رمان دلارای پارت 350 - رمان دونی

 

 

دلارای پوزخند زد

 

پسرک ابله

 

قابل ترحم بود…

 

آلپ‌ارسلان ملک‌شاهان برای از دست دادنش می‌ترسید و چه ترس به جایی!

 

_ هیچ‌چیزی تغییر نمیکنه دلی

میریم پدرتو می‌بینی و برمیگردی

حتی شماره تماس هم با کسی رد و بدل نمی‌کنی

 

هاوژین را با احتیاط روی تخت برگرداند و سمت دلارای برگشت

 

حالا روی بدنش خیمه زده بود

 

_ وقتی برگشتیم بازم فقط همدیگه رو داریم

نه من خانواده ای دارم نه تو

 

دلارای آرام دستانش را دور گردن ارسلان حلقه زد و با پوزخند زمزمه کرد

 

_ من واسه ارث و میراث نمیرم ایران پسرحاجی

ولی می‌دونی چیه؟

شاید باباهامون هوس کنن برامون جبران کنن

اون زمان من نمیتونم مانع چیزی بشم

 

ارسلان بی جان غرید

 

_ دلی

 

#part1500 🖤

 

_ مثلا بابای من هیچ وقت برای داداشام کم نذاشته اما این دو سه سال آخر دخترش مجبور شده برای سیر کردن شکم بچه‌اش کلفتی کنه!

شاید بخواد دخترش تو مملکت غریب دستش تو جیب خودش باشه یا مثلا به دامادش یاداوری کنه از چه خانواده ای زن گرفته!

 

آلپ‌ارسلان با چشمان سرخ شده دندان روی هم سایید و دخترک حلقه دستانش را تنگ تر کرد

 

با لب های غنچه شده ادامه داد

 

_ یا برای مثال بابای تو!

سنش زیاده … بچه هاش دورش نیستن

هومن وقتی فهمیده مادرش صیغه‌ی اون بوده مثل تو و هنگامه ازش متنفر شده

دیگه مثل قبل ابهت نداره

این وسط فقط هاوژین هم خونشه!

هاوژین ، دخترِ من!

شاید بفهمه که اگر من بخوام برای بچه‌ام ازش دیو دو سر می‌سازم ، اگرم نخوام میشه بهترین پدربزرگ دنیا

اون زمان شاید وقتی بفهمه پسرش مادر نوه‌اش رو رقاصه دم دستی صدا میزنه بخواد از دلش در بیاره!

 

ارسلان با حرص به نفس نفس افتاد

 

حلقه‌ی دستان دخترک حتی اجازه نمیداد دور شود

 

دلارای لبخند زد

 

_ یادت که نرفته؟ من تا قبل اومدن تو سوگولی مروارید خانم و حاجی بودم

خیلی دوستم داشتن

 

#part1501 🖤

 

ارسلان با خشم خودش را عقب کشید و غرید

 

_ منِ احمق رو بگو با توئه بیشعور درد و دل می‌کنم

 

واقعیت این بود که دلارای به حالش دل سوزانده بود

 

قربانی بود اما به ارسلان اجازه نمیداد بعد از سال ها او را قربانی کند!

 

نمیتوانست مثل گذشته ضعیف باشد

 

نمی‌توانست تحقیر ها و کتک هایش را به سادگی ببخشد

 

نمیتوانست بخاطر هاوژین!

 

دخترک نباید در خانواده ای با بیماری های روانی خانواده‌های پدر و مادرش بزرگ می‌شد!

 

ارسلان با خشم سمت مخالف برگشت اما دلارای دست برنداشت

 

از پشت سر کمرش را در آغوش کشید و آرام زمزمه کرد

 

_ چمدونارو جمع کردم

نباید بزنی زیر حرفت پسرحاجی

بهش فکرم نکن

 

ارسلان از میان دندان های بهم چفت شده اش غرید

 

_ آدم باش تا فکر نکنم!

 

#part1502 🖤

 

_ آدم میشم پسرحاجی

تو هم آدم میشی

با هم بخاطر بچمون آدم می‌شیم

تو هم دیگه واسه من کمربند نمی‌کشی!

