رمان آتش شیطان پارت 140 - رمان دونی

رمان آتش شیطان پارت 140

♥️🔥🔥🔥♥️🔥🔥🔥♥️🔥🔥🔥♥️

 

 

 

 

 

 

با اسمی که روی اسکرین گوشی افتاده بود لبخندی روی لبم نشست.

 

– سلام خانوم شبتون بخیر.

 

– سلام کیا

پیداش کردی؟!

 

– بله خانوم ولی خیلی سخت بود.

 

– میدونستم تو از پسش برمیای!

فردا ساعت ۲ بیا دفتر حرف بزنیم.

 

– چشم

با اجازه!

 

” خدانگهداری ” زمزمه کرده و با همون لبخندی که از اول تماسش مهمون لبام شده بود، به آشپزخونه رفتم تا یه چیزی برای خوردن سر هم کنم.

 

 

****

 

تا تایم ناهار تند تند کارام رو انجام داده و به رستمی سپردم که وقتی کیا اومد بذاره بیاد تو دفترم.

 

اونقدری به دفترم رفت و اومد داشت که همه میشناختنش و فکر می‌کردن یکی از دوستای نزدیکمه.

 

البته این باور رو خود کیا ایجاد کرده بود.

برخلاف رفتارش تو تنهایی که محترمانه و کاری بود، ازش خواسته بودم جلو بقیه باهام صمیمی برخورد کنه و خودش رو یه دوست صمیمی معرفی کنه.

 

البته اگه بخوام انصاف رو هم رعایت کنم، برای منم بیشتر شبیه به دوست بود.

 

اما خودش دوست داشت باهام مثل رئیسش برخورد کنه و همیشه احترام رو رعایت کنه!

 

 

 

 

 

 

 

راس ساعت ۲ تقه ای به در خورد که دوباره موجب لبخندم شد.

 

همیشه آن تایم بود و اینم یکی از هزاران حسن خوبش بود!

با اجازه ورودم، وارد دفتر شد.

 

سلامی کرد که از جا بلند شدم.

با دستم به سمت مبل ها اشاره زدم تا بشینه

 

– خوش اومدی کیا

امیدوارم خوش خبر باشی!

 

رو مبل رو به روییم جاگیر شد و جواب داد:

 

– من هیچ وقت ناامیدتون نمی‌کنم خانوم!

 

با لبخند، سری به تایید تکون دادم.

 

– خب؟

چی دستگیرت شد!؟

 

– به هیچ وجه نتونستم به گوشی و سیستم محب یا منشیش دست پیدا کنم، اما برخلاف اونا، انگار بادیگاردش هیچ بویی از تکنولوژی نبرده و خیلی راحت تونستم اپلیکیشن جاسوسیم رو روی گوشیش نصب کنم.

 

 

– گفتم که!

همه فکر میکنن برنامه های مدیرعامل افشار یا تو سیستم های خودشه یا منشیش.

پس به طبع سیستم های امنیتیشون هم برای اون ها بکار برده میشه!

هیچکس به بادیگاردش شک نمیکنه، درحالی که دایان همه برنامه هاشو با صولت ست میکنه

میدونستم صولت هم هدف آسونیه!

 

 

پوزخندی زد گفت:

 

– شما همیشه حدساتون درسته خانوم!

 

خنده کوتاهی کردم:

 

– حالا از این حرفا بگذریم،

نگفتی چی دستگیرت شد!؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان شوفر جذاب من
دانلود رمان شوفر جذاب من به صورت pdf کامل از الهه_ا

    خلاصه رمان شوفر جذاب من :   _ بابا من نیازی به بادیگارد ندارم! خواستم از خونه بیرون بزنم که بابا با صدای بلندی گفت: _ حق نداری تنها از این خونه بری بیرون… به عنوان راننده و بادیگارت توی این خونه اومده و قرار نیست که تو مخالفت کنی. هر جا که میری و میای باید با

