"خدمتکار عمارت درد" پارت 72 - رمان دونی

“خدمتکار عمارت درد” پارت 72

 

 

داشتم از کسی کمک میخواستم که یه بارم صداش نزدم

ازش هیچ وقت کمک نخواستم

چقدر من آدم بدی ام

بهش نیاز پیدا کردم دارم صداش میزنم

دلمو زدم به دریا

ازش خواستم منو ببخشه

 

نمیدونم چند ساعت تو اون حالت بودم

هیچی از دوربرم خبر نداشتم

نه از کوروش که نمیدونم کجا رفته

نه دانیال نه بهرام

گوشی نداشتم بهشون زنگ بزنم

هیچکی ام نیومد بپرسه مشخصات

 

کاش الان مامان و بابام بودن

اون کنارم بودن میتونستم یه کاری کنم

لاقل اونا برام یه قوت قلب میشد

اگه زنده بودن هیچ وقت این اتفاق نمیفتاد

 

صدای در اتاق اومد دیدم دکتره

از سر جام پا شدم

رفتم طرف دکتر

 

+ دکتر حال خواهرم چطوره؟!

 

_ شما باید برادرشون باشین

 

+ آره دکتره بگین حال خواهرم چطوره؟!

 

_ متأسفانه…

 

صدای ضربان قلبمو می‌شنیدم

 

+ دکتر چیشده؟! توروخدا حرف بزنید

 

_ متأسفانه خون ریزی زیادی کردن ولی تیر رو از بدن اش جدا کردیم

شانس آوردین به هیچ کدوم از اعضای حیاتیش نخورده

ولی هنوز زوده چیز قطعی بگم

بدن خواهرتون ضعیفه

 

یکم خیالم راحت شد و با گفتن این حرف دکتر انگار آوار رو سرم خراب شد

 

+ میتونم ببینمشون؟!

 

_ الان نه

 

+ دکتر میخوام خواهرمو به بیمارستان شهر منتقل کنم

میتونم این کارو انجام بدم؟!

 

_ بزارین اول جواب آزمایشش بیاد

بهتون میگم

 

+ لطف میکنید زودتر بهم بگین

 

بعد از اینکه دکتر رفت باید به یه گوشی یا تلفنی پیدا می کردم

تا بهشون خبر بدم و خبری از خودشون میگرفتم

 

اینکه کوروش کجا رفته معلوم نیست

از پرستار گوشی خواستم و به بهرام خبر دادم تا شماره کوروش و دانیال رو برام بفرسته

 

گوشی دانیال بوق می‌خورد ولی کسی جواب نمیداد خیلی نگرانش بود

 

به کوروش که زنگ زدم گفت الان خودشو میرسونه و یه کاری داشته رفته

 

سرگردون و حیرون همین طور تو راهرو درمانگاه راه می‌رفتم

 

که کوروش رو دیدم

 

+ کجایی تو پسر؟!

اینا چیه تو دستت ؟!

 

کوروش: بعد اینکه کارای مارال کردم دیدم لباسات پر از خونه

بعد رفتم یه چنتا لباس برات گرفتم

دیگه تو بیمارستان تو شهر با یکی از دوستام هماهنگ کردم مارالو ببریم اونجا..‌.

 

+ با دکترش حرف زدم

 

کوروش: بهش گفتی میتونیم ببریم؟!

+ خیلی خون ریزی کرده

باید جواب آزمایشش بیاد

فعلاً تو اتاقه اجازه نداد برم تو اتاق

 

کوروش: چیزی دیگه ای نگفت؟!

 

+ نه فعلاً

بیا بشین خسته ای

 

کوروش: نه خسته نیستم

بیا لباساتو عوض کن

نمیخوای که مارالو ناراحت ببینی

 

+ نمیخوام ببینه ولی اون لحظه یه ثانیه از جلو چشمام نمیره

فقط دستم به اون عوضی برسه

 

کوروش: خبری ازشون نداری؟!

 

+ هیچی

حتی بهرامم نمیدونه

فقط گفت متین حمکشو براش اعدام بریدن

 

کوروش: چرا؟!

