رمان عشق با چاشنی خطر پارت 25 - رمان دونی

 
اشکی:شاهکار مامانم و مامانته. چند روز پیش اومدن همه ی وسایلم و جمع کردن و بردن که حالا می خوان فردا بیان جهیزیه تو رو بچینند فقط تنها لطفی که کردن دست به این اتاق نزدن
_مامان من کی جهیزیه خریده من نفهمیدم.
اشکی:نمیدونم
_وایی دوباره بلند فکر کردم؟
اشکی:اوهوم
خاک تو سرت آرام که همه جا گند میزنی. فعلا بیخیال این موضوع شدم و رفتم سمت اشکی
_اون دستمالو از روی زخمت بردار تا ببینم وضعش چه طوره
دستمالو برداشت و من مطمئن بودم این زخم چاقو هست و اینکه زخمش خیلی عمیق بود
_چطور زخمی شدی زخمت خیلی عمیقه
اشکی:رفته بودم سر ساختمون خیلی اتفاقی زخمی شدم
یعنی این اشکی پسر موتوریه نیست؟
_واقعا؟؟؟؟؟
نگاهی اندر سفیه ای بهم انداخت و گفت
اشکی:مثلا چرا باید بهت دروغ بگم
_هیچی بی خی خی بلند شو بریم بیمارستان
اشکی:مگه تو دانشجوی پزشکی نیستی خودت یه کارش بکن دیگه
_من نمیتونم بلند شو
اشکی:پس اومدی اینجا چیکار؟ اگه نمیتونی کاری کنی بلند شو برو بیرون خودم یه کارش می کنم
_چرا همچین میکنی؟ بخیه هات باز شده من الان با چی زخمتو بخیه بزنم؟. یکم درک داشته باش
اخم هاش در هم تر شد و بلند شد
اشکی:بلند شو برو بیرون
_اشکان حالت بده لج نکن بیا بریم بیمارستان.
واقعا حالش خوب نبود و زیادی ازش خون رفته بود و همین جورم داشت بی حال تر میشد. بدون توجه دوییدم سمت کمدش و یدونه تیشرت هاشو برداشتم و دادم دستش
_چون هر کی دوست داری بپوشش
اشکی:خیلی غر میزنی آرام، منه بدبختو فقط باید خدا به دادم برسه که قراره یه سال با تو یه جا زندگی کنم
هیچی نگفتم فعلا باید تحمل میکردم. اشکی هم سعی کرد تیشرتشو بپوشه اما خوب میدیدم که داشت درد میکشید
_کی زخمی شدی راستشو بگو
اشکی:همین چند روز پیش
اینو گفتو به نفس نفس افتاد انگار حتی حرف زدنم براش مشکل شده بود
_پس چطور این چند روز اینقدر عادی راه میرفتی یعنی درد نداشتی؟ واقعا نمیتونم درکت کنم
اشکی:نیازی به درکت ندارم
بالاخره لباسشو پوشید و سوییچ شو برداشتو سمت در راه افتاد. منم پشت سرش رفتم. اشکان جلوی دوربین وایسادو در باز شد بعدم سوار آسانسور شد منم از خونه اومدم بیرون و درو پشت سرم بستم
_من با پله ها میرم پایین
و بدون اینکه منتظرش باشم سریع رفتم پایین و قبل از اینکه اشکان برسه رسیده بودم
اشکان رسید و بدون نگاه کردن بهم رفت سمت فراریش. اونی که همیشه با غرور راه میرفت اما الان اونقدر درد داشت که حتی قدماش اونقدر آروم و ضعیف شده بود که هر لحظه میگفتم الانه که بیوفته.
_بده من میشینم تو حالت خوب نیست
اشکی بدون هیچ مخالفتی سوییچ و بهم دادم و رفت سمت در عقب. درو باز کرد و نشست روی صندلی های عقب و بعدم دراز کشید

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان هم قبیله
دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند

      دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند خلاصه رمان: «آسمان» معلّم ادبیات یک دبیرستان دخترانه است که در یک روز پاییزی، اتفاقی به شیرینی‌فروشی مقابل مدرسه‌شان کشیده می‌شود و دلش می‌رود برای چشم‌های چمنی‌رنگ «میراث» پسرکِ شیرینی‌فروش! دست سرنوشت، زندگی آسمان و خانواده‌اش را به قتل‌های زنجیره‌ای زنانِ پایتخت گره می‌زند و

جهت دانلود کلیک کنید
رمان تابو
رمان تابو

دانلود رمان تابو خلاصه : من نه اسم دارم نه خانواده، تنها کسی که دارم، پدرمه. یک پدر که برام همه کار کرده، مهربونه، دلرحمه، دوست داشتنیه، من این پدر رو دوست دارم، اون بهم اسم داد، بهم شخصیت داد، اون بهم حس انتقام داد. من این پدر رو می‌خوام بکشم، من پاییز عزیزنظامم که قصد قتل پدر کردم. این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دختر بد پسر بدتر

    خلاصه رمان :       نیاز دختری خود ساخته و جوونیه که اگر چه سختی زیادی رو در گذشته مبهمش تجربه کرده.اما هیچ وقت خم‌نشده. در هم‌نشکسته! تنها بد شده و با بدی زندگی می کنه. کل زندگیش بر پایه دروغ ساخته شده و با گول زدن و گناه و هرچه که نادرسته احساس خوبی داره. اما

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آتش و جنون pdf از ریحانه نیاکام

  خلاصه رمان:       آتش رادفر به تازگی زن پا به ماهش و از دست داده و بچه ای که نارس به دنیا میاد ولی این بچه مادر میخواد و چه کسی بهتر و مهمتر از باده ای که هم خاله پسرشه هم عشق کهنه و قدیمی که چندین ساله تو قلبش حکمفرمایی می کنه… به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان حس مات pdf از دل آرا دشت بهشت

  خلاصه رمان:       داستان درباره سه خواهره که در کودکی مادرشون رو از دست دادن.پسر دوست پدرشان هم بعد از مرگ پدر و مادرش با اونها زندگی میکنه ابتدا یلدا یکی از دختر ها عاشق فرزین میشه و داستان به رسوایی میرسه اما فرزین راضی به ازدواج نیست و بعد خواهر دوم یاسمین به فرزین دل میبازه

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ماه مه آلود جلد دوم

  دانلود رمان ماه مه آلود جلد دوم   خلاصه : “مها ” دختری مستقل و خودساخته که تو پرورشگاه بزرگ شده و برای گذروندن تعطیلات تابستونی به خونه جنگلی هم اتاقیش میره. خونه ای توی دل جنگلهای شمال. اتفاقاتی که توی این جنگل میوفته، زندگی مها رو برای همیشه زیر و رو می کنه؛ زندگی که شاید از اول

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

یا خدا

Rebecca
Rebecca
2 سال قبل

عالیییییییییییییی بود 😍💖❤
لطفا حجم پارت ها رو بیشتر کن

M.h
M.h
2 سال قبل

عالی❤

Nahar
Nahar
2 سال قبل

چرا آرام نمیره دانشگاه؟ از اول رمان گف ت دانشجوی پزشکی هستی دانشجوی پزشکی هستی اما ما ندیدیم بره دانشگاه😐😐

زهره
زهره
2 سال قبل

خیلی کم شده پارت ها

زهره
زهره
2 سال قبل

خدایی نکرده تصادف نشه ها آرام مراقب باش

زهره
زهره
2 سال قبل

آرام جان مراقب باش نکشیش دختر

🍭GHAZAL💙
🍭GHAZAL💙
پاسخ به  زهره
2 سال قبل

تو منو یاد مامان بزرگم میندازی😂😂😂😂

دسته‌ها
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x