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سرپناه pdf از دریا دلنواز

خلاصه رمان :       مهشیددختری که توسط دوست پسرش دایان وبه دستورهمایون برادرش معتادمیشه آوید پسری که به خاطراعتیادش باعث مرگ مادرش میشه وحالاسرنوشت این دونفروسرراه هم قرارمیده آویدبه طور اتفاقی توشبی که ویلاشو دراختیاردوستش قرارداده بامهشید دختری که نیمه های شب توی اتاق خواب پیداش میکنه درگیر میشه آوید به خاطر عذاب وجدانی که از گذشته داره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طهران 55 pdf از مینا شوکتی

  خلاصه رمان :       در مورد نوا دختری جسور و عکاسه که توی گذشته شکست بدی خورده، اما همچنان به زندگیش ادامه داده و حالا قوی شده، نوا برای نمایشگاهه عکاسیش میخواد از زنهای قوی جامعه که برخلاف عرف مکانیک شدن عکس بگیره، توی این بین با امیریل احمری و خانواده ی احمری آشنا میشه که هنوز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیمی از من و این شهر دیوانه

  خلاصه رمان :   نفس یه مدل معروف و زیباست که گذشته تاریکی داره. راهش گره می‌خوره به آدم‌هایی که قصد سوءاستفاده از معروفیتش رو دارن. درست زمانی که با اسم نفس کثافط‌کاری های زیادی کرده بودن مانی سر می‌رسه و… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آتشم بزن ( جلد سوم ) به صورت pdf کامل از طاهره مافی

  خلاصه رمان:   « جلد اول :: خردم کن »   من یه ساعت شنیام. هفده سال از سالهای زندگیام فرو ریخته و من رو تمام و کمال زیر خودش دفن کرده. احساس میکنم پاهام پر از شن و میخ شده است، و همانطور که زمان پایان جسمم سر میرسه، ذهنم مملو از دونه های بالتکلیفی، انتخاب های انجام

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شهر بی یار pdf از سحر مرادی

  خلاصه رمان :     مدیرعامل بزرگترین مجموعه‌ی هتل‌‌های بین‌الملی پریسان پسری عبوس و مرموز که فقط صدای چکمه‌های سیاهش رعب به دلِ همه میندازه یک شب فیلم رابطه‌ی ممنوعه‌اش با مهمون ویژه‌ی اتاقِ vip هتلش به دست دخترتخس و شیطون خدمتکار هتلش میفته و…؟   «برای خوندن این رمان به کانال رمان من بپیوندید» به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
8 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بیداری در نیمه شب های تاریک🖤🤍
بیداری در نیمه شب های تاریک🖤🤍
11 ماه قبل

من نفهمیدم کیا،کی بود فراموش کردم که اصلا کیا کجای داستان بود

بانو
بانو
11 ماه قبل

وای چی پیدا کردن یعنی🤔

دیانا
دیانا
11 ماه قبل

سلام ندا جون این فاطی کجاست دوباره چند روزه گم شده خبری ازش نداری نگرانیم
راستی پارت ها هم اب رفته فهمیدیم ولی هیچی نمیگیم

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
مدیر
11 ماه قبل
پاسخ به  دیانا

هستم ولی خستم 😂

P:z
P:z
11 ماه قبل

فاطمه جون سلاااممم
خسته نباشی هیچوقت ایشالاا
حالت چطوره؟
نی نی دنیا اومد بالاخرهه؟
عکسشو بزارر
❤ 😍

𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
مدیر
11 ماه قبل
پاسخ به  P:z

سلام عزیزم مرسی 😂
نه هنوز،همین روزا میاد دیگه
باشه اومد عکسشم میزارم

P:z
P:z
11 ماه قبل

ایشالا به سلامتیی❤❤

خواننده رمان
خواننده رمان
11 ماه قبل

فکر میکنم تا پارت آخر هر لحظه روی جدیدی از تابش رو ببینیم ممنون ندا خانم منظم امیدوارم امروز رمانای فاطمه رو پارت گذاری کنی

دسته‌ها
8
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x