رمان قایم موشک پارت 10

3.7
(3)

 

 

پشت در تراس می‌ایستم.

آروم در رو هول می‌دم و از لای در بهش نگاه می‌کنم.

کلافه توی تراس قدم‌رو می‌زنه و دستشو تند و تند توی موهاش می‌کشه.

 

– گفتم زنگ نزن نگفتم؟

 

منتظر می‌مونه دختره جوابشو بده.

اولین باره تو زندگیم که احساس می‌کنم هرلحظه ممکنه از شدت کنجکاوی ترک بخورم.

 

– خب به من چه؟ گریه نکن.

 

فکر کنم دختره همینطوری به گریه کردن ادامه می‌ده که امیر نچ کلافه‌ای می‌کشه و این سری بلند تر می‌گه:

 

– پریس می‌گم گریه نکن!

 

اخماش بیشتر توی هم می‌ره.

نمی‌دونم دختره چی می گه که این مسالمت آمیز می‌گه:

 

– باشه… باشه. خیلی خب شب میام. تمومش کن.

 

دستم دور لیوان آب پرتقال مشت می‌شه.

یه نفس آب پرتقال رو سر می‌کشم و با ذکر مجدد:

 

– کارد بخوره به شکمت.

 

با همون لبخند ملیحم به آشپزخونه برمی گردم‌.

کاش مامان و زندایی زودتر برن تا من دهن امیر رو آسفالت کنم…

 

 

 

بالاخره بعد از دوساعت طاقت فرسا مهمونا می‌رن.

امیر خودش رو روی مبل پهن می‌کنه و با گوشیش بازی می‌کنه…

از وقتی صحبت تلفنیش رو شنیدم، هی هروری می‌ره و هرکاری می‌کنه با چشمام تیکه پاره‌ش می‌کنم.

دیگه صداش درمیاد.

چشمای خمارشو طلبکار بهم می‌دوزه:

 

– چی‌ می‌خوای دیارا؟

 

جوابشو نمی‌دم و درعوض بیشتر با چشمام تیکه پاره‌ش می‌کنم.

نفسشو خسته بیرون می‌فرسته و زیر لب می‌گه:

 

– خدایا از دست این زن ها به خودت پناه می‌برم.

 

توقع نداره بشنوم.

اما هم می‌شنوم، هم منظورش از زن‌ها رو می‌فهمم.

از روی اپن یه پرتقال برمی‌دارم و بدون درنگ و پشیمونی می‌زنم تو سرش.

 

دستشو می‌ذاره رو پیشونیش و دادش بلند می‌شه:

 

– چته وحشی؟

 

از پشت اپن بلند می‌شم و انگشت اشاره‌م رو سمتش می‌گیرم.

با عصبانیت داد می‌کشم:

 

– تو هم یه آشغال دو دره باز بیناموسی! از شلغم کمتری! کاش با سرخس ازدواج کرده بودم… شعورش از تو بیشتر بود!

 

 

 

چشماش از حدقه بیرون می‌زنه.

درمونده می‌گه:

 

– الان می‌شه والا حضرت بگن من چه شکری خوردم؟

 

چپ چپ نگاهش می‌کنم و سمت اتاقم قدم برمی‌دارم.

 

– به من هیج ربطی نداره. دخترباز کثیف. شغال پست!

 

مات مبهوت نگاهم می‌کنه.

در اتاق رو محکم می‌کوبم بهم.

 

صدای خنده هیستیریکش به گوشم می‌خوره.

 

– شفات هم نمی‌ده راحت شیم!

 

جوابشو نمی‌دم.

گوشیم رو درمیارم و با آدرس جدید، فقط برا خودم غذا سفارش می‌دم.

نیم ساعت بعد زنگ در بلند می‌شه.

مثل جت از اتاق می‌رم بیرون و غذا رو تحویل می‌گیرم.

می‌شینم رو بروش و با ذکر هزارم:

 

– کارد بخوری!

 

درپوش غذام رو باز می‌کنم.

تو سکوت بهم خیره شده.

هنوز باورش نشده واسه اون سفارش ندادم.

دو به شک می‌پرسه:

 

– کو مال من؟

 

 

 

با دهن پر نگاهش می‌کنم.

شونه بالا می‌ندازم و دوباره به خوردنم ادامه می‌دم.

دندوناشو بهم فشار می‌ده.

 

– تو یزیدی! بخدا صد رحمت به یزید… کافر نامسلمون.

 

با تمسخر سرمو به نشونه تایید تکون می‌دم.

دوباره با دهن پر می‌گم:

 

– آره تو خوبی… جلبک.

 

با چشم ریز شده نگاهم می‌کنه.

 

– دیارا خودت داری اعلام جنگ می‌کنی ها… بعد یه طوری شد گریه نکنی بدو بدو بری خونه عمه بگی امیر اوخم کرده!

 

با نگاهی تحقیر آمیز سر تا پاش رو از نظر می‌گذرونم.

 

– چه غلطا…مال این حرفا نیستی.

 

لبخند غلیظ و از سر حرصی روی لبش می‌شونه.

 

– دیگه مال این حرفا هستم یا نه رو بعدا نشونت می‌دم. فقط یادت باشه خودت شروع کردی!

