رمان آتش شیطان پارت 125 - رمان دونی

رمان آتش شیطان پارت 125

 

🔥♥️♥️♥️🔥«آتش شیطان»🔥♥️♥️♥️🔥

 

 

 

 

 

وقتی اسم حامد رو روی گوشی دیدم، با ذوق جواب داده و مشغول احوال پرسی باهاش شدم.

 

کمی از بی معرفتیم گلایه کرد که با چرب زبونی و کلی عذرخواهی، از دلش دراوردم.

 

گفت برنامه باغ با چنتا از همکاراش برای آخر هفته چیده و دوست داره که منم همراهیشون کنم.

 

قبول کرده و قول دادم خودم رو به موقع برسونم.

کمی بعد مامان هم گوشی رو گرفت و با اون هم کمی صحبت کردم.

 

مثل حامد اون هم شاکی بود که قول دادم آخر هفته از دل هردوشون در بیارم.

 

بالاخره بعد از یه ربع، مکالممون تموم شد و قطع کردم.

 

سرسری موهام رو خشک کرده و بعد از پوشیدن لباس راحتی، راهی تخت خواب شدم.

 

صبح کمی زودتر از خواب بیدار شدم.

چون ماشین نداشتم باید تاکسی می‌گرفتم.

 

از در خونه خارج شدم که همون لحظه ماشینم جلو پام ایستاد.

 

از تعجب قدمی به عقب برداشتم که صولت بلافاصله از در راننده پیاده شد و به سمتم حرکت کرد.

 

– سلام خانوم احمدی صبحتون بخیر.

ماشینتون رو اوردم!

 

– سلام آقا صولت صبح شما هم بخیر.

دستتون درد نکنه، چرا زحمت کشیدین؟!

 

– آقا دستور دادن اول وقت ماشینتون رو براتون بیارم که خواستین سر کار برید مشکلی نداشته باشید!

 

دایان به فکر همه چی بود!

با اینکه دیشب بهش چیزی نگفته و یاداوری نکرده بودم، اما حواسش بود!

 

– دستتون درد نکنه.

 

یهو یادم اومد که سوییچ ماشین که دست من بود، پس چطوری؟!؟

 

برای اطمینان یه بار دیگه تو کیفم رو چک کردم، که پیداش کردم.

 

سوییچ رو بالا اورده و با گیجی پرسیدم:

 

– سوییچ که دست منه!

پس چطوری…!؟

 

بدون اینکه جوابم رو بده، فقط لبخندی زد و با گفتن ” مراقب خودتون باشید، روزتون خوش! ” پیاده به سمت انتهای کوچه به راه افتاد!

 

از کار و رفتارش جوری متعجب بودم که حتی فراموش کردم بهش تعارف بزنم که برسونمش!

 

واقعا دایان و صولت چجور آدمایی بودن!؟!

 

 

 

 

 

 

 

 

چند روزی از اون ماجرا گذشت و تو این چند روز اتفاق خاصی نیوفتاد.

 

بعد از اون حجم از آدرنالین، به این آرامش احتیاج داشتم!

 

نمی‌دونستم دایان با اون مدارک چیکار کرده، اما هرچه سریع تر می‌خواستم بفهمم.

 

عصر که از شرکت زدم بیرون، شمارش رو گرفتم تا راجع به همین موضوع باهاش صحبت کنم.

 

به بوق دوم نرسیده بود که رد تماس داد.

متعجب خواستم دوباره شمارش رو بگیرم که پیامکش بالای صفحه گوشیم ظاهر شد.

 

” من تو جلسه ام، بعدا باهاتون تماس می‌گیرم ”

 

چه لفظ قلم!

گاهی نمی‌تونستم بفهممش!

 

تصمیم گرفتم‌ بجاش به آزاد زنگ بزنم.

بهرحال اطلاعات اون هم دست کمی از دایان نداشت!

 

مثل همیشه، آزاد خیلی زود جواب داد و با همون لحن پر انرژیش، شروع به حرف زدن کرد.

 

– به به ببین کی افتخار داده!

 

– سلام!

 

– سلام بانو

عصرت بخیر!

چه اتفاق خوش یمنی افتاده که این سعادت نصیبم شده؟!

