رمان گرداب پارت 302

4.3
(90)

 

 

 

 

من و عسل ریز ریز خندیدیم و سامیار گفت:

-بخور عزیزم..نفستو نگه دار یهو بده بالا..

 

خنده ی من و عسل بیشتر شد و سوگل چشم غره ای به سامیار رفت:

-ممنون از راهنماییت..

 

بعد دوباره به لیوان نگاه کرد و با اکراه جرعه ای ازش خورد و باز نالید:

-خیلی بد مزه اس..

 

فاطمه خانم کنار سامان نشست و گفت:

-لوس نشو سوگل..بخور برات خوبه..

 

سوگل با اخم و اروم اروم دمنوشش رو خورد و بعد لیوان رو به سامیار داد و اون هم روی عسلی کنارش گذاشتش….

 

سورن صداش رو صاف کرد و گفت:

-اسمی مد نظرتون هست براش؟..

 

سوگل به سامیار نگاه کرد و با ذوق گفت:

-سامیار انتخاب کرده..

 

سامان ابرویی بالا انداخت و گفت:

-الله اکبر..چی می خواهی بذاری داداش؟!..

 

همه مشتاق و منتظر به سامیار نگاه می کردیم تا زودتر اسم انتخابیش رو بگه…

 

سامیار به سوگل نگاه کرد و سوگل با چشم هایی که برق میزد، سرش رو به تایید تکون داد…

 

سامیار اروم نگاهش رو چرخوند سمت بچه که خیلی اروم خوابیده بود…

 

کمی نگاهش کرد و بعد نفس عمیقی کشید و با لحن مهربون و پر احساسی لب زد:

-نفس!..

 

#پارت1733

 

من و عسل تو جامون جستی زدیم و کف دست هامون رو بهم کوبیدیم و با ذوق جیغ خفه ای کشیدیم که از حرکتمون صدای خنده ی همه بلند شد….

 

عسل دست هاش رو جلوی سینه ش تو هم قفل کرد و با ذوق گفت:

-وووی ننه..خیلی بهش میاد..

 

من هم با نیش باز شده، سرم رو به تایید تکون دادم و فاطمه خانم با محبت گفت:

-انشالله خوشنام باشه مامان جان..چه اسم قشنگی انتخاب کردین…

 

سورن و سامان هم تبریک گفتن و بعد از تشکر سوگل و سامیار، دوباره همه اروم سر جامون نشستیم….

 

لبخند پت و پهنی روی لب هممون نشسته بود و با شادی به نفس کوچولو نگاه می کردیم…

 

اسمش خیلی بهش میومد..

 

عسل سرش رو بهم نزدیک کرد و اروم گفت:

-ولی من یکم تو ذوقم خورده..

 

با تعجب نگاهش کردم و گفتم:

-چطور؟!..

 

دوباره سرش رو تو گوشم اورد و گفت:

-اخه خوشگلیه پدر و مادرشو ببین..باید خیلی قشنگ تر میشد..چیه این قیافه ی قرمز و چروک…

 

خنده ام گرفت و لبم رو محکم گزیدم:

-هیس ارومتر..همه نوزادا اول همین شکلین..بعد یکی دو ماه تازه شکل میگیرن…

 

-یعنی میگی خوشگل میشه؟..

 

نگاهم رو به نفس دوختم و با محبت سرم رو به تایید تکون دادم:

-اره اما دلت میاد..نگاه کن چه نازه..

 

عسل زیرچشمی به نفس نگاه کرد و گفت:

-اره دیگه بچه امونه..مجبوریم تحملش کنیم..

 

#پارت1734

 

می دونستم داره شوخی میکنه و از وقتی نفس به دنیا اومده بود، هردفعه که نگاهش می کرد، براش غش و ضعف می رفت….

 

نفس واقعا هم نوزاد خوشگل و نازی بود..از تمام نوزادهایی که تا حالا دیده بودم قشنگ تر بود….

 

من هم از همین الان براش میمردم..خصوصا که رنگ چشم هاش کپی چشم های سوگل و سورن بود….

 

هردفعه چشم هاش باز بود و با کنجکاوی به اطرافش نگاه می کرد، دلم برای اون چشم های سبزعسلی خوشگلش غش میکرد….

 

یهو با صدای سوگل من و عسل تو جامون پریدیم:

-شنیدم چی می گفتین..

 

با اخم و چپ چپ داشت نگاهمون می کرد که من سریع گفتم:

-من نگفتم..عسل گفت..

 

چشم های عسل گرد شد و مشتش رو جلوی دهنش گرفت و شاکی گفت:

-اِاِ ادم فروشو ببین..

 

سوگل با همون عصبانیت تصنعی با حرص گفت:

-عسل خانم جرات داری طرف دخترم بیا..حق نزدیک شدن بهشو دیگه نداری…

 

عسل لبخند خر کننده ای زد و با لحن لوسی گفت:

-سوگل جونم..

 

-کوفت..نبینم طرف دخترم بیایی..

 

-میدونی که من براش میمیرم..قربون شکلش برم…

 

سوگل با حرص گفت:

-ببند عسل..

