رمان جرئت و شهامت پارت ۱۲ - رمان دونی

 

_بی‌بی جون بالاخره اومدی…!

 

و او را به آغوش می کشم. چقدر دلم برای مادر بزرگ قشنگم تنگ شده.در همان لحظه صدای جیغ و هورا می آید سرگردان نگاهی به خانه می کنم.

 

با دیدن کیک که نوشته شده ۱۸ سالگی ات مبارک  در دست پدر و دوست های قدیمی ام  تعجب می کنم.چطور متوجه نشدم که امروز تولدم هست؟

 

همان موقع آهنگ تولدت مبارک پلی شد.و خورشید یکی از دوست صمیمی ام مرا بغل کرد.

 

_ترنم جون،تولدت مبارک

 

لبخندی میزنم با گفتن”مرسی عزیزم” از بغلش بیرون می آیم.هیچ چیز خوشحال تر از این نبود که بی بی از رشت تا اینجا آمده…اما سوال این است چطوری آمده است؟

 

در مبل می نشینم و خورشید و سمانه کنارم می آیند و باهم آهنگ تولدت مبارک را می خوانند.

 

♡♡عجب حالی داریم امشب♡♡

♡♡چه تولدی داریم امشب♡♡

♡♡تو که یدونه ای،واسه نمونه ای ♡♡

♡♡تولدت مبارک♡♡

♡♡به عجب…

 

همان موقع ،فرید را می‌بینم لبخند در دهانم ماسیده می‌شود. این غیر ممکن است..دیگر صدای موزیک را نمی شنوم.دیگر صدای خورشید و سمانه را حس نمی کنم.

 

فیروزه خانم و دایی ابراهیم کنارم آمدن و کیک را رو به روم گذاشتن، حس کردم دیگر شاد نیستم ..دیگر خوشحال ها یک دقیقه پیش را ندارم.

 

مادر و پدر در دور نشسته اند و داشتند به من نگاه می کردند.مادر خیلی خوشحال بود..مشخص است به خاطر آمدن دایی هست..

 

با صدایی فیروزه خانم یهو از فکر خارج میشوم و نگاهی به او می کنم:

 

_دختر جون،منتظر چی هستی شمع و فوت کن!

 

می‌توان به شخصه بگم یکی از بدترین روز تولدم در همه ی سال ها بود..پدر پیشانی ام را بوسه زد و هدیه ای به دستم داد.

 

_بیا دخترم‌.از طرف من و مادرت

 

لبخندی زدم و بلند شدم و پدر را بغل کردم.انگار پدر احساس پکر بودن من را به خوبی حس کرد که در گوش من گفت”نگران نباش”

 

درک نکردم، نگران نباشم؟اصلا علت آمدن آنها چیست؟مگر یک ماه پیش نیامدند ؟چرا من را رها نمی کنند؟

 

چرا ذهنم پر سوالاتی است که جواب ندارد…؟همان موقع فرید یک هدیه ای دستم می دهد.. و با لحن آرام پچ میزند:

 

_بیا خوشگل خانم.

 

فیروزه خانم چنان با شوق به فرید نگاه می کند که گویی جایزه ی اسکار گرفته ..اصلا نمیدانم اینهمه آدم چرا دایی ابراهیم نداد که بزرگ تر بود؟ چرا فیروزه خانم نداد؟چرا فرنود نداد؟چرا …چرا…چرا…

 

جعبه را گرفتم و با لحن سرد جواب دادم”ممنون”

 

بی بی جون هم لباس گل‌بهی دستم داد و گفت”بیا دخترم اینم هدیه ی تولدت”

 

شاید تنها هدیه ای که کمی خوشحال شدم ..لباس بی بی بود گرفتم و گفتم:

 

_قربونتون برم..بی بی جون.مرسی که زحمت کشیدی من از شما توقع نداشتم‌ که برام لباس بگیرید.

 

_این حرف و نزن ترنم..ناراحت میشماا

 

چند دقیقه گذشت..

همه کادو هاشون را دادن فرنود هم داشت با مادر صحبت می کرد.

