"خدمتکار عمارت درد" پارت 31 - رمان دونی

“خدمتکار عمارت درد” پارت 31

 

“کوروش”

بعد از اینکه مارال وارد اتاق شد

جا خورد

فکر نمیکرد من سیگار بکشم ولی نمیدونست باعث سیگاری شدنم خودش بوده

دیگه طاق نیوردم سمت این کوفتی رفتم

منی که میگفتم اینا چین که میخوام خودمو باهاشون آروم کنم

 

فکر کنم فهمید دارم تو چشماش که خیره نگاه میکنم

میخواستم واسه آخرین بار همه چیز یادم بمونه

چشماش

صورتش…

وقتی پولی که واسش گذاشته بودم قبول نکرد فهمیدم اون مارال مارال قبل نیست

تنها کارم اون روز شده بود تماشای مارال پشت پنجره

میدونستم حس میکرد دارم نگاش میکنم ولی به روی خودش نمیوورد

 

هر کاری میکردم نمیتونستم پامو از اتاق بزارم بیرون

کاش میتونستم ازش یه خدافزی کنم

 

آماده شدم برسونمش فرودگاه گفتم شاید بتونم این بار حرف دلمو بهش بزنم یا لاقل بتونم خدافری کنم

ولی قبل من فرهاد باهاش هماهنگ کرده بود

 

بازم خوردم به یه در بسته

بعد رفتنش دیگه حس کردم

یه چیز جاش خالیه

کل عمارتو رو قدم میزدم

دو دل بودم

برم نرم

حال بدی انگار تو جایی که مارال نیست برام هوایی نیست

 

رفتم تو اتاقش

یه  اتاق خالی فقط یه میز و صندلی

چشم به یه کاغذ

یه نامه بود

مارال اون نامه رو برای کی گذاشته بود

رو پاکت نوشته بود برای کوروش خان اژدها

یه پوزخندی کنار گوشه لبم نشست نامه رو باز کردم

 

سلام

میدونم وقتی نامه رو میخونی من فرودگاه یا شایدم تو آلمان نمیدونم

اول اخماتو وا کن همیشه باید به همه نشون بدی که کوه یخی آقا کوروش

یادته تازگیا داشتی میرفتی کلاس گیتار

تو بالکن میشستی تمرین میکردی

فقط یه آهنگ خاصی رو میخوندی

دل دادی توائم

رویای هر شبی

یادته؟!

تو از اون شب دلداده و رویای من شدی

ولی عشق من یه طرفه بود تو خیلی سرتر از من بودی

من شدم خدمتکار و تو شدی خان عمارت

باورم نمیشه امشب من از اینجا میرم وارد یه دنیا جدید میشم

هیچ وقت ندیدی چجوری من دوست داشتم ولی میگفتم اشکال نداره یه روز آخرش میفهمه

ولی نفهمیدی و آخرش من رفتم

نمیخواستم نامه بنویسم ولی باید میفهمیدی چقدر دوست دارم

ای کاش ناگفته هامو رو درک میکردی.اگردرک میکردی شایدالان این لحظه ی تلخ نمیرسید.شاید زندگی رو با عشق  تجربه میکردیم باهم

فکر این جارو نمیکردم که روزی قراره با حسرت و یه قلب شکسته از این عمارت برم…اما چاره ای ندارم…مادو تا مال دو تا دنیای متفاوتیم .با ارزوهای مختلف…تو دور خودتو یه حصار بستی کوروش.شاید برای خودت و برای قلبت یه حفاظ درست کردی.اما خیلی خوب نیست که دور قلبت حفاظ خاردارداشته باشی و با حرفات دل کسی رو که دوستت داره بشکونی…

زمان خداحافظی رسیده هیچ وقت فکر نمیکردم که روزی برسه که این حرف رو بزنم

 

به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد

 

که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

 

لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم

 

هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد

 

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر

 

هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

 

هر کسی در دل من جای خودش را دارد

 

جانشین تو در این سینه خداوند نشد

 

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها

 

عاقبت با قلم شرم نوشتند: نشد!

