رمان آوای نیاز تو پارت 101 - رمان دونی

 

 

چشمام‌ و با ترس باز کردم‌ و خیره تو چشمای همیشه طلب کارش این دفعه با جرعت گفتم:

_آره!

 

نیشخندی زد سری تکون داد

_که بری آره؟ که من و نمی‌خوای که من تورو نمی‌خوام؟!.. باشه باشه

 

مچ دستم و محکم جوری گرفت که صدای استخون دستم و شنیدم هنوز تو بُهت بودم‌ که یک دفعه کشیده شدم دنبالش… داشت من و می‌کشید سمت اتاق خوابمون و تازه متوجه موقعیت شدم و جیغ زدم و خودم عقب کشیدم

_ولم کن… ولم کن روانی داری چه غلطی می‌کنی… ولم کن

 

بی توجه دستم و محکم تر کشید و حرصی گفت:

_چیه عزیزم؟! می‌خوام بهت بفهمونم می‌خوامت

 

_جاوید ولم کن…ولم کن‌ نمیخوام… ولم کن

 

دیگه صدای جیغام به زجه تبدیل شده بود و همین که هولم داد تو اتاق و در و بست گریم شدید تر شد و ناباور نگاهش می‌کردم‌ که سمتم‌ اومد و با گریه گفتم:

_حالم ازت بهم میخوره… حالم دیگه داره ازت بهم میخوره

 

دونه دونه دکمه های لباسش و بی اهمیت باز کرد و خواستم سمت در اتاق برم که مانع شد و به شدت هولم داد به عقب غرید:

_می‌تمرگی کارم تموم شد ازین اتاق بیرون میریــــ…

 

 

ناباور و اشکین نگاهش می‌کردم که با نیشخند مسخره ای ادامه داد:

_خانمم

 

دستش که روی کمربندش نشست دیگه واینستادم دوباره سمت در اتاق رفتم:

_حق نداری با من مثل یه عروسک خیمه شب بازی…

 

هنوز جملم تموم نشده بود که دستم و از پشت کشید و فکم و بین انگشتای قدرت‌مندش فشرد از لای دندوناش کلمه به کلمه گفت:

_بازی کردن و تازه می‌خوای یادت بدم بتمرگ داری من سگو سگ تر می‌کنی!

 

دستش و چنگ زدم لب زدم:

_دیگه حالم ازت بهم می‌خوره

 

 

نیشخندی زد و همین طور که فکم تو دستش بود به عقب کشید و لب زد:

_بهم بخوره بهم نخوره من تورو خریدم!

 

 

×××

 

 

پاهام و بیشتر تو خودم جمع کردم‌ و ناباور همین طور که قطره های آب روم می‌ریخت به یه گوشه خیره بودم‌ و اشک می‌ریختم‌… باورم‌ نمی‌شد چند ساعت گذشته رو… هیچ جوره باورم نمی‌شد، دوست داشتم خودم و نیشگون بگیرم تا از این کابوس بیدار شم چون هیچ جوره باورم‌ نمیشد آدم چند ساعت پیش جاوید باشه… هق هقی کردم و سرم و رو پاهام بیشتر فشار دادم که صدای در حموم بلند شد و بعد صدای خود نامردش که شرمنده بود

_آوا؟! خوبی؟! بیا در و باز کن

 

نیشخندی زدم‌… خوبم؟! چه سوالی بود!

هیچی نگفتم که دوباره صدای در اومد

_با توام میگم بیا این در لعنتی و باز کن! من… من عصبی شدم از حرفات اون جوری برخورد کردم

 

نیشخندی زدم‌ دستی رو گوشه لبم‌ کشیدم‌ که از ضرب دستش هنوز گز گز می‌کرد بازم‌ سکوت کردم تنها صدایی که وجود داشت صدای آب بود که از دوش حموم رو تن و بدنم‌ می‌ریخت!

 

چند بار‌‌ به در‌کوبید و این‌بار با صدای نگرانی گفت:

_آوا!؟ آوا؟!… آوا داری‌ نگرانم‌ میکنی!

 

 

 

هیچی نگفتم مگه اصلا مهم بود حال من براش؟ این‌بار صدای مشتش بود که به در کوبید گفت:

_دختره ی احمق چیکار کردی!؟

 

نکنه فکر کرده بود کاری دست خودم دادم!

سکوت کردم که چند بار محکم خودش و به در کوبید و تا در حمام باز شه و من گوشه ی حموم‌ نشسته بودم و اصلا برام‌ اهمیت نداشت نگران شده یا الان در می‌شکنه و من و با این‌ وضعیت می‌بینه… فقط خیره به در بودم‌ که با صدای بدی باز شد و کوبیده شد به کاشی های حمام

وَ جاویدی که هراسون نگاهش دور حموم چرخوند و وقتی نگاهش به من که زیر دوش نشسته بودم نشست نفس عمیقی کشید و سمتم اومد و عصبی گفت:

_چرا جواب نمیدی؟! لال شدی؟

 

 

هیچی‌ نگفتم که اومد زیر دوش رو پاهاش نشست و دستی رو صورت خیسم کشید که روش موهام نامرتب ریخته بود… موهای خیسم و کنار گوشم زد و اشکایی که زیر دوش معلوم‌ نبود و با دست کنار زد و لب زد

_زیر دوش آب یخ نشستی!

