رمان صیغه استاد پارت 52 - رمان دونی

رمان صیغه استاد پارت 52

هقی زدم و چشمام و بستم؛ تحمل این حرف برام سخت بود؛ بخدا که سخت بود!
_ هامون دلم می‌خواد اون بی شرف و بکشم.
با شوک نگاهم کرد و ناباور تر لب زد:
_ چرا؟ چی گفت بهت اینجوری بهم ریختی؟ درست حرف بزن داری سکتم میدی دختر!
با چشمای قرمز نگاهش کردم و بهش تویپدم: همش تقصیر توعه هامون؛ یه جوری رفتار کردی اون اشغال فکر کرد یه هرزه به درد نخورم!
چی کار داری می‌کنی یا زندگیم؟! چجوری تحمل کنم؟
بی تاب نگاهم کرد و سرم و به سینش فشرد و آرامش بخش لب زد :
_ هیسس آروم باش؛ درست توضحیح بده که زری زد؟ بگو ساغر خودم آدامش می‌کنم.
سرم و کمی از بغلش در آوردم و پشت آستینم و روی چشمم کشیدم و گفتم :
_ گفت فهمیده تو با من تیک زدی؛ هه مرتیکه پر رو برگشته ميگه من اهل صیغه ام!
هامون به آنی چشماش سرخ شد و اخم کرد؛ حالت آروم صورتش چنان عوضش که به شدت ازش ترسیدم.
بدون حرف عقب گرد کرد و به سمت خروجی رفت که چشمام گرد شد و بلند صداش زدم.
_ هامون؟؟
جوابم و نداد؛ نگران قدم برداشتم؛ امروز یه دعوای درست و حسابی نشه باید خداروشکر کنم!
با استرس دنبالش می‌دوییدم و صداش می‌زدم ولی اون انگار نه انگار به راهش ادامه می‌داد و به حرف منم پشیزی اهمیت نمی‌داد.
پوف کلافه ای کشيدم و داد زدم :
_ هامون! هامون جان صبر کن لطفا… هامون تو الان عصبانی متوجه نیستی.
تو خشمت کاری نکن هامون! با توعم.
به هیچ کدوم از حرفام گوش نمی‌داد و تند تند بیرون رفت؛ مجبور بودم باهاش برم وعلا معلوم نبود که بلایی سر خودش بیاره!
ریاحی و که از دور دیدم محکم تو سرم زدم و اشهدم و خوندم که ناگهان تلفن هامون زنگ خورد؛ نفس راحتی کشیدم و پوفی کشيدم که اون هم ایستاد و با کلافگی گوشیش و جواب داد.
_ بله؟؟؟
چنان بله رو بلند گفت که تو جام پریدم بعد از چند ثانیه هامون اخماش بیشتر تو هم رفت.
باشه ای گفت و سریع گوشی و قطع کرد….
منتظر نگاهش کردم که محکم چشماش و باز و بسته کرد و طرفم اومد؛ چشمام پر شد از تعجب!
دستم و کشید و بردم طرف دفتر دانشگاه؛ بلاخره باید حرف می‌زد یا نه؟!
سعی کردم دستم و از دستش جدا کنم و لب زدم : هامون آروم باش کجا داریم میریم؟! باید باهام حرف بزنی! اوکی؟
سرش و به دو طرف تکون داد و دقیق جلوی در دفتر حراست دانشگاه ایستاد.
نفسم قطع شد؛ نکنه اخراجم کنن؟! سرم گیج رفت و مات موندم نه نمیتونه این باشه!
خدایا خودت رحم کن؛ اون از درس خوندنم که گند زدم و مجبور شدم صیغه ی استادم بشم اینم از الان؛ همیشه گند می‌زنم به زندگیم!
هامون کتش و صاف کردم و دست تو دست من در اتاق و زد؛ سریع عکس العمل نشون دادم و دستم و تکون دادم و گفتم :
_ چی کار میکنی هامون؟ دستم و ول کن می‌فهمند.
و هامون عصبی تر از هر زمانی لب زد:
_ بزار بفهمند! اگه قراره ناموس من و اینطوری اذیت کنن و تو روز روشن بهش پیشنهاد هرزگی بدند همون بهتر همه بفهمند زن منی!
تلخ لب زدم: مگه زنتم؟! همون بهتر فکر کنن یه هرجاییم تا این که بفهمند من زیر خوابتم؛ هامون!..
جلوی دهنم و محکم گرفت و چشمای خونیش تنگ شدن.
با عصبانیتی که از چهرش می‌بارید لب زد :
_ دهنت و ببند ساغر؛ بخدا که می‌زنم می‌کشمت خودم و راحت می‌کنم!
کلافه چشم ازش گرفتم؛ چرا عصبی می‌شد؟ مگه واقعیت و بهش نگفته بودم؟
مگه زیر خوابش نبودم؟ چرا جوش می‌آورد؟
در و باز کرد و منم به تبعیت ازش داخل رفتم؛ مسئول حراست با اخم به صندلی اشاره زد و گفت : بفرمایید؛ هامون جان از شما دیگه توقع نداشتم!
هامون نفسش و صدا دار بیرون داد و دستش و توی موهاش کشید و گفت :
_ اون جوری که تو فکر می‌کنی نیست علی جان!
حتی فامیل این یارو هم بلد نبودم پس ساکت موندم تا اگر اون سوالی چیزی داره ازم بپرسه؛ استرس زیادی داشتم.
مسئول حراست که اسمش علی بود لبش و تر کرد و گفت : چند تا از بچه شما رو حین دعوا با آقای ریاحی دیدند! درسته؟!
هامون سری تکون داد و گفت : اره؛ چون زر مفت زد منم آدمی نیستم که بشینم و نگاه کنم یه آدم تازه به دوران رسیده…
علی تو حرف هامون پرید و با غیض گفت : هامون! می‌خوام گزارش رد کنم؛ مقصر باشی خودت می‌دونی چی می‌شه پس درست از خودت و این دختر دفاع کن!
_ پوف ببین علی این ریاحی بی ناموس به ساغر پیشنهاد صیغه داده! تو بودی چی کار می‌کردی؟ هان؟
علی اخماش از هم باز ‌شد و انگار که چیز جالبی و کشف کرده باشه خنده خبیثی کرد و در جواب هامون گفت :
_ من وقتی اینطوری جوش میارم که یه نسبتی با ساغر خانم داشته باشم! نسبت معمولی هم نه ها! مثلا نامزدی! ازدواجی چیزی!
هامون چشماش و محکم بست و منم از خجالت سرخ شده سرم و پایین انداختم.
دلم می‌خواست آب بشم و برم تو زمین.
خدا لعنتت کنه هامون؛ معلومه با این حرص و جوشی که تو می‌خوری این یارو شک می‌کنه!
هامون گفت :
_ می‌خوای به چی برسی علی؟
علی هم نیشخندی زد و جواب داد :
_ صبر کن ببینم اصلا تو از کجا قضیه رو فهمیدی؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ضد نور

