نفسم حبس شد! هامون شوهرم بود ولی ازش میترسیدم؛ مسخره بود… ولی بخاطر شب اولی که با همون داشتم و اون مثل سگ باهام رفتار کرد هنوز هم رو دلم مونده بود. نمیتونستم فراموش کنم رفتاری که باهام داشت!
نفس لرزونی کشیدم و لب زدم : چی… چی کار میکنی هامون؟!
سرش و تو گردنم برد و مک عمیقی زد که به خودم لرزیدم و چشمام بسته شد.
لبم و از حس خوشی که گرفتم گاز گرفتم و تو دلم گفتم حقا که کرم از خود درخته!
ترسی به دلم ریخت و آرزو کردم ای کاش اتاق و تزئین نمیکردم.
زیر گلوم و بوسید و لب زد : حتی گیتی هم هیچ وقت از این دلبری ها نمیکرد! ولی تو خدادادی دلبری!
لبخند باز برگشت روی صورتم! توی دلم ذوق کردم.
دستم و دور گردنش حلقه کردم و خودم کمی بالا تر کشیدم.
اولین کسی بود که داشت ازم تعریف میکرد و منم که تشنه توجه هامون بودم.
نفس عمیقی کشیدم و چون خیلی خجالت میکشیدم سرم و تو گردنش بردم و نفس هام و عمیق بیرون دادم.
نفس عمیقی کشیدم و چون خیلی خجالت میکشیدم سرم و تو گردنش بردم و نفس هام و عمیق بیرون دادم.
دم عمیقم که به گردنش خورد لرزیدن بدنش و حس کردم و جری شده روی تخت انداختم و لباسم و از تنم درآورد.
لبم و جوری گزیدم که لبم زخم شد و مزه خون رو روی زبونم حس کردم؛ زبونم روی لب هام کشیدم و آخی گفتم.
این نرمش توی حرکاتش داشت از پا در میآوردم. انقد باهام خشن بود که الان جنبه خوش برخوردیش و نداشتم.
میدونستم که کار تزئین اتاق با شمع ها تحریکش میکنه ولی حتی فکرشم نمیکردم که عکس العملش این باشه!
متوجه آخم شد و سرش و از گردنم بیرون آورد.
با اخم به لب زخم شدم نگاه کرد.
چون با شمع ها اتاق نیمه تاریک بود میتونست لب زخم شدم و ببینه.
با دیدن زخم روی لبم اخم صورتش و پوشوند و دستش و روی لبم کشید.
_ من که هنوز کاری نکردم؛ چرا لبت و این جوری کردی؟
نگاهم و ازش گرفتم و شرم زده هیچی زیر لب و آروم گفتم.
کلافه و دوباره گفت :
_ دردت اومد؟
_ نه! فقط… فقط…. از…
کمرم باریکم و توی دستش گرفت و مجبورم کرد روی پاهاش بشینم.
_ حرف بزن دختر! اوکی اصلا تا وقتی که نخوای رابطه نداریم!
نفسم از این حرفش رفت؛ یعنی میتونست؟! یا الکی میگفت؟ اصلا چرا الان که من با بند بند وجودم میخوامش عقب کشیده؟!
گردنش و چنگ زدم و محکم روی سینه اش و مکیدم که چشماش گرد شد و شوک زده دست دور تنم حلقه کرد تا نیفتم.
برای اولین بار ترس و خجالتم و کنار زدم؛ برای مرد روبه روم! دلم میخواست اون هم بفهمه من میخوامش! با تموم وجودم
تو گردنش خفه به حرف اومدم :
_ من میخوام! میخوامت! لبمم از ذوق تو دلم گاز گرفتم.
هامون…
لبخند روی لبش میتونستم حس کنم.
دوباره جاهامون و عوض کرد : جانم؟
و هامون قطعا نمیدونست که من با این نوع حرف زدنش نفسم بند میاد؟! مطمئنا نمیفهمید چه حس و حالی پیدا میکنم!