 

با خنده جوابشو دادم:

 

– من دخترای اطرافت نیستم که زبون بریزی و مخمو بزنی!

 

– خدا رو چه دیدی، شاید دیدی با همین کارا زدم.

من که ازش نتیجه صد درصدی گرفتم!

تضمینی رد خور نداره!

 

– متاسفانه از شانست این دفعه داره!

 

– آها یعنی می‌خوای بگی بنده مطابق سلیقه بانو نیستم و تایپ ایشون، یه آدم خشک‌ و عصبی و دو قطبیه؟!

مدیونی فکر کنی اشاره مستقیم به شخص خاصی‌ دارم!

 

الان منظورش دایان بود؟!

دایان کدوم یکی از این خصوصیت هایی که می‌گفت رو داشت؟!

 

معترض گفتم:

 

– کجای دایان عصبی و دو قطبیه؟!

حالا شاید یکم خشک و رسمی‌ باشه ولی عصبی نیست!

این حرفا چیه پشتش میزنی؟!؟

 

– میگن حرفو زمین میندازی صاحبش برش میداره، همینه ها!

اولا اینکه مگه من اسم شخص خاصی رو اوردم؟!

دوما خودت گوش کن می‌فهمی که کی عصبی و دو قطبیه!

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان جانان

    خلاصه رمان :     جانان دختریه که در تصادفی در سن 17 سالگی به شدت مجروح می شه و صورتش را از دست می دهد . جانان مادر و برادرش را مقصر این اتفاق می داند . پزشک قانونی جسد سوخته دختری را به برادر بزرگ و مادرش می دهد و آنها فکر می کنند جانان را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جوزا جلد اول به صورت pdf کامل از میم بهار لویی

      خلاصه رمان:     برای بار چندم، نگاهم توی سالن نیمه تاریک برای زدن رد حاجی فتحی و آدمهایش چرخید، اما انگار همهی افراد حاضر در جلسه شکل و شمایل یکجور داشتند! از اینجا که نشسته بودم، فقط یک مشت پسِ سر معلوم بود و بس! کلافه بودم و صدای تیز شهردار جدید منطقه، مثل دارکوب روی

جهت دانلود کلیک کنید
رمان کویر عشق

  دانلود رمان کویر عشق خلاصه رمان کویر عشق : بهار که به تازگی پروانه‌ی وکالتشو بعد از چند سال کار آموزی کنار وکیل بنامی گرفته و دفتری برای خودش تهیه کرده خیلی مشتاقه آقای نوید رو که شُهره‌ی خاصی در بین وکلا داره رو از نزدیک ببینه و از تجربیاتش استفاده کنه … بالاخره میبینه ولی نه اونطورکه میخواسته

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان فردای بعد از مرگ
دانلود رمان فردای بعد از مرگ به صورت pdf کامل از فریبرز یداللهی

    خلاصه رمان فردای بعد از مرگ :   رمانی درموردیک عشق نافرجام و ازدواجی پرحاشیه !!!   وقتی مادرم مُرد، میخندیدم. میگفتند مادرش مرده و میخندد. من به عالم میخندیدم و عالمیان به ریش من. سِنّم را به یاد ندارم. فقط میدانم که نمیفهمیدم مرگ چیست. شاید آن زمان مرگ برایم حالی به حالی بود. رویاست، جهان را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تقاص یک رؤیا

    خلاصه رمان:   ابریشم دختر سرهنگ راد توسط گرگ بزرگترین خلافکار جنوب کشور دزدیده میشه و به عمارتش برده میشه درهان (گرگ) دلبسته ابریشمی میشه که دختر بزرگترین دشمنه و مجبورش میکنه باهاش ازدواج کنه باورود ابریشم به عمارت گرگ رازهایی فاش میشه که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هیچ ( جلد دوم) به صورت pdf کامل از مستانه بانو

      خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل شود. نازخاتون چشم از رفتن پسرش گرفت و به ترمه

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Aylin
Aylin
11 ماه قبل

سلام ندا جون امروز پارت نداریم 🙁

همتا
همتا
11 ماه قبل

مرسی عزیزم

Asman Abi
Asman Abi
11 ماه قبل

ندا جونی🤗🤗🤗دوست داریم هوار تا❤❤❤😂

دسته‌ها
4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x