 

 

هیچی نگفتم و فقط نگاهش می‌کردم‌ که نگاهش شرمنده شد.

نگاهش و ازم گرفت و آب و بست و دست انداخت دور بدنم و مثل پر کاه بلندم کرد و همین طور که خودشم خیس آب شده بود از‌ حموم‌ خارج شد و من بازم‌ ساکت بودم و هنوز تو شُک چند ساعت پیش بودم و هنوزم‌ باورم‌ نمی‌شد جاوید بتونه همچین کاری و بکنه اونم‌ با من!!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان پینوشه به صورت pdf کامل از آزیتا خیری
دانلود رمان پینوشه به صورتpdf کامل از آزیتاخیری

    دانلود رمان پینوشه به صورت pdf کامل از آزیتا خیری خلاصه رمان :   چند ماهی از مفقود شدن آیدا می‌گذرد. برادرش، کمیل همه محله را با آگهی گم شدن او پر کرده، اما خبری از آیدا نیست. او به خانه انتهای بن‌بست مشکوک است؛ خانه‌ای که سکوت طولانی‌اش با ورود طاهر و سوده و بیوک از هم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلبر مجازی به صورت pdf کامل از سوزان _ م

    خلاصه رمان:   تمنا یه دخترِ پاک ولی شیطون و لجباز که روزهاش با سرکار گذاشتنِ بقیه مخصوصا پسرا توی فضای مجازی می‌گذره. نوجوونی که غرق فضای مجازی شده و از دنیای حال فارغ.. حالا نتیجه‌ی این روند زندگی چی میشه؟ داشتن این همه دوست مجازی با زندگیش چیکار میکنه؟! اعتماد هایی که کرده جوابش چیه؟! دو نفر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیم تاج pdf از مونسا ه

  خلاصه رمان :       غنچه سیاوشی،دختر آروم و دلربایی که متهم به قتل جانا ، خواهرزاده‌ی جهان جواهری تاجر بزرگ تهران و مردی پرصلابت می‌شه، حکم غنچه اعدامه و اما جهان، تنها کس جانا… رضایت می‌ده، فقط به نیت اینکه خودش ذره ذره نفس غنچه‌رو بِبُره! به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان جانان

    خلاصه رمان :     جانان دختریه که در تصادفی در سن 17 سالگی به شدت مجروح می شه و صورتش را از دست می دهد . جانان مادر و برادرش را مقصر این اتفاق می داند . پزشک قانونی جسد سوخته دختری را به برادر بزرگ و مادرش می دهد و آنها فکر می کنند جانان را

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بانوی قصه pdf از الناز پاکپور

  خلاصه رمان :                 همراز خواهری داشته که بخاطر خیانت شوهر خواهرش و جبروت خانواده شوهر میمیره .. حالا سالها از اون زمان گذشته و همراز در تلاش تا بچه های خواهرش را از جبروت اون خانواده رها کنه .. در این راه عموی بچه ها مقابلش قرار میگیره . دو نفر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان والادگر نیستی
دانلود رمان والادگر نیستی به صورت pdf کامل از سودا ترک

      خلاصه رمان والادگر نیستی : ماجرای داستان حول شخصیت والادگر، مردی مرموز و پیچیده، به نام مهرسام آشوری می‌چرخد. او که به خاطر گذشته‌ای تلخ و پر از کینه، به مردی بی‌رحم و انتقام‌جو تبدیل شده، در جستجوی عدالت و آرامش برای خانواده‌اش است. اما وقتی که عشق در دل تاریکی و انتقام جوانه می‌زند، همه چیز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حنا
حنا
1 سال قبل

بالاخره بعد چندین پارت بی هیجان که من واقعا کامل نمیخوندمشون از بس شخصیتا، دیالوگا و قصه ت، داشتن درجا میزدن، یه پارت پرهیجان گذاشتی.
قلمت خیلی خوب و صمیمیه و خاهشا سعی کن دوباره به سمت بی هیجانی نبری رمانتو
ممنون و خسته نباشی

Asal
Asal
1 سال قبل

واییییییییییییییی باید تا فردا صبر کنیم پارت جدید بیاد

Asal
Asal
1 سال قبل

برگاممممم جاوید چقدر گاوعه اه

هلنا
هلنا
1 سال قبل

اوه شت

نوشین
نوشین
1 سال قبل

تجاوز کرد بهش 🔪

دسته‌ها
5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x