لبم و گاز گرفتم که سوزشی سر تا سرش و فرا گرفت.
چشمام و محکم روی هم فشار دادم و دستم دور گردنش حلقه کردم.
من این مرد و دوست داشتم؟! دوسش داشتم ولی این درست نبود! اون کسی دیگه و دوست داشت.
از قضا خیلی هم گیتی و میخواد؛ من از بخت بدم نفر سوم این رابطه بودم! بغض کردم… چرا چرا چرا؟؟ این همه بدبختی بَسم نبود خدا؟
نفهمیدم کی لخت لخت شدم و نفهمیدم که کی دردی عمیق زیر دلم شروع شد.
جیغ بلندی کشیدم که لب های گرم هامون روی لب هام نشست و آه بعدیم توی گلوم خفه شد!
تند تند تو بدنم ضربه میزد و لبم و میبوسید.
***
با نفس نفس کنارم خوابید و تنم ومحکم تو بغلش کشید! هیچ موقع مثل امشب نبود! آروم بودنش ناخودآگاه باعث شده بود منم آروم باشم!
بغض چند دقیقه قبلم به کل فراموشم شده بود و الان لبخند از روی لبم پاک نمیشد…
با صداهای هامون آروم چشمام و باز کردم و گیج به اطراف چشم دوختم.
خمیازه ای کشیدم و خواب آلود دوباره چشم روی هم گذاشتم.
انگار از روی بدنم با ماشین رد شده بودند؛ درد پایین تنه ام بیشتر از هر وقتی بود!
با حس کردن درد زیاد زير دلم آخی گفتم و دستم و زیر دلم گذاشتم؛ صدای بلند هامون به گوشم رسید : چی کار میکنی ساغر؟ الان میفتی!
و من هنوز هم خواب و بیدار بودم؛ دستای هامون دور کمرم حلقه شد و بالا تر کشیدم که هوشیار شدم و چشمام و باز کردم.
درد دلم قابل توجه تر شد! دستم و زیر شکمم گذاشتم و ناله بلندی سَر دادم.
🍃🍃
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
سلام
منم میخوام رمان بزارم تو سایت چیکار کنم؟
سلام ببخشید چرا پارت 49 نیست و اینکه چند پارت هست
سلام چون این رمان درحال تایپ و هنوز پارت ۴۹ منتشر نشده و همینطور معلوم نیست که چندتا پارته!
بچعا یکی میگه دیگ پارت گذاری نمیکنن این رمانو راس میگن.؟.☹️
ینی همیطوری ولش میکنن.؟.☹️
سلام.جایی خوندم که بخاطر نظر بعضی از دوستان این رمان دیگه نوشته نمیشه.باید به نویسنده بگم همونطور بعضی ها دوست نداشتن و نظر خودشون روگفتن من و ممکنه بعضی ها مثل من رمان رو دوست داشته باشن و ازاون مهم تر وقت گزاشتن و تااینحای رمان رو خوندن ای کاش برای ما احترام قائل باشین و ادامه رمان رو بنویسید و یاحداقل بگین آخرش قرار بوده چی بشه.اون خانمه توی اتاق گیتی کی هست.ممنون
وا بد شد که درسته رمان ضعف هایی داشت ولی من دوس داشتم ببینم اخرش چی میشه حیف شد😕😕😕
سلام ب اهالی عشق
ب آیلین ناز نیکای جیگر متین مهدیس دلوین مریم شایلین نیکا نیو داش امیر و بقییه برو بچ ک اسماشونو یادم نیس…
آیلین جونم وظیفه ات نیس قشنگم محبتته دورت بگردم❤
اریاهم خوبه الحمدلله حرفم کم و بیش میزنه بیشتر خراب کاری میکنه 🤣🤣🤣
الان خوبم قشنگم خداروشکر انشالله ک هم تو هم یاسی هم همهههههه ی بچه ها همیشه سلامت و شاد باشین دلتون آرامش داشته باشه ببخشید عزیزم دیر جوابتو دادم ی کمی گیر بودم💋
سلام به روی ماهت زهراجونمم
بوس روی لپای نازت💋💋
تقدیم به تو:
❤❤❤
خوشگل منی مهدیس جونم بوس روی لپای خودت 💋💋💋💋💋💋❤❤❤❤❤❤
اییییییی جونممممم♥️♥️💋
به به چه چسبید عجب بسی♥️♥️💋
فدات شم جانیم♥️♥️💋
.
