رمان دونی

رمان آتش شیطان پارت 128

🔥🔥🔥♥️♥️♥️🔥🔥🔥♥️♥️♥️

 

مکثی کرد و با لحن ملایم تری ادامه داد:

 

 

 

 

 

 

حرف های زیادی برای گفتن داشتم اما نمی‌خواستم به زبون بیارم!

نه الان و تو این موقعیت.

 

چیزی نگفته و حرفش رو قبول کردم.

حرف رو عوض کرده و پرسیدم:

 

– میتونم یه سوال بپرسم؟

 

– جانم؟!

 

– چرا میگرنت عود کرده بود امروز؟!

بخاطر چیزایی که توی فایلا خوندی؟؟

 

– هم اون، هم اینکه شرکت یکم بهم ریخته.

یکی از معامله های پر سودم بخاطر اشتباه یکی از سرپرست هام بهم خورد و مجبور شدم برای انجام دوبارش کلی خسارت بدم.

از طرف دیگه هم کارا حسابی عقب افتاده و از نظم خارج شده.

مجبور شدم چنتا پروتکل جدید اجرا کنم تا کارا برگرده روی روال سابق.

این شد یکم سروصدا راه انداختم و میگرنم عود کرد!

 

به این فکر کردم که اون سر وصدایی که تازه من فقط چند ثانیه اس رو‌ شنیدم؛ از ” یکم ” خیلی بیشتر بود!

 

– یکم دمنوش بخور حالتو بهتر میکنه!

مامانم هم میگرن داره و همیشه دمنوش می‌خوره.

 

با مکثی پرسید:

 

– دمنوش چی؟!

 

شوکه ساکت شدم.

راست میگه، دمنوش چی؟!

 

چرا هیچ وقت از مامان نپرسیده بودم که چی می‌خوره؟!

حالا چرا اون حرف رو به دایان زدم که توش بمونم؟!

 

چشمام رو روی هم فشرده و جواب دادم:

 

– بگم نمیدونم، بهم می‌خندی؟!

 

 

 

 

 

 

 

 

خنده آهسته ای کرد و با لحن خودم جواب داد:

 

– بگم نمیتونم نخندم، ناراحت میشی؟!

 

این بار هردو خندیدیم.

حس خوبی که هر بار پیش دایان داشتم و باهاش صحبت می‌کردم، سراسر بدنم رو گرفته بود.

 

نفسی گرفت و ادامه داد:

 

– تابش حالم پیشت خیلی خوبه!

به هیچ قرص و دمنوشی هم احتیاج ندارم، فقط کافیه چند دقیقه با تو صحبت کنم تا آروم بشم!

میدونم باهم توافق کردیم، ولی کاش خودت رو ازم دریغ نمی‌کردی!

درسته مدت کمی پیش هم بودیم، اما با همین حال هم نمیتونم نبودت رو تحمل کنم!

 

 

نفسم رو آه مانند بیرون دادم.

منم مثل دایان تحمل این دوری رو دیگه نداشتم، اما چیکار میشد کرد؟!

 

مجبور بودیم تا پایان این ماجرا به همین طریق سر کنیم.

از اون الوندی بیشرف هیچی بعید نبود!

 

حرف رو ناشیانه عوض کرده و گفتم:

 

– میخوای از مامانم اسم دمنوشش رو بپرسم!؟

 

پوفی کشید و بعد از کمی تعلل جواب داد:

 

– نه عزیزم الان بهترم.

گفتم که، حالم با تو خیلی بهتر شد!

 

– خداروشکر!

من دیگه قطع کنم، توهم بیشتر استراحت کن

هیچی ارزش سلامتیت رو نداره!

 

– حتما!

 

هردومون کمی سکوت کردیم که بالاخره گفتم:

 

– کاری نداری؟!

 

– نه عزیزم مراقب خوت باش،

می‌بینمت!

 

– توهم، خداحافظ!

 

 

 

بالاخره آخر هفته رسید و منم مشغول حاضر شدن برای برنامه ای که حامد ریخته بود، بودم.

 

گفته بود جمع دوستانست، پس تصمیم گرفتم پیرهن ساحلی بلندی بپوشم که متناسب با آب و هوای امروز هم باشه.

 

برخلاف چند روز اخیر، امروز حسابی آفتابی بود و این نوع هوا برای اوایل پاییز، یکم عجیب بود!

 

لباسم سفید بود گل های ریز آفتاب گردون داشت.