 

شکلکی واسش درمیارم و ادامه غذامو می‌خورم.

صدای زنگ گوشیش بلند می‌شه.

از صبح تاحالا به گوشیش آلرژی گرفتم.

دستم تو هوا خشک می‌شه و بر و بر نگاهش می‌کنم.

جواب می‌ده:

 

– الو؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20210725 110243

دانلود رمان دلشوره 1.5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:       هم اکنون داستان زندگی پناه را تهیه کرده ایم، دختری که بین بد و بدتر گیر کرده و زندگی اش دستخوش تغییراتی شده، انتخاب مردی که برای جان خودش او را قربانی میکند یا مردی که همه ی عمرش عاشقانه هایش را با…
dar emtedade baran3

رمان در امتداد باران 0 (0)

2 دیدگاه
  دانلود رمان در امتداد باران خلاصه : وکیل جوان و موفقی با پیشنهاد عجیبی برای حل مشکل دختری از طریق خواندن دفتر خاطراتش مواجه میشود و در همان ابتدای داستان متوجه می شود که این دختر را می شناسد و در دوران دانشجویی با او همکلاس بوده است… این…
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۵ ۱۷۲۳۵۰۰۹۵

دانلود رمان طعم جنون pdf از مریم روح پرور 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :     نیاز دختر شرو شیطونیه که مدرک هتل داری خونده تا وقتی کار براش پیدا بشه تفریحی جیب بری میکنه اما کیف و به صاحباشون برمیگردونه ( دیوانس) ازطریق یه دوست کار پیدا میکنه تو هتل تهران سر یه اتفاقاتی میشه مدیراجرایی هتل دستشه…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۴۳۴۹۶۸۰

دانلود رمان رگ خواب از سارا ماه بانو 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       سامر پسریه که یه مشکل بزرگ داره ..!!! مشکلی که زندگیش رو مختل کرده !! اون مبتلا به خوابگردی هست ..!!! نساء دختری با روحیه ی شاد ، که عاشق پسر داییش سامر شده ..!! ایا سامر میتونه خوابگردیش رو درمان کنه؟…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۷ ۱۱۳۲۵۲۳۹۷

دانلود رمان دیوانه و سرگشته pdf از محیا نگهبان 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   من آرمین افخم! مردی 34 ساله و صاحب هولدینگ افخم! تاجر معروف ایرانی! عاشق دلارا، دخترِ خدمتکار خونمون میشم! دختری ساده و مظلوم که بعد از مرگ مادرش پاش به اون خونه باز میشه. خونه ایی که میشه جهنم دلی، تا زمانی که مال من…
IMG 20230123 235746 955

دانلود رمان آمیخته به تعصب 1 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     شیدا دختریه که در کودکی مامانش با برداشتن اموال پدرش فرار میکنه و اون و برادرش شاهین که چند سالی از شیدا بزرگتره رو رها میکنه.و این اتفاق زندگی شیدا و برادر و پدرش رو خیلی تحت تاثیر قرار‌ میده، پدرش مجبور میشه…
دانلود رمان پینوشه به صورت pdf کامل از آزیتا خیری

دانلود رمان پینوشه به صورتpdf کامل از آزیتاخیری 3.8 (6)

بدون دیدگاه
    دانلود رمان پینوشه به صورت pdf کامل از آزیتا خیری خلاصه رمان :   چند ماهی از مفقود شدن آیدا می‌گذرد. برادرش، کمیل همه محله را با آگهی گم شدن او پر کرده، اما خبری از آیدا نیست. او به خانه انتهای بن‌بست مشکوک است؛ خانه‌ای که سکوت…
IMG 20240716 005659 078

دانلود رمان آخرین این ماه به صورت pdf کامل از مهر سار 5 (3)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان :   گاهی زندگی بنا به توقعی که ما ازش داریم پیش نمیره… اما مثلا همین خود تو شاید قرار بود تنها دلیل آرامشم باشی که بعد از همه حرفا،قدم تو راهی گذاشتم که نامعلوم بود.الان ما باهم به این نقطه از زندگی…
IMG ۲۰۲۴۰۳۳۰ ۰۱۳۴۳۶

دانلود رمان هایکا به صورت pdf کامل از الناز بوذرجمهری 3.6 (16)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:   -گفته بودم بهت حاجی! گفته بودم پسرت بیماری لاعلاج داره نکن دختررو عقدش نکن.. خوب شد؟ پسرت رفت سینه قبرستون و دختر مردم شد بیوه! حاجی که تا آن لحظه سکوت کرده با حرف سبحان از جایش بلند شد و رو به روی پسرکش ایستاد.. -خودم…
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۹ ۱۳۳۱۲۳۴۴۸

دانلود رمان تردستی pdf از الناز محمدی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :   داستان راجع به دختری به نام مریم که به دنبال پس گرفتن آبروی از دست رفته ی پدرش اشتباهی قدم به زندگی محمد میذاره و دقیقا جایی که آرامش به زندگی مریم برمیگرده چیزایی رو میشه که طوفانش گرد و خاک بزرگتری توی زندگی محمد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مریم موسوی
مریم موسوی
1 سال قبل

هفته‌ی یه بار پارت میزارین و اونم دوتا خط نمیشه؛ چه وضعشه اخه

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x