♥️تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را♥️
*بوسی*
سلومممـ خوشملم❤💚
مرسی زهرایی
فدای سرت
لطف داری عشقم
خداروشکر که خوبی..
.
.
ای جاااااانم نی نیه من!
ممنون عزیزم همچنین انشالله تو زندگیت به هر چی که میخوای برسی و شاد باشی ♥️🤗
ببخشید اریا کیه؟
چقدرر متاسفم که نویسنده این رمان یک زنه
اره واقعا
.
نویسنده ارزش مونث رو برده پایین یعنی اینقدر زنها سست عنصرن
زن حرمت داره ولی داخل این رمان حرمت زن نگه داشته نشده
.
هی نویسنده جان این چیزا چیه مینویسی الان داری به ریش نداشته من میخندی💔😂
هععییی توهین به ریش نداشتم شده💔😂
سلام😄
همتونم که میگید پیرم😂😂
اصلا من عکسه رو بحذفم تا همه ندیدن😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
سلامممممممم
امیر پیر نیستی
جونییییی
ننه عزیز من چطوره؟؟؟
.
.
😃😃😆
نمیدونم ولی مثل اینکه خوبم پسرم
-سیمین بهبهانی چه زيبا گفت:
حق حضانت برای تو
درد زایمان برای من
نام خانوادگی برای تو
بیگاری خانه برای من
چهار عقد برای تو
حسرت عشق برای من
هزار صیغه برای تو
حکم سنگسار برای من
هوس برای تو
عفاف برای من
آرام بمیر بانو که حتی
عکست را پس از مُردن
روی آگهی ترحیمت نمیزنند
ﻧﺎمم ﺯﻥ ﺍست
ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﮔﻮﺭﻡ میکرﺩﯼ
ﮔﺎﻩ سنگسار
ﮔﺎﻩ ﻣﺮﺍ ﺿﻌﯿﻔﻪ میخوانی
ﮔﺎﻩ ﻟﭽﮏ ﺑﻪ ﺳﺮ
ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻫﺮ ” ﻣﺮﺩی” ﻣﺮﺩﺗرم
ﻫﻤﺎﻥﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻋﺮﺑﺪﻩ میکشی
ﻭ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺣﮑﻢ ﺁﺑﺮﻭﺩﺍﺭﯼ
ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺭﺍ ﻣﯽﺑﻨﺪﻡ
ﻫﻤﺎﻥﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﺭﺩ میکشم
ﻭ ﺗﻮ ﭘﺪﺭ میشوی
ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﺮﺩﺗرم
ﻫﻤﺎﻥﻭﻗﺖﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺎﮐﺴﯽ
ﺯﺍﻧﻮﯾﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﺍﻧﻮﯾﻢ ﻣﯽﺳﺎﯾﯽ
ﻭ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ میکنم
ﺁﻫﺴﺘﻪ ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ :ﺁﻗﺎﯼ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭ!