آستین های بلند و کمی پفی داشت که جلوه قشنگی بهش میداد.

 

از همه جا بیشتر قسمت یقش رو دوست داشتم.

یقه مستطیلی بازی داشت که ترقوه ها و کشیدگی گردنم رو به خوبی نشون میداد.

 

بعد از یه میکاپ ساده، دستی به چتری هام زده و مشغول تماشای خودم شدم.

 

بالاخره بعد از کل‌ هفته که کت شلوار می‌پوشیدم، امروز کمی بیشتر زنونه به نظر می‌رسیدم و حسابی راضی بودم.

 

با پیامک گوشیم به سمتش رفتم.

حامد بود که خبر رسیدنشون رو میداد.

 

روی پیراهنم به مانتو آزاد و بهاره پوشیده و با برداشتن شال و کیفم، از خونه خارج شدم.

 

خیالم از پنی هم راحت بود و میتونستم با خیال راحت تا دیروقت، با حامد و مامان بمونم.

 

سوار ماشین شده و بعد از بوسه ای که روی گونه هردوشون کاشتم، باهاشون مشغول سلام و احوال پرسی شدم.

 

تو طول مسیر هم مشغول صحبت و بگو بخند بودیم.

مثل همیشه کنارشون سرشار از حس خوب بودم.

 

اصلا حس نمی‌کردم ازم بزرگترن.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان آوانگارد pdf از سرو روحی

  خلاصه رمان :           آوانگارد روایت دختری است که پس از طرد شدن از جانب خانواده، به منزل پدربزرگش نقل مکان میکند ، و در رویارویی با مشکالت، خودش را تنها و بی یاور می بیند، اما با گذشت زمان، استقاللش را می یابد و تالش میکند تا همه چیز را به روال عادی برگرداند

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان زروان pdf از م _ مطلق

  خلاصه رمان:     نازگل دختر زحمت کشی ای که باید خرج خواهراشو و مادرشو بده و میره خونه ی مردی به اسم طاها فرداد برای پرستاری بچه هاش که اتفاق هایی براش میافته… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بچه پروهای شهر از کیانا بهمن زاده

    خلاصه رمان :       خب خب خب…ما اینجا چی داریم؟…یه دختر زبون دراز با یه پسر زبون درازتر از خودش…یه محیط کلکلی با ماجراهای پیشبینی نشده و فان وایسا ببینم الان میخوایی نصف رمانو تحت عنوان “خلاصه رمان” لو بدم؟چرا خودت نمیخونی؟آره خودت بخون پشیمون نمیشی توی این رمان خنده هست تعجب هست گریه زاری فکر

جهت دانلود کلیک کنید
رمان قاصدک زمستان را خبر کرد

  دانلود رمان قاصدک زمستان را خبر کرد خلاصه : باران دختری سرخوش که بخاطر باج گیری و تصرف کلکسیون سکه پسرخاله اش برای مصاحبه از کار آفرین برترسال، مردی یخی و خودخواه به اسم شهاب الدین می ره و این تازه آغاز ماجراست. ازدواجشان با عشق و در نهایت با خیانت باران و نفرت شهاب به پایان می رسه،

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سکوت تلخ pdf از الناز داد خواه

    خلاصه رمان :         نیکا دختری که تو یه شب سرد پاییزی دم در خونشون با بدترین صحنه عمرش مواجه میشه جسد خونین خواهرش رو مقابل خودش میبینه و زندگیش عوض میشه و تصمیم میگیره انتقام خواهرشو بگیره.این قصه قصه یه دختره دختری که وجودش پر از اتشه پر از اتش انتقام دختری که میخواد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان داروغه pdf از سحر نصیری

  خلاصه رمان:       امیر کــورد آدمی که توی زندگیش مرد بار اومده و همیشه حامی بوده! یه کورد مرد واقعی نه لاته و خشن، نه اوباش و نه حق مردم خور! اون یه پـهلوونه! یه مرد ذاتا آروم که اخلاقای بد و خوب زیادی داره،! بعد از سال ها بر میگرده تا دینش رو به این مردم

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
همتا
همتا
9 ماه قبل

این مهمونی ی چیزی داره که باعث شگفتی مون بشه

علوی
علوی
9 ماه قبل

الان وقتی برسن به مقصد ببینه دایان یا الوندی جزء دعوتی‌های آقا حامده اون وقت جذاب می‌شه.

خواننده رمان
خواننده رمان
9 ماه قبل

ممنون ندا بانو😘😍

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x