 

فاضل نظری

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 2.3 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آخرین چهارشنبه سال pdf از م_عصایی

  خلاصه رمان :       دختری که با عشقی ممنوعه تا آستانه خودکشی هم پیش میرود ،خانواده ای آشفته و پدری که با اشتباهی در گذشته آینده بچه های خود را تحت تاثیر قرار داده ،مستانه با التماس مادرش از خودکشی منصرف میشود و پس از پشت سر گذاشتن ماجراهائی عجیب عشق واقعی خود را پیدا میکند ….

جهت دانلود کلیک کنید
رمان آیدا و مرد مغرور

دانلود رمان آیدا و مرد مغرور خلاصه: درباره ی دختریه که ۵ساله پدرومادرشوازدست داده پیش عموش زندگی میکنه که زن عموش خیلی بدهستش بخاطراینکه عموش کارخودشوازدست نده بارییس شرکتشون ازدواج میکنه که هیچ علاقه ایی بهم ندارن وپسره به اسرارخوانواده ازدواج کرده وبه عنوان دوست درکنارهم زندگی میکنن. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به

جهت دانلود کلیک کنید
رمان گرگها
رمان گرگها

  خلاصه رمان گرگها دختری که در بازدیدی از تیمارستان، به یک بیمار روانی دل میبازد و تصمیم میگیرد در نقش پرستار، او را به زندگی بازگرداند… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2 تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که

جهت دانلود کلیک کنید
رمان بر دل نشسته
رمان بر دل نشسته

خلاصه رمان بردل نشسته نفس، دختر زیبایی که بخاطر ترسِ از دست دادن و جدایی، از عشق و دلبسته شدن میترسه و مهراد، مهندس جذاب و مغروری که اعتقادی به عاشق شدن نداره.. ولی با دیدن هم دچار یک عشق بزرگ و اساطیری میشن که تو این زمونه نظیرش دیده نمیشه… رمان بر دل نشسته یک عاشقانه ی لطیف و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هشت متری pdf از شقایق لامعی

  خلاصه رمان: داستان، با ورودِ خانواده‌ای جدید به محله آغاز می‌شود؛ خانواده‌ای که دنیایی از تفاوت‌ها و تضادها را با خود به هشت‌متری آورده‌اند. “ایمان امیری”، یکی از تازه‌واردین است که آیدا از همان برخوردِ اول، برچسب “بی‌اعصاب” رویش می‌زند؛ پسری که نیامده، زندگی اعضای محله‌ و خصوصاً خانواده‌ی آیدا را به چالش می‌کشد و درگیر و دار این

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گناهکار pdf از فرشته تات شهدوست

  خلاصه رمان :       زندگیمو پر از سیاهی کردم. پر از نفرت و تاریکی..فقط به خاطر همون عذابی که همیشه ازش دَم می زد. انقدر که برای خودم این واژه ی گناهکار رو تکرار کردم تا تونستم کاری کنم بشه ملکه ی ذهن و روح و قلبم.اون شعارش دوری از گناه بود ولی عملش… یک گناهکار ِ

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
9 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
2 سال قبل

آخییییییی 😪 چه غم انگیزه

Gn 🌱
Gn 🌱
2 سال قبل

رمان دردناکه، …

My nazi
My nazi
2 سال قبل

هی روزگار…
دلم گریه میخواد…کجاست شونه هات؟
کجا رفتی ای حس ارامشم؟

شادی
شادی
2 سال قبل

ممنون نویسنده جان رمانت قشنگه

شادی
شادی
2 سال قبل

الهی مارال بیچاره  😪  خب همون موقع که رفتی تو اتاقش بهش میگفتی و میرفتی

الہہ افشاری
الہہ افشاری
2 سال قبل

رمانت عالیه ولی کاش بیشتر میزاشتی

yegane
yegane
2 سال قبل
پاسخ به  fershteh mohmadi

انقدر قشنگع رمانت ک روزی دو پارت خوبه ۲۰ پارتم بزاری برای ما بازم کمه
خسته نباشی عزیزم

دسته‌ها
9
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x