رمان دلارای پارت 162 - رمان دونی

 

ارسلان دکمه های پیراهنش را یک به یک باز کرد

و پیراهن را روی پای دلارای انداخت :

_میرم دوش بگیرم پاتو بیرون نمیذاری از اتاق تا برگردم

بوی عطری که روی پیراهن ارسلان بود ،

باعث زیر و رو شدن معده‌اش شد

تمام تلاشش را کرد تا عق نزند

خیره‌ی ارسلان ماند تا از در خارج شود

و راحتش کند اما ارسلان سمتش برگشت

روی بدنش خم شد و مرموز خیره در چشمانش زمزمه کرد :

_اول ماهه …. تو نباید الان پریود باشی ؟

نفسش بند آمد

نگاهش را دزدید و صدایش را بالا برد

_دنبال چی هستی ارسلان ؟

همه بدنم کبود و خونیه

انتظار داری با این همه بدبختی و استرس سر تایم پریود شم ؟!

حالت تهوع بیشتر شد

انگار کسی شکمش را چنگ میزد

ارسلان پوزخند زد

_قرصاتو شروع کن دوباره از فردا

_یعنی چی ؟ چه قرصی ؟

ارسلان خونسرد از جا بلند شد

و همانطور که سمت در می رفت به شکمش اشاره زد

_دلم نمیخواد نه ماه دیگه علاوه بر صدای زر زر و گریه های تو ونگ ونگ بچه هم بپیچه تو خونه

او تنها شوخی کرد اما دل و روده ی دلارای بهم پیچید

دیگر نتوانست تحمل کند

شدت استرس و حس بدی که جمله ارسلان باعثش شده بود روی هم جمع شد

دستش را جلوی دهانش گرفت و چند بار پشت سر هم عق زد

ارسلان با حرص فریاد کشید

_چه مرگته ؟ لعنتی چه مرگته ؟

اه ….. زاییده شدی تر بزنی تو حالم دلی

دلارای چشمانش را بست و تا ده شمرد

سعی کرد دوباره عق نزند

_مثلا الان داری میگی حالم ازت بهم میخوره

که هی راه به راه پشت سر هم عق میزنی؟

جلو آمد و اینبار با بی رحمی مو هایش را مشت کرد

صدایش خشمگین بود

_دفعه ی آخره دلی

اینبارم یادم میره چه غلطی کردی

اینبارم بهت فرصت میدم ولی آخریشه

بار بعد یادم میره همه بدنت کبوده

یادم میره تو چه وضعی هستی و میشم همون ارسلان همیشه

سرش را به گوشش چسباند و ادامه داد :

_تو که آلپ ارسلان رو یادت نرفته نه ؟

یک بار دیگه از من عقت بگیره یادت میارم

دلارای بغض کرده نگاهش کرد

خواست حرف بزند

خواست توجیه کند

خواست بگوید که تمام این عق زدن ها بخاطر کودکیست که در بطنش رشد میکند

اما نشد !

ارسلان پر خشم حرف آخر را زد و پشت به او سمت حمام قدم بر داشت

_از فردا بر میگردیم به روال سابق دختر جون

همخونگی و خواهر برادری تموم

نیم متر بچه چند وقته خوب زندگی منو

عوض کردی ولی درستش می کنیم

دلارای خیره زمین شد و سکوت کرد

دهان نیمه بازش را به آرامی بست

اول نگاهی به پیراهن ارسلان و بعد به در بسته حمام کرد

پیراهن را در مشتش مچاله کرد و پایین تخت روی زمین پرت کرده و دراز کشید

کاش می توانست به چند سال آینده سفر کند

از این قسمت زندگی اش خسته بود

****

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان زندگی سیگاری pdf از مرجان فریدی

  خلاصه رمان : «جلد اول» «جلد دوم انتقام آبی» دختری از دیار فقر و سادگی که ناخواسته چیزی رو میفهمه که اون و به مرز اسارت و اجبار ها می کشونه. دانسته های اشتباه همراز اون و وارد زندگی دود گرفته و خاکستری پسری می کنه که حتی خدا هم ازش نا امید شده به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شکسته تر از انار pdf از راضیه عباسی

  خلاصه رمان:         خدا گل های انار را آفرید. دست نوازشی بر سرشان کشید و گفت: سوار بال فرشته ها بشوید. آنهایی که دور ترند مقصدشان بهشت است و این ها که نزدیکتر مقصدشان زمین. فرشته ها بال هایشان را باز کرده و منتظر بودند. گل انار سر به هوا بود. خوب گوش نکرد و رفت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان یکاگیر