 

+ یه نفرو کشته

هنوز مشخص نیست کیه

 

کوروش: حقش اینه زنده زنده چالش کنی بیشرفو

 

+ من دیگه هیچی نمیخوام فقط خواهرم سالم از اونجا بیاد بیرون

وقتی خوب شد با خودم میبرمش یه جای دور

که دیگه دست هیچکس بهمون نرسه

 

کوروش انگار گرفته شد

کوروش: کجا میخواین برین؟!

 

+ معلوم نیست فقط از اینجا میبرمش

 

کوروش لباسا رو داد دستم که برم عوضشون کنم

اگه مارال منو میدید ناراحت میشد بخاطر مارال رفتم عوضشون کنم

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 2.5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان قصه ی لیلا به صورت pdf کامل از فاطمه اصغری

      خلاصه رمان :   ده سالم بود. داشتند آش پشت پایت را می‌پختند. با مامان آمده بودیم برای کمک. لباس سربازی به تن داشتی و کوله‌ای خاکی رنگ کنار پایت روی زمین بود. یک پایت را روی پله‌ی پایین ایوان گذاشتی. داشتی بند پوتینت را محکم می‌کردی. من را که دیدی لبخند زدی. صاف ایستادی و کلاهت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هذیون به صورت pdf کامل از فاطمه سآد

      خلاصه رمان:     آرنجم رو به زمین تکیه دادم و به سختی نیم‌خیز شدم تا بتونم بشینم. یقه‌ام رو تو مشتم گرفتم و در حالی که نفس نفس می‌زدم؛ سرم به دیوار تکیه دادم. ساق دستم درد می‌کرد و رد ناخون، قرمز و خط خطی‌اش کرده بود و با هر حرکتی که به دستم می‌دادم چنان

جهت دانلود کلیک کنید
رمان کی گفته من شیطونم

  دانلود رمان کی گفته من شیطونم خلاصه : من دیـوانه ی آن لـــحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی و محکم در آغوشم بگیــری … و شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم.عشق من با لـجبازی، بیشتر می چسبــد!همون طور که از اسمش معلومه درباره یک دختره خیلی شیطونه که عاشق بسرعموش میشه که استاد یکی از درسای دانشگاشه و…

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان خاطره سازی

    خلاصه رمان:         جانان دختریِ که رابطه خوبی با خواهر وبرادر ناتنی اش نداره و همش درگیر مشکلات اوناس,روزی که با خواهرناتنی اش آذر به مسابقه رالی غیرقانونی میره بعد سالها با امید(نامزدِ سابقِ دوستش) رودررو میشه ,امید بخاطر گذشته اش( پدر جانان باعث ریختن ابرویِ امید و بهم خوردنِ نامزدیش شده) از پدرِ جانان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهت میشم pdf از یاسمن فرح زاد

  خلاصه رمان :       دختری که اسیر دست گرگینه ها میشه یاسمن دختری که کل خانوادش توسط پسرعموی خشن و بی رحمش قتل عام شده. پسرعمویی که همه فکر میکنن جنون داره. کارن از بچگی یاسمن‌و دوست داره و وقتی متوجه بی میلی اون نسبت به خودش میشه اونو مثل برده تو خونه‌اش چند سال زندانی میکنه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گوش ماهی pdf از مدیا خجسته

    خلاصه رمان :       داستان یک عکاس کنجکاو و ماجراجو به نام دنیز می باشد که سعی در هویت یک ماهیگیر دارد ، شخصی که کشف هویتش برای هر کسی سخت است،ماهیگیری که مرموز و به گفته ی دیگران خطرناک ، البته بسیاز جذاب، میان این کشمکش های پرهیجان میفهمد که ماهیگیر خطرناک کسی نیست جز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
12 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Yas
Yas
1 سال قبل

ممنون از شما

Yas
Yas
1 سال قبل

یک هفته پیش تعطیلات بود گفتید تعطیل هست . بعد پارت میذارید . مثل اینکه کلاً تعطیل شد

لیلی
لیلی
1 سال قبل

لطفا ادامه اش زودتر بزار

هیراد
هیراد
1 سال قبل

پارت بعد کی میزاری؟

Dina Abdi
Dina Abdi
1 سال قبل

لطفا بعد دوروز پارت بزار موندیم تو خمارییی

علوی
علوی
1 سال قبل

سلام
کی بقیه اش رو می‌ذاری؟ جالب شده

دسته‌ها
12
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x