 

سامان متعجب و با خنده گفت:

-چی گفتی عسل؟!..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 90

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
images

رمان عاشقم باش 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان عاشقم باش خلاصه: داستان دختری به نام شقایق که پس از جدایی خواهرش با همسر سابق او احسان ازدواج می کند.برخلاف عشق فراوان شقایق نسبت به احسان .احسان هیچ علاقه ای به او ندارد کم کم طی اتفاقاتی احسان به شقایق علاقمند می شود و زندگی خوشی…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.4 (8)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۰ ۱۵۴۴۲۹۹۴۷

دانلود رمان وسوسه های آتش و یخ از فروغ ثقفی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     ارسلان انتظام بعد از خودکشی مادرش، به خاطر تجاوز عمویش، بعد از پانزده سال برمی‌گردد وبا یادآوری خاطرات کودکیش تلاش می‌کند از عمویش انتقام بگیرد و گمان می کند با وجود دختر عمویش ضربه مهلکی میتواند به عمویش وارد کند…  
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.8 (12)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…

دانلود رمان لمس تنهایی ماه به صورت pdf کامل از منا امین سرشت 1 (1)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان :   همیشه آدم‌ها رو با ظاهرشون نباید قضاوت کرد. پشت همه‌ی چهره‌هایی که می‌بینیم، آدم‌هایی هستن که نمی‌شه فهمید تو قلب و فکر و روحشون چه چیزی جریان داره. گاهی باید دستشون رو گرفت، روحشون رو لمس کرد و به تنهایی‌هاشون نفوذ کرد تا…
InShot ۲۰۲۳۰۴۲۴ ۲۳۴۱۰۸۰۰۸

دانلود رمان حکم نظر بازی pdf از مژگان قاسمی 4.5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       همتا زنی مطلقه و ۲۳ ساله زیبا و دلبر توی دادگاه طلاقش با حاج_مهراد فوق العاده جذاب که سیاستمدارم هست آشنا میشه اما حاجی با دیدنش یاد بزرگ ترین راز زندگی خودش میفته… همین راز اونارو توی یک مسیر ممنوعه قرار میده…  …
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۸۰۲۲۰۷۴۴

دانلود رمان آشوب pdf از رؤیا رستمی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :     راجبه دختریه که به تازگی پدرش رو از دست داده و به این خاطر مجبور میشه همراه با نامادریش از زادگاهش دور بشه و به زادگاه نامادریش بره و حالا این نامادری برادری دارد بس مغرور و …
InShot ۲۰۲۳۰۲۱۹ ۰۱۱۸۴۱۴۵۸

دانلود رمان آسو pdf از نسرین سیفی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       صدای هلهله و فریاد می آمد.گویی یک نفر عمدا میخواست صدایش را به گوش شخص یا اشخاصی برساند. صدای سرنا و دهل شیشه ها را به لرزه درآورده بود و مردان پای¬کوبان فریاد .شادی سر داده بودند من ترسیده و آشفته میان اتاق…
IMG 20211208 091030 865 scaled

دانلود رمان اسیر مشت بسته 0 (0)

3 دیدگاه
  دانلود رمان اسیر مشت بسته 🤍خلاصه: قصه دوتا راوی داره مهرناز زنی خودساخته که از همسر اولش به دلیل خیانت جدا شده و پنج سال به تنهایی از پسربیمارش مراقبت کرده….   هامین مردی که به دلیل یک سری اختلاف با خانواده ش و دختری که دوستش داشته و…
Screenshot ۲۰۲۳۰۲۲۳ ۱۰۵۵۱۰

دانلود رمان الماس pdf از شراره 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     دختری از جنس شیشه، اما به ظاهر چون کوه…دختری با قلبی شکننده و کوچک، اما به ظاهر چون آسمانی پهناور…دختری با گذشته‌ای پر از مهتاب تنهایی، اما با ظاهر سرشار از آفتاب روشنایی…الماس سرگذشت یه دختره، از اون دسته‌ای که اغلب با کمترین توجه…
اشتراک در
اطلاع از
guest

7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
نازنین
نازنین
20 روز قبل

من میبینم از این رمان پارت اومده حالم بدمیشه ایششششششششش بس که چندشن همشون

Narges
Narges
21 روز قبل

ادمین میشه بهمون بگی چقدر دیگه به پایانش مونده؟

hamta
hamta
21 روز قبل

نویسنده خیلیییی داری کشش میدیاااا
فقط منتظرم ببینم ته این همه کشدار شدن چیه واقعا امیدوارم ارزش انتظار داشته باشه

camellia
camellia
21 روز قبل

به نظرم کلا روال داستان تغییر کرده.ماجرای زایمان و بچه داری سوگل و سامیار,اون هم به تفسیر و نکته به نکته بچه داری.و اینکه چرا اینقدر ندید بدیدن!?حوصله آدم و سر می برن.اصلا داستان چیز دیگه ای نبود?!🤔

آخرین ویرایش 21 روز قبل توسط camellia
متولی ن
متولی ن
21 روز قبل

خیلی رفتارهای اغراق آمیز و لوس دارن همشون، همه چیز براشون عجیب و نفس گیره، چند تا چشم غره و نگاه چپ چپ هم که تو همه پارت ها هست

Sara
Sara
21 روز قبل

وای دیگه همشون حال به هم زن شدن
از سوگل بگیر تاااااا

دسته‌ها

7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x