ﺑﺎﺯ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﺮﺩﺗرم
ﻫﻤﺎﻥﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﭘﯿﺶ ﭘﺎﻫﺎﯾﻢ
ﺗﺮﻣﺰ میزنی ﻭ میگویی ﭼﻨﺪ؟
ﻭ ﻣﻦ ﺭﻭﯾﻢ ﺭﺍ ﺑﺮ میگردانم
ﻭ ﺗﻮ نمیدانی ﮐﻪ ﺩﻟﻢ
ﭼﮕﻮﻧﻪ میگرید
ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﯾﺸﮥ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺗﻮ
ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ﮐﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻗﺖ
“ﻣﻦ ﺍﺯ ” ﺗﻮ” ﻣﺮﺩﺗرم
ﺯﻥ ﻋﺸﻖ ﺯﺍﯾﺪ
ﻭ ﺗﻮ ﺑﺮايش ﻧﺎﻡ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ میکنی
ﺍﻭ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﺸﺪ
ﻭ ﺗﻮ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﯾﻨﮑﻪ
ﺑﭽﻪ ﺩختر ﻧﺒﺎﺷﺪ
ﺍﻭ بیخوابی میکشد
ﻭ ﺗﻮ خواب حوریان بهشتی میبینی
او مادر میشود
و همه جا میپرسند: نام پدر؟
قانونت عادلانه نیست دنیا؟
یه متن بی ربط ولی خیلی قشنگ 🥺
عاه ثناکوچولوی من
کوجاییییی؟
چرااااصلا نمیای چت روم؟
دلم واست تنگ شده بود
ثنا کوچولوتون در اعماق دریای درس ها دست و پا میزنه تا غرق نشه 😂
پس شناگر ماهری هستی😂
موفق باشی کوچولوی من
هعی فردا امتحان جامع دارم فقط زیست و با جزو هاش خوندم
بقیه رو به خدا و تقلب واگذار کردم 😂😂
کار بسیار عاقلانه ای کردی حتما جواب میده😂😂
اخیییی🥺امییییررررر
ماشالااا دادااش چقده قشنگی چقده چهره ات مهربونهه
خداحفظت کنهه مهربوون😌
سلاام نیکاا جونمنممم
من اومدم دربسسست درخدمتم
اوه اوه به امیر حسودیم شد😂😂😂
چهره منم مهربون بود نیکاجونمممم؟😂😂😂😂
مهدیس خیالم راحت بود پوریا نیس ببینه
😂😂
حسودی نکن عزیزدلمم
تو چهره ات هیچییی چشمااات خودش یه شاهنامهه حرف توش داااشت🥰😁😌
بزار پوریا بیاد براش نقشه دارم حرصش بدم در نقش ایلیا😂😂
.
شوخی کردم نفس جانم
ویییییییییییی گلبمممممم
من غش کردم یکی منو بگیره
تاج سرمی من باتو ملکه ای میکنم
نهههه مهدییییس نههههه گناه دااره اذیتش نکن
بیفت تو بغل خودم
اووو پس تکلیفشو خوب نوشته راضی هستی ازش
باشه کاریش ندارم اگر یه بار دیگه اذیتت کرد و تکلیفشو خوب انجام نداد به من بگو
.
افتادمممممممم♥️
بااش
🥰🥰قربوونت برم منننن
خدانکنه جان ودلم♥️
خیلی قشنگ بود لعنتی 🥺واقعا چرا زن باید اتقدر تو جامعه ارزشش کم باشه 🥺
ایشالله روزی برسه که زنا بر مردا فرمانروایی کنن 😎🤞
مینوجان منظورت به کامنت منه یا رمانه
😄😄ممنون نیکا
گهرم باهاتون💔
چرا نمیگید اینجایید💔💔
ناااححححح گهر نکن قلبم میگیره
فدات شم نمیدونستم که
ببخشید اجی کوچیکه
ناح گلبت نگیره!
خدانکنه
ن بابا شوخی کردم♥️
میدونستی عزیزدل ابجی مهدیست هستی
♥️♥️
ای شیطون♥️
توام عزیز دل منی♥️
ویییییی گلبم ابجی دوست داشتنی من♥️
😚♥️🌹
😚♥️🌹
عزیزدلم مگه تو خاله امیر نیستی
بیا عکسشو گذاشته مگه نمیخواستی ببینی
برو نگاه کن
دیدم😍
ماشالا خوشگلیش به خالش رفته برو اسپند دود کن اجی🤩
نمیخوره شونزده سالش باشه ولی چهره گشنگی داره..!