    خلاصه رمان :         باده دختری که عضو یه گروهه… یه گروه که کارشون پاتک زدن به اموال باد آورده خیلی از کله گنده هاس… اینبار نوبت باده اس تا به عنوان آشپز سراغ مهراب سعادت بره و سر از یکی از گندکاریاش دربیاره… اما قضیه به این راحتیا نیست و.. به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هشت متری pdf از شقایق لامعی

  خلاصه رمان: داستان، با ورودِ خانواده‌ای جدید به محله آغاز می‌شود؛ خانواده‌ای که دنیایی از تفاوت‌ها و تضادها را با خود به هشت‌متری آورده‌اند. “ایمان امیری”، یکی از تازه‌واردین است که آیدا از همان برخوردِ اول، برچسب “بی‌اعصاب” رویش می‌زند؛ پسری که نیامده، زندگی اعضای محله‌ و خصوصاً خانواده‌ی آیدا را به چالش می‌کشد و درگیر و دار این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تموم شهر خوابیدن

    خلاصه رمان:       درمانگر بيست و چهارساله ای به نام پرتو حقيقی كه در مركز توانبخشی ذهنی كودكان كار می‌كند، پس از مراجعه ی پدری جوان همراه با پسرچهارساله اش كه به اوتيسم مبتلا است، درگير شخصيت عجيب و پرخاشگر او می‌شود. كسری بهراد از نظر پرتو كتابی است قطور كه به هيچ كدام از زبان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به تماشای دود
دانلود رمان به تماشای دود به صورت pdf کامل از منیر کاظمی

    خلاصه رمان به تماشای دود :   پیمان دایی غیرتی و بی اعصابی که فقط دو سه سال از خواهر‌زاده‌ش بزرگتره. معتقده سر و گوش این خواهرزاده زیادی می‌جنبه و حسابی مراقبشه. هر روز و هر جا حرفی بشنوه یه دعوای حسابی راه می‌ندازه غافل از اینکه لیلا خانم با رفیق فابریک این دایی عصبی سَر و سِر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تبسم تلخ

