رمان حورا پارت 332 - رمان دونی

 

 

 

 

 

 

_ حورا میدونی که نوکرتم، اما مثل نوکرت باهام حرف نزن!

 

_ فارسی حرف بزن!

 

بی توجه به حرص خوردنش وارد خانه شدم، راه اتاق را در پیش گرفتم تا باقی خوابم را ادامه دهم.

 

داشتم لباس عوض میکردم که با کیسه خریدها داخل شد. پیرهنم را جلوی سینه‌ام گرفتم:

 

_ بذارشون و برو بیرون!

 

خیره نگاهم کرد، نگاهش شهوت نداشت، انگار بیشتر دلتنگی باشد، که به درد خودش میخورد!

 

_ برو بیرون دیگه!

 

کیسه‌ها را گذاشت روی زمین و به سمتم آمد.

 

_ انقدر لجبازی نکن حورا…نترس کاریت ندارم، نمیخورمت! کمکت کنم لباستو بپوشی…میدونم سختته!

 

پوشیدن و کندن شلوار که اره، سخت بود، اما قرار نبود که او در این یک مورد کمک کند!

دستم را پس کشیدم و بیشتر بدنم را پوشاندم:

 

_ برو بیرون قباد، بازم بگم؟ هفت ماه خودم لباس پوشیدم، الانم خودم می‌پوشم…برو!

 

چانه‌ام را گرفت و لجبازانه سرم را بالا کشید، اخم داشت اما ملایم حرف زد:

 

_ حورا…هفت ماه اول شکم گنده‌ای نداشتی، الان جلو پاتم به زور میبینی، انقدر اون هفت ماهی که من احمق خر نبودم و نتونستم باشم چون نمیدونستم رو نزن تو سرم خب؟

 

پیراهن را از دستم کشید و تن برهنه‌ام نمایان شد.

نگاهش خیره روی تنم چرخید و در نهایت، چشم به پیرهنم که در دستش بود دوخت، یقه‌اش را پیدا کرد و از سرم رد کرد.

 

با اخم نگاهش میکردم، دستانم را از آستین‌ها رد کرد و او به ارامی پایین کشیدش که به شکمم فشار وارد نشود، زیادی ملاحظه میکرد. بارداری آنقدرها هم سخت و دشوار نبود، با ضربه‌ی کوچک و فشاری سطحی چیزی نمیشد که اینگونه احتیاط میکرد و میترسید از لمس کردنش.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.1 / 5. شمارش آرا 168

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان کافه آگات pdf از زهرا بهرامی

  خلاصه رمان : زندگی کیارش کامیاب به دنبال حرکت انتقام جویانه ی هومن، سرایدار ویلای پدرش با زندگی هانیه، خواهر هومن گره می خوره   «برای خوندن این رمان به کانال رمان من بپیوندید»   romanman_ir@ به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دونه الماس
دانلود رمان دونه الماس به صورت pdf کامل از زیبا سلیمانی

    خلاصه رمان دونه الماس :   اميرعلی پسر غيرتی كه سر ناموسش اصلاً شوخی نداره و پيچكش می افته دست سروش پسره مذهبی كه خيال رها كردن نامزدش رو نداره و اين وسط ياسمن پيچکی كه دلش رفته واسه به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
رمان ژینو
دانلود رمان ژینو به صورت pdf کامل از هاله بخت یار

  خلاصه: یاحا، موزیسین و استاد موسیقی جذابیه که کاملا بی‌پروا و بدون ترس از حرف مردم زندگی می‌کنه و یه روز با دیدن ژینو، دانشجوی طراحی لباس جلوی دانشگاه، همه چی عوض میشه… یاحا هر شب خواب ژینو و خودش رو می‌بینه در حالی که فضای خوابش انگار زمان قاجاره و همه چی به یه کابوس وحشتناک ختم میشه!حتی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عاشقانه پرواز کن pdf از غزل پولادی

  خلاصه رمان :   گاهی آدم باید “خودش” و هر چیزی که از “خودش” باقی مانده است، از گوشه و کنار زندگی اش، جمع کند و ببرد… یک جای دور حالا باقی مانده ها می خواهند “شکسته ها” باشند یا “له شده ها” یا حتی “خاکستر شده ها” وقتی به ته خط میرسی و هرچه چشم می گردانی نه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان روشنایی مثل آیدین pdf از هانیه وطن خواه

  خلاصه رمان:   دختری که با تمام از دست رفته هایش شروع به سازش می کند… به گذشته نگریستن شده است عادت این روزهایم… نگاه که می کنم می بینم… تو به رویاهایت اندیشیدی… من به عاشقانه هایم…ع تو انتقامت را گرفتی… من تمام نیستی ام را… بیا همین جا تمامش کنیم…. بیا کشش ندهیم… بیا و تو کیش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طلوع نزدیک است pdf از دل آرا دشت بهشت

  خلاصه رمان:         طلوع تازه داره تو زندگیش جوونی کردنو تجربه می‌کنه که خدا سخت‌ترین امتحانشو براش در نظر می‌گیره. مرگ پدرش سرآغاز ماجراهای عجیبیه که از دست سرنوشت براش می‌باره و در عجیب‌ترین زمان و مکان زندگیش گره می‌خوره به رادمهر محبی، عضو محبوب شورای شهر و حالا طلوع مونده و راهی که سراشیبیش تنده.

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
-_-
-_-
17 ساعت قبل

غذا رو یکی دیگه برات میخره، لباسو یکی دیگه تنت میکنه، احتمالا خونه رم یکی دیگه تمیز میکنه
دیگه تو فقط داری در ازای حمل یه جنین دختر تازه نه دو تا، که کم وزن تر از پسرم هست، سرجات نشستی و نفس میکشی و میجوی و قورت میدی دیگه معلومه بارداری برات سخت و دشوار نیست عزیزم

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x