" خدمتکار عمارت درد" پارت 27 - رمان دونی

” خدمتکار عمارت درد” پارت 27

 

تو فکر بودم که در محکم باز شد

از جا پریدم

 

+ چته رَم کردی درو شکوندی

 

سارا بود تند تند نفس می‌زد

خیلی پریشون بود

 

سارا: داری میری و منو تنها میزاری؟!

آخه خودت نمیدونی نمیگی با خودت من این دخترو کوجا ول کنم برم

 

دیگه گریه اش گرفته بود همین طور گریه میکرد و با خودش میگفت اگه بری من اینجا چیکار کنم

 

آخه کی به این دختر گفته بود من دارم میرم

 

+ سارا فداتشم خواهر خوشگلم گریه نکن

گریه کنی منم گریه میکنم

 

سارا: چرا گریه نکنم چرا

تو داری میری

 

+ کی گفت بهت که دارم میرم

همین طور هق هق می‌کرد

 

سارا: کو  رو شش

 

+ ها کوروش؟!

چی گفت بهت؟!

 

سارا:اومد تو آشپزخونه گفت برم کمکت وسایلاتو ببندی

آخ چمدونتم که بستی…

کمک نمیخوای

مارال من بدون تو چیکار کنم؟!

 

آخر زهرشو ریخت نذاشت خودم بهش بگم

 

+ سارا خودتو جمع و جور کن آبجی گریه نکن

من باز برمیگردم

بخدا گریه ام گرفته نکن گریه چشمای خوشگلت نگاه مثل کاسه خون شده

 

سارا: چجوری گریه نکنم داری میری مارال

 

همین جیغ می‌کشید و داد میزد

 

محکم بغلش کردم

 

دیگه دوتایی زدیم زیر گریه

 

سارا: دلم برات قد ستاره های کالیفرنیا تنگ میشه دختره خنگ

میری خارجکی میشی

 

+ دخترا حالا چرا ستاره های کالیفرنیا

نترس بخاطر تو خارجکی نمیشم

 

سارا: میگن شهر قشنگیه

مارال من بدون تو چیکار کنم؟!

تو این عمارت دغ میکنم

مارال نمیتونم جلوی رفتنو بگیرم

+ بایر برم اینجا دیگه نمیشه بمونم

کلی سوال دارم که باید جوابشو پیدا کنم

سارا ما که جدا نمیشم

تصویری حرف میزنیم

پیام میدیم

 

سارا: تو که نیستی

نیستی بغلت کنم

بریم غیبت کنیم سبزی پاک کنیم

آنا جون دعوامون کنه

 

+ بابا من برمیگردم

میام بازم همین کارو میکنم

عروسیت کیه؟!

 

سارا: بحث عوض نکن

میدونم واسه عروسیم نمیای

مارال اگه نیای من میدونم و تو

 

+ بحث عوض نکردم

میگم کی عروسیته من بیام

سارا آبجی مراقب خودت باش

من همیشه پیشتم

بخدا هیچ وقت دور نمیشم

من تو قلبتم

دیگه گریه نکن

 

از بغلم اومد بیرون

 

انگشت کوچیکشو آورد جلو

 

سارا: قول بده قول بده همش بهم زنگ بزنی

دوست خارجی پیدا نکنی

دیگه هر کار کنی بهم بگی

 

+ قول میدم قول میدم هر کاری کردم خبرت بدم

 

نگاه به وسایل دورم انداخت

 

سارا: عنترر همه چیزم که جمع کردی

چرا نگفتی بیام کمکت؟!

 

+ نکه مثل پرنسس رزا وسایل خیلی دارم بیای کمک

دوتا چیز بود بستمش دیگه

نگاه گریه کردی زشت بودی زشت تر شدی

 

گریه هاشو پاک کرد میخندید

 

سارا: برو گمشو خودت زشتی

 

+ حالا شد خیلی خوشگل شدی الان

دیگه گریه نکنی

 

سارا: بیا پایین بریم آنا دلش گرفته

فهمیده میخوای بری

 

+ وای آنا آخی چقدر ناراحت شده

میگم کوروش گفت از اتاق بیرون نیام

 

سارا: نه اومد گفت بهت بگم اجازه داری از اتاقت بیای بیرون

 

چه عجب اجازه داده بیام بیرون

 

+ خودش کجاست؟!

 

سارا: مگه من منشی شم چی میدونم کجاست؟!

 

+ برو گمشو منو مسخره میکنی

پاشو ببینم بریم پیش آنا

 

دیگه با سارا رفتیم پیش آنا

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان در امتداد باران

  دانلود رمان در امتداد باران خلاصه : وکیل جوان و موفقی با پیشنهاد عجیبی برای حل مشکل دختری از طریق خواندن دفتر خاطراتش مواجه میشود و در همان ابتدای داستان متوجه می شود که این دختر را می شناسد و در دوران دانشجویی با او همکلاس بوده است… این رمان برداشتی آزاد است از یک اتفاق واقعی به این

جهت دانلود کلیک کنید
رمان هتل ماهی
دانلود رمان هتل ماهی به صورت pdf کامل از بهاره حسنی

    خلاصه رمان هتل ماهی :   فارا و فاطیما که پدر و مادرش رو توی تصادف از دست دادن، تحت سرپرستی دو خاله و تک دایی خودشون بزرگ شدن..  حالا با فوت فاطیما، فارا به تهران میاد ولی مرگ فاطیما طبیعی نبوده و به قتل رسیده.. قاتل کسی نیست جز…………     به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
رمان کویر عشق

  دانلود رمان کویر عشق خلاصه رمان کویر عشق : بهار که به تازگی پروانه‌ی وکالتشو بعد از چند سال کار آموزی کنار وکیل بنامی گرفته و دفتری برای خودش تهیه کرده خیلی مشتاقه آقای نوید رو که شُهره‌ی خاصی در بین وکلا داره رو از نزدیک ببینه و از تجربیاتش استفاده کنه … بالاخره میبینه ولی نه اونطورکه میخواسته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف

  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب و رویا دیده!     به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی

  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم پیدا میکنن‌. حالا اون جدا از کار و دستور، یه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان روح پادشاه به صورت pdf کامل از دل آرا فاضل

    خلاصه رمان :   زمان و تاریخ، مبهم و عجیب است. گاهی یک ساعتش یک ثانیه و گاهی همان یک ساعت یک عمر می‌گذرد!. شنیده‌اید که ارواح در زمان سفر می‌کنند؟ وقتی شخصی میمیرد جسم خود را از دست می‌دهد اما روح او در بدنی دیگر، و در زندگی و ذهنی جدید متولد میشود و شروع به زندگی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
sanaz
sanaz
2 سال قبل

نویسنده یه پارت دیگه میتونی بزاری؟؟ 🥲

sanaz
sanaz
2 سال قبل
پاسخ به  fershteh mohmadi

اخی مرسی عزیزم🥲❤

نفس
نفس
2 سال قبل

داداش ترو به‌ ناموست‌ کجا رو ننویس‌ کوجا‌ بمولا اعصابم خورد میشه🤦

My nazi
My nazi
2 سال قبل

 🙃 

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x