    خلاصه رمان:         ارمغان، تکنسین اتاق عمل که طی یه اتفاق مرموز از یک دختر خانواده دوست و برونگرا، تبدیل به دختر درونگرا که روابط باز با مردها داره، میشه. این بین بیمار تصادفی توی بیمارستان توجه‌اش رو جلب می‌کنه؛ طوری که وقتی اون‌و چند روز بعد کنار خیابون می‌بینه سوارش می‌کنه و استارت آشناییش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سیاه سرفه جلد اول pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:         مهری فرخزاد سال ها پیش به خاطر علاقه ای که به همکلاسیش دوران داشته و به دلیل مهاجرت خانوادش، تصمیم اشتباهی میگیره و… دوران هیچوقت به اون فرصت جبران نمیده و تمام تلاش های مهری به در بسته میخوره… دختری که همیشه توی محیط کارش جدی و منضبط بوده با اومدن نامی بزرگمهر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دردم pdf از سرو روحی

    خلاصه رمان :         در مورد دختری به نام نیاز می باشد که دانشجوی رشته ی معماری است که سختی های زیادیو برای رسیدن به عشقش می کشه اما این عشق دوام زیادی ندارد محمد کسری همسر نیاز که مردی شکاک است مدام در جستجوی کاری های نیاز است تا اینکه… به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ستاره های نیمه شب

    خلاصه رمان:   مهتاب دختر خودساخته ای که با مادر و برادر معلولش زندگی می کنه. دل به آرین، وارث هولدینگ بزرگ بازیار می دهد. ولی قرار نیست همه چیز آسان پیش برود آن هم وقتی که پسر عموی سمج مهتاب با ادعای عاشقی پا به میدان می گذارد.       به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
93 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سایه
2 سال قبل

بچه ها ی رمان خوب معرفی کنید

Tamana
2 سال قبل
پاسخ به  سایه

الفباس سکوت
زاده نور
خلسه
دیگه یادم نمیاد🤦‍♀️😂

اوین
اوین
2 سال قبل

انقد دلارای عق زد منم عقم گرف😐

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل

خانما یه چی پیدا کردم
😂😂😂
دلی و بطن بی صاحابش مثل رحیم تو رازبقا هستند😂😂😂😂به خدا اینم از جنس اونه😂😂😂😂😂😂

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل

آقا من همینجااااا مبگممممم صد تا پارت بعدی دلارای رو اگر عقد کرد
هومن یا یکی از دوست دخترای ارس
یه فیلمی چیزی درست میکنند….
آرس میگه به من خیانت کردی!به خدا اگر اینجوری نشد من خودمو جر میدم
این خط این نشون

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  Maedeh

کلا نصف رمانا همینه بعد دلی می‌ره یه مدت با بچه برمیگرده یکی کمکش می‌کنه
😐

Tamana
2 سال قبل
پاسخ به  Maedeh

اه
اگ اینطوره نخونیم پس😐😐😂

فافا
فافا
2 سال قبل

پارتات خیلی کمه و دیر دیر میزاری یکم طولانیشون کن

fati
2 سال قبل
پاسخ به  فافا

بش گفتم گفت چشم از این به بعد پارتارو طولانی میکنم

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل

مگه یه بچه ای که هنوز دنیا نیومده چقدر تو یه رمان میتونه سرسختانه زنده بمونه😐🤣 بطن دلی خیلی قوی و محکمه ، اصلا آجر خالص🤣

Tamana
2 سال قبل

آقاااا
گوش کنیددددددد👋🤣
اون پارتی ک دلارای و هومن رفتن آزمایش بدن فهمیدن دلارای حامله اس، خواهر خودِ من حامله بود ۲ ماهش بود بعد اونجاااا دلارای ۴ ماهش بود

الااااااان خواهرم من ۵ ماه و نیمشه اماااا همچنااان دلارای ۴ ماهشه😶😐😂

گندم
2 سال قبل
پاسخ به  Tamana

جررر 😂😂

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  Tamana

بابا روانه😐نگاه به پارتا نکنید که هنوز یه قسمتشه‌…هنوز دلارای توی چهارماهه
چون هنوز این قسمتها تموم نشده….
ما خودمون شیش روز تو حموم کیلید موندیم…
ولی برای دلارای یه روز شد…..هنوزم اون روز تموم نشده برادر 😐🥲

بیکاری ک چتاتونو میخونه
بیکاری ک چتاتونو میخونه
2 سال قبل
پاسخ به  Tamana

جعررررر😂😂😂😂😂

خاله شدنت مبارک 😂😂😂

Tamana
2 سال قبل

ممنونننن😂😂❤
اسمت خیلی خوبه🤣

جولیتِ رومیوو
جولیتِ رومیوو
2 سال قبل

اعلام حاملگی از حامله بودن این پدسگ میکنم ، تبریک بگید…

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل

برا من سه قلو در بطنم هست 😂

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Maedeh
فـــــاطی
فـــــاطی
2 سال قبل