    خلاصه رمان :       تبسم شش سال بعد از ازدواجش با حسام، متوجه خیانت حسام می شه. همسر جدید حسام بارداره و به زودی حسام قراره پدر بشه، در حالی که پزشکا آب پاکی رو رو دست تبسم ریختن و اون از بچه دار شدن کاملا نا امید شده. تبسم با فهمیدن این موضوع از حسام

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان قتل کیارش pdf از مژگان زارع

  خلاصه رمان :       در یک میهمانی خانوادگی کیارش دولتشاه به قتل می رسد. تمام مدارک نشان می دهند قاتل، دختر نگهبان خانه است اما واقعیت چیز دیگریست… پایان خوش به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0 تا الان

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
68 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Shemim
3 سال قبل

سلام سلاممم
بچه ها لطفاً یک نفر کمک کنه
من میخوام ثبت نام کنم ولی نمیشه
اونجا که کلمه عبور میخواد منظورش چیه رمزی برای من ایمیل نشد 🥺😟

ayliiinn
پاسخ به  Shemim
3 سال قبل

سلام عشخم
یه رمز از خودت باید بزنی
.
.
اینو بزن ببین میشه؟ : ۵۵۵DDDhhh
.
.
عدد ها هم باید انگلیسی باشن ، ۵ انگلیسی

Shemim
پاسخ به  ayliiinn
3 سال قبل

سلام آیلین خانم خوشبختم 😍
خیلی خیلی ممنونم عزیزم 💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋

ریحانه
ریحانه
3 سال قبل

سلااااااااام بچه ها خوبید
ببخشید من یه سوال داشتم
من دارم رمان همسر دوم من میخونم اما جلد سومش پیدا نمیکنم
میتونم ازتون یه خواهشی داشته باشم کمکم کنید

ayliiinn
پاسخ به  ریحانه
3 سال قبل

سلام عشخم متاسفانه من نخوندم

ayliiinn
3 سال قبل

گادر یکی میخواد رمانشو بزاره تو رماندونی به من پیام داده ، چی بگم بهش؟
تلگرام نداره

ayliiinn
پاسخ به  admin
3 سال قبل

باشه
اسمش تینا هست بگم پی وی سایت بهت پیام بده؟

ayliiinn
پاسخ به  admin
3 سال قبل

اوکی

ayliiinn
3 سال قبل

کیانا چرا نیست؟!

سعیده
سعیده
3 سال قبل

این رمان خوبه اما پارتش خیلی کمهههه
😔😔😔😔

Fatemeh
3 سال قبل

به‌نظر‌من‌رمان‌خوبی‌داری‌ولی‌پارتشو‌بیشتر‌کنی‌و‌سریع‌تربنویسی‌بهترم‌میشه🙂🙃

ناشناس
ناشناس
3 سال قبل

خدایا

۵۲ قسمت از این رملن گذشته هنو نویسنده معلوم نیست تو چه فازیه.؟
اصلا موضوع رملن چیه؟؟
ای تف تو روح بعضی ها که به نام‌نویسندگی چرت مینویسند و تحویل میدن.

کیاناااااا
کیاناااااا
پاسخ به  ناشناس
3 سال قبل

ناشناس جان اگه از این رمان بدت میاد
یا ناراضی هستی نخون خب.
اینجوری اگه نخونی هم خودت اذیت نمیشی هم نویسنده امیدشو واسه نوشتن از دست نمیده ایجوری چرت و پرت نمینویسه عه
😐😐😕😕🙂😉😉

narges
3 سال قبل

دقیقا جای حساسش تمام شدددددد

Rrr
Rrr
پاسخ به  narges
3 سال قبل

تاادم میخاد عادت کنه ب این رومانه جایی حساسش تموم میشه هعی خدا☹

رومینا
رومینا
3 سال قبل

سلام سلام
من کلعا یه هویی شد که این رومانو دیدم داشتم رمان پسر خاله رو میخوندم که چشمم به این رومان خورد بعد یه پارتشو خوندم عاشقش شدم
دیروز از پارت یک تا پنجاهو خوندم خیلی خوب بود
نویسنده عزیز یه کاری کن این گیتی رو از زیرگیشون حذف کن بعد هامون عاشق ساغر بشه وای چه خوب میشه
و یه چیزی گیتی فلج نیست خودشو زده به اون راه 😑🙄

sara
sara
3 سال قبل

تا چهار روز دیگه باید صبر کنم پارت جدید بیاد؟
هی روزگاررررررررررررررر

sara
sara
3 سال قبل

نویسنده جان گیتی حذف کن دیگه

رویا
رویا
3 سال قبل

سلام به همگی خوبین عسیسانم ❤️ ❤️ بالاخره ازدست کرونا جون سالم بدربردم🙃🙃🙃🙃🙃🙃🙃🙃🙃🙃😆😆😆😆
راستی بچه هاشمااگه رمان غلط کردمو خوندین لطفا راهنماییم کنیدچطوری فصل دومشوپیداکنم هرچی میگردم توسایت ها پیداش نمیکنم🤔🤔🤔 ممنون میشم بگید🙏🙏🙏

ayliiinn
پاسخ به  رویا
3 سال قبل

خداروشکر که خوبی عشخم
.
.
نه جانیم من نخوندمش!

