تو خودت باشی قبول میکنی؟!
_قبول نمیکنم ، اما هرکاری میکنم سرمایه جمع شه برای کارم
_مثل این مدت؟!
_این مدت بیکار نبودم ، اگه به خرج نمیوفتادم بیخیال کار نمیشدم حداقل میتونستم یه قدمایی برای بیزنس خودم بردارم
_چه بیزنسی ، تو حتی آموزشت تکمیل نیست .
_قرار نیست نصفه بمونه تکمیل میشه ، بگم به رادان یا نه ؟!
_نه
_یه بار به غرور خرکیت فکر نکن ، به این فکر کن از یه جایی باید شروع شه
_نمیدونم
_من به رادان میسپرم
_من نگفتم قبول میکنم
_مجبورت میکنم قبول کنی .
گوشیمو روشن کردم ، چندتا میس کال داشتم از رادان و یه پیام از آرام که رسیده .
چون خونه خودمون بودم ممکن نبود بتونم با رادان حرف بزنم ، شاید اگه اتاق خودم تنها بود میشد .
بهش پیام دادم و گوشیو گذاشتم کنار، کاش میشد یه خونه بزرگتر گرفت ، خونه خودمون فروش رفته بود ، یه مقداری هم پس انداز داشتیم یعنی دارایی بابام ، این خونه هم اگه میفروختیم شاید یه خونه بزرگتر میشد گرفت ، تعدادمون زیاد بود و اذیت بودیم هممون اما میخواستیم به رو نیاریم ، وارد دیوار شدم و آگهی هارو دیدم ، خونه ویلایی که نمیشد گرفت ، یعنی کلا محال بود ، آپارتمان ۲۰۰ متری سه خوابه نیاز داشتیم اما قیمتا بالا بود ، باید با بابا حرف میزدم ببینم چقدر بودجه هست برای عوض کردن ، اشتباه از من بود که عجله داشتیم برای خرید اونم موقعی که خونمون فروخته نشده بود و باید درستش میکردم ، میشد یکی از مسئولیتای من …..
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
امشب پارت نداریم؟🙁