😐

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل

دوستانی که فکرمیکنن ارسلان دلی راعقد میکنه ویاقبول میکنه بچه دلی ازخودشه سخت دراشتباهین..یادتونه تورابطه بادلی خودش قرص ضدبارداری گرفت دادبخوره شک نکنید باذهن بیماری که ارسلان داره بارداری دلارای رابه هومن ربط میده

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  نیلی رحیمی

گوه خورد
مگه دست اونه بخان بیشتر کشش بدن من خودمو با قرض ضد بارداری میکشم😐

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل
پاسخ به  Maedeh

ددد نکن اینکارو دلی افسردگی میگیره خب😉😂

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  نیلی رحیمی

😂😂😂🖖

جینگیلی
جینگیلی
2 سال قبل

بخدا بیشتر از اینکه از رمان لذت ببرم از کامنتا لذت میبرم
دمتون گرم
😆😁🥰

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  جینگیلی

از من؟😂😂😂😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل
پاسخ به  جینگیلی

خیلی خوجگلی جینگیلی

fati
2 سال قبل

میگم این شکمش نخواست بیاد بالا چند ماه شد دیگه

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط fati
Maedeh
Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  fati

نه بچه گرفته میگه وایسا فرصت. هست حالا

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل

این عق زدن شگرد زناس واسه فرارازکسی که تامی بینتش عق میزنه
زن داداش منم همینجوری بود.قبل اینکه زن داداش بدبختم بشه ازهرراهی واردشد ولی این عشق دقیقا باعق زدن سربارداری تموم شدوبچه بدبختش را۳ماهگی ول کرد رفت دنبال عفریته بازیاش هنوزم وله ولی پسرش۱۴سالش شدوحالش ازهمچین مادری به هم میخوره..بیچاره داداشم دیگه عاشق نشددیگه اعتماد نکردوهنوزم مجرده بعداون عفریته عوضی

Eda
Eda
2 سال قبل
پاسخ به  نیلی رحیمی

معلومه بد از زن داداشت کینه داریا
قشنگ اینجا خوارشوهر بازی دراوردی🤣😂😐

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل
پاسخ به  Eda

کسی باداداش ادم بی وفایی کنه ابروشو به گندبگشه بچشو ول کنه بنطرت خوشش میاد؟الهی به حق ۵تن تکه تکه بشه مرَضیه َرو😐😐

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  نیلی رحیمی

اخی بیچاره برادر زادت….داداشت اشتباه انتخاب کرده دیگه….
خدا جوابشو میده

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل
پاسخ به  Maedeh

اشالا که جواب دل شکسته دادشمو بچشو بده تواین دنیا

papoleh
2 سال قبل

تو که هیچ دختر حاجی ما هم از این قسمت زندگیت خسته شدیم‌چند ماهه همینجای زندگیتیم😂

ارزو
2 سال قبل

رمان از دم مزخرفه ای خدا بسههه دیگهههه

Zahraa
Zahraa
2 سال قبل

کاش رمان یکم رو دور تند میرفت دیگه خسته شدم

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
2 سال قبل
پاسخ به  Zahraa

شرط میندم نویسنده رمان یه دختر۱۳ ۱۴ ساله است که داره رویابافی میکنه وبه اسم رمان نشرمیده به ریش همه ماهم هرهر میخنده هرشب😐😐

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل
پاسخ به  نیلی رحیمی

ربطی ندارع دخترای چهارده ساله بعضیاشون یه رمانایی مینویسن که از نویسنده ۳۰سالع بهتره….این اولین قلمشه…و خیلی کشش میده

D♡nya
2 سال قبل

کاش ما هم میتونستیم ب چند ماه اینده سفر کنیم تا پارت ها تمام شه ، از این قسمت اینکه هروز منتظر پارت باشی خسته شدم . ) عمرم تموم شد (

الهه
الهه
2 سال قبل

خدا لعنت کنه این طفلی که در بطنش دارد. از شدت حرص منم در بطنم طفل رشد کرد😐

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل

بچه ها خیلیا گفتین که ….مگه میشه زن حامله از بوی شوهرش بدش بیاد…
بله میشه
..عمو بنده خدای من نوه ماه خونه ننش بود
ولی بابای من تا شیش ماه پیش ور دل مامانم بود
دور میشد مامانم عقش میگرفت نزدیک که میشد به حالت عادی برمیگشت🙂🤣🤣🤣

Maedeh
Maedeh
2 سال قبل

والا😂دیگه من به بابام میگفتم برو بیرون نیا خونه خسته شدیم

اسممم
اسممم
2 سال قبل

کاش پارت بعد داستان بره به پنج سال بعد بچه ی دلی از بطنش بیاد بیرون خسته شدیم

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
2 سال قبل
پاسخ به  اسممم

کاشش!🤣

دسته‌ها
93
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x