 

سمانه که کنارم نشسته بود..تکه ای از کیک را به دهان گذاشت و گفت:

 

_حتما سر اینکه فرید اومده ،اینطور پکر شدی؟هوممم

 

پوزخند میزنم و به فرید نگاه می کنم میبینم فرید هم گوشی را به دست گرفته  و دارد فیلمی تماشا می کند.

 

_آره دیگه،فکر کردی از چی ناراحت شدم سر اینکه مامانمم اومده روز تولدم اینارو دعوت کرده. چقدرم خوشحال شدم.

 

دستش  را در شانه ام می گذارد و کنار گوشم می گوید:_همچنین بد قیافه ام نیستااا

 

همانطور که به فرید نگاه می کنم او هم نگاهش را از گوشی می کند،و به من نگاه کرد سریع نگاهم را به دیوار چرخاندم‌.و حرصی گفتم:

 

_آره خیلی خوشگله ،کم مونده بالا بیارم با اینهمه چهره ی خوشگلش

 

 

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان مرد قد بلند pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:         این داستان درباره ی زندگی دو تا خواهر دو قلوئه که به دلایلی جدا از پدر و مادرشون زندگی میکنند… یکیشون ارشد میخونه (رها) و اون یکی که ما باهاش کار داریم (آوا) لیسانسشو گرفته و دیگه درس نمیخونه و کار میکنه … آوا کار میکنه و با درآمد کمی که داره خرج

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دونه الماس
دانلود رمان دونه الماس به صورت pdf کامل از زیبا سلیمانی

    خلاصه رمان دونه الماس :   اميرعلی پسر غيرتی كه سر ناموسش اصلاً شوخی نداره و پيچكش می افته دست سروش پسره مذهبی كه خيال رها كردن نامزدش رو نداره و اين وسط ياسمن پيچکی كه دلش رفته واسه به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ماهلین pdf از رؤیا احمدیان

    خلاصه رمان :   دختری معصوم و تنها در مقابل مردی عیاش… ماهلین(هاله‌ماه، خرمن‌ماه)…   ★فصل اول: ســـرنــوشــتـــ★   پلک‌های پف کرده و درد ناکش را به سختی گشود و اتاق بزرگ را از نظر گذراند‌. اتاق بزرگی که تنها یک میز آرایش قهوه‌ای روشن و یک تخت دو نفره سفید رنگ و ساده در آن به چشم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوماخر به صورت pdf کامل از مسیحه زادخو

        خلاصه رمان:   داستان از جایی آغاز میشود که دستها سخن میگویند چشم هاعشق میورزند دردها زخم بودند و لبخند ها مرهم . قصه آغاز میشود از سرعت جنون از زیر پا گذاشتن قوائد و قانون بازی …. شوماخر دخترک دیوانه ی قصه که هیچ قانونی برایش معنا ندارد .     به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لانه‌ ویرانی جلد دوم pdf از بهار گل

  خلاصه رمان :         گلبرگ کهکشان دختر منزوی و گوشه گیری که سالها بابت انتقام تیمور آریایی به دور از اجتماع و به‌طور مخفی بزرگ شده. با شروع مشکلات خانوادگی و به‌قتل رسیدن پدرش مجبور می‌شود طبق وصیت پدرش با هویت جدیدی وارد عمارت آریایی‌ها شود و بین خانواده‌ای قرار بگیرد که نابودی تنها بازمانده کهکشان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پیاده رو خلوت خیابان ولیعصر به صورت pdf کامل از بابک سلطانی

        خلاصه رمان:   ماجرا از بازگشت غیرمنتظره‌ی عشق قدیمی یک نویسنده شروع می‌شود. سارا دختری که بعد از ده سال آمده تا به جبران زندگی برباد رفته‌ی یحیی، پرده از رازهای گذشته بردارد و فرصتی دوباره برای عشق ناکام مانده‌ی خود فراهم آورد اما همه چیز به طرز عجیبی بهم گره خورده.   رفتارهای عجیب سارا، حضور

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ساناز
ساناز
1 سال قبل

دوست دارم زودتر بفهمم چرا اینقدر از فرید بدش میاد 🤕

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x