Mahdis
Mahdis
پاسخ به  رویا
3 سال قبل

سلام رویاجون
خداروشکر که خوب شدی

ارغوان
ارغوان
3 سال قبل

سلام عالیه رمانت من از اول تا الان میخوندمش

خب پارت بعد کی میاد؟

ayliiinn
پاسخ به  admin
3 سال قبل

گادر!

ayliiinn
پاسخ به  ayliiinn
3 سال قبل

دیگه کار از جبار سینگ گذشته ستاره ی سهیل شده ایپ من!

ayliiinn
پاسخ به  admin
3 سال قبل

سلام ساغول
.
.
منم کنتاکیم نمولدو گادر؟!

ayliiinn
پاسخ به  admin
3 سال قبل

بیلرم دااا😂
.
.
بده منتظرممم

ayliiinn
پاسخ به  admin
3 سال قبل

نه اصلا دست تو جیبم نمیکنماااااا
.
.
پیتزا مخصوص ایتالیایی پیشنهاد سرآشپز هم سفارش دادم باید بخری😋

ayliiinn
پاسخ به  admin
3 سال قبل

عه خب پس فقط واسه خودمو حساب میکنم😌
.
.
به توعم نمیدم😌

ayliiinn
پاسخ به  admin
3 سال قبل

سنه دییر آز دانیش😂

nasii
3 سال قبل

الان شماها کجا هستید ؟!کجا چت میکنید

(:
(:
پاسخ به  nasii
3 سال قبل

چت روم

(:
(:
پاسخ به  nasii
3 سال قبل

نسی با پری در ارتباطی؟

کیاناااااا
کیاناااااا
3 سال قبل

آیلین پروفت خودتی؟؟

nasii
پاسخ به  کیاناااااا
3 سال قبل

اره خودشه ببین چه عشقه

کیاناااااا
کیاناااااا
پاسخ به  nasii
3 سال قبل

اوهوم خیلی بامزست قیافش😄😄😄
یاد این دخترای شیطون تو رمانا‌میفتم خدایی😄😄😄😁😆😆

ayliiinn
پاسخ به  کیاناااااا
3 سال قبل

جووون بابا فدااااااعت!
چشات بامزه میبینه!
.
.
تونستی ثبت نام کنی؟

ayliiinn
پاسخ به  کیاناااااا
3 سال قبل

بله عشقم

nasii
3 سال قبل

بچه هاا اگه هستین بپرین این ور

کیاناااااا
کیاناااااا
3 سال قبل

آی اَم مشکوک به علی😐☹

nasii
3 سال قبل

سلام ایلینی

(:
(:
پاسخ به  nasii
3 سال قبل

نسترننممممممممم

nasii
پاسخ به  (:
3 سال قبل

دورتتت بگردمممممم النازمممم الهیی دورت بگردممم

(:
(:
پاسخ به  nasii
3 سال قبل

نگردی دلبرممممممم
وای دلم واست یه ذره شده بود نسی جانم

nasii
پاسخ به  (:
3 سال قبل

منمممم عزیزمممم تل بلاک بودم شادم بلاک بودم نه خبری از تو بود نه نفس نه یاسی نه ایلین

الی یه ایدی از خودتون بدید مردم از نگرانی بخدا

(:
(:
پاسخ به  nasii
3 سال قبل

منم همینو میخوام خبر بدم بهت
میگم چیشده
تو بگو با پری در ارتباطی تا بگم پری بهت بگ چیکار کگی

nasii
پاسخ به  (:
3 سال قبل

گه گاهی اره

nasii
پاسخ به  (:
3 سال قبل

الی یه چت روم بزن

(:
(:
پاسخ به  nasii
3 سال قبل

چت روم ۲۱۲ بچه ها دارن چت میکنن آیلین اونجاس

Arshida
Arshida
3 سال قبل

برای یه هفته انتظار واقعا کمه😥

fatemeh zahra
3 سال قبل

ای بابا نویسنده جون تو رو جان هرکی دوس داری پارت زیاد بزار هفته ای یه بار یه ذره پارت میدی خب یکم آدم باش دیگه😤😤😤

دسته‌ها
68
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x