ماشالا هم برای اجی انیام هم برای پسرم امیر♥️
اره یه جونی شده♥️
شوخی کردما من 😂من یه بکوب بسازی به چهرم بدهکارم 😂🤦♀️
اوهوم ♥️🌹
نه بابا شوخی چیه من جدی گفتم
تو به این خوشملی و ناناصی هستی عزیزم😚♥️
.
♥️🌹
مرسی 💋♥️🌹
خواهش میکنم♥️🌹💋
😟توهم گفتی پیرم😟
.
.
ممنون خاله کوچولو😄
سلام اهالی
خوبیم ؟
اییی باباییم چه خوشگلی ، البته به چشم دخترت و خواهرت 😍
واییی ایاینم امده 😍، خوبی دلبرکم ؟؟
.
بابایی ، دلیل گیبتم اینه که ، فردااا یک امنحان سخت دارم 😭😩😵😢
سلام عزیزم
خوبم
تو چطوری گلبرگم؟
خداروشکر
منم استرس امتحانمو دارم 😭😖
ممنونم
عزیزدلم استرس نداشته باش انشاالله که امتحانتو خیلی خوب میدی
سلام نیکا کوچولوم خوبی دختر بابا ؟؟؟
😃ممنون
ان شاءالله موفق باشی😊
امروز که من روزه نیسم حالم خوبه
هیچکدومتون نیستین
چرایهو غیب میشین همتون😟
نیدونم شایدجنی شدیم
چرا همتون رفتین
من اومدم
عه امیر!
سلام خوبی کوشولو؟!
سلام خوبم تو چطوری؟؟
مرسی منم خوبم!
ایلینم خدایی امیر کجا به کوچولوها میخوره
من دیگه ازش حساب میبرم
ببین چه کردی امیر😃
عاه نه بابا تو خالشی مهدیس چرا حساب ببری؟!
خاله کجا بود
من ننشم
عکسشو ببین تا توهم حساب ببری
باشد مهدیسم!
افرین ایلینم
😕خدایی من همون امیرماااا فرقی نکردم
فقط شما عکسمو دیدین😕
😂😂😂😂😂
اومممم میدونم تو پسرخودمی
😂😂😂😂
سلام
سلام گل پسر
چطوری؟
خوب😃
تو چطوری
خداروشکر
منم خوبم امیرجان
خداراشکر که خوبی ننه
ممنونم پسرم
میگم امیر ماشالا خیلی بزرگیا
حالا هی تو به من بگو پیری😟😔
نااححح پیری نیستی
چهرت حالت بچگونه نداره دیگه
یه جونی شدی واسه خودت
😃😄ممنون
خواهش میکنم😃
بیا تنگ در آغوش بگیرمت!
ویییییییی گلبم
ممنونممممممم ایلینم
فدایت گوزلیم!
خدانکنه ناناصم
باید به مردم اثبات میکردم
که چقدر اشتباه فکر میکنند
که وقتی پیر میشوند.
دیگر عاشق نمیشوند.
آنها نمیدانند که وقتی دیگر عاشق نشوند، پیر میشوند.
شما این کاراو انجام بدین از حساب خودم بردارین
آییلییین برای توو مخصوووص کباب میگیرم اما اگه فکر میکنین حالا حالا هااااا من به دیار باقی میرم شدیدااااا نابیناخوندیننن😈😈😘😂😂
😂😂
چشماتو از من برندار!
من مات تصویر توعم!
.
.
مرررررررسی!
اصن بیا بخل خودم!
اوووومدم آیلینم
انقد حرف زدین نیروی خارجی پرید!
.
.
خدایا نیروی خارجی برسون!
الهی امین
.
.
خودت را در سه کلمه یا یک جمله توصیف کن.
.
.
خوشگل/ زیبا. فول آف بیوتی!
😍😍😍