یه وقت دیدی موبایل علیرضا یا یکی از دخترارو قرض گرفتم و به بابات پیغوم فرستادم که اگر نوه‌اشو میخواد من حاضرم برگردم ایران و تو خونه‌اش کنارشون زندگی کنم اونم به این شرط که نذاره دیگه دست پسرش بهمون برسه

 

کنار گوشش روی بالشت کوبید

 

هاوژین تکان کوچکی خورد و دوباره خوابید

 

دلارای بدون ترس خندید و پچ زد

 

_ گفتم اگر باز هوس کنی دست روم بلند کنی

تو هم که چنین هوسی نداری!

پس مشکلی نیست

 

ارسلان دهان باز کرد حرف بزند که دخترک خودش را بالا کشید و آرام لب هایش را طولانی بوسید

 

_ بخاطر دخترمون!

 

ارسلان بدعنق کنار گوشش غرش کرد

 

_ بخاطر همونه که جونتو نمی‌گیرم

 

دلارای با لبخند سر تکان داد

 

_ شب بخیر

 

ارسلان نیم‌خیز شد و دستش را سمت پیراهنش دراز کرد

 

_ میرم ببینم پایین چه گندی زدی

 

دلارای سرش را در بالشت فرو برد و خواب آلود زمزمه کرد

 

_ باور کن اصلا پشیمون نیستم…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.1 / 5. شمارش آرا 330

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی

          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع که فهمیدم این پسر با کسی رابطه داشته که…! باورش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نقطه سر خط pdf از gandom_m

  خلاصه رمان :       زندگیم را یک هدیه می دانم و هیچ قصدی برای تلف کردنش ندارم هیچگاه نمی دانی آنچه بعدا بر سرت خواهد آمد چیست… ولی کم کم یاد خواهی گرفت که با زندگی همانطور که پیش می آید روبرو شوی. یاد می گیری هر روز، به همان اندازه برایت مهم باشد. و هر وقت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو را با گریه بخشیدم به صورت pdf کامل از سید بهشاد زهرایی

        خلاصه رمان:   داستان دختری به نام نیوشا ک عاشق پدرش است اما یکباره متوجه میشود اسمش از معشوقه قبلی پدرش گرفته شده ، پدری ک هیچوقت نتوانست عشقش را فراموش کند و نیوشا وقتی درک میکند ک خودش دچار عشق ممنوعه‌ای میشود ….     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آغوش آتش جلد اول

    خلاصه رمان :     یه پسر مرموزه، کُرده و غیرتی در عین حال شَرو شیطون، آهنگره یه شغل قدیمی و خاص، معلوم نیست چی میخواد، قصدش چیه و میخواد چی کار کنه اما ادعای عاشقی داره، چی تو سرشه؟! یه دختر خبرنگار فضول اومده تا دستشو واسه یه محله رو کنه، اما مدام به بنبست میخوره، چون

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان میرا به صورت pdf کامل از زهرا

      خلاصه رمان : “اسم طرف رو تریلی نمی کشه” قطعا اینو شنیدید ،داریوشِ سلطانی؛اسمشو تریلی نمی کشید حقیقتا اما من چی کار کردم؟ تریلی رو چپ کردم.😔😂 اوه صبر کنید….این تمومِ فاجعه نیست”جلویِ قاضی و ملق بازی؟” من،آمینِ رزاقی؛جلویِ داریوش سلطانی،قاضیِ معروف شهر نه تنها ملق می زدم،بلکه چنان لنگم به هواهایی جلوش اجرا کردم که بند

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پسری با چشمان سیاه به صورت pdf کامل از فاطمه حسنلو ( ماه نقره ای )

      خلاصه رمان : من درسا دختري بيست ساله از لحظه اي كه چشمام رو باز كردم تا الان با حسي كه من رو از خطرات دور نگه ميداره زندگي كردم اما فهميدم كه خاصم …من و دايان جفتمون خاصيم يه خاص عجيب….همراه اين رمان زيبا و هيجاني باشيد     به این رمان امتیاز بدهید روی یک

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
11 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
گلزار
گلزار
1 ماه قبل

تو خراب کردی همه چیزو خودت

Aytakin
Aytakin
1 ماه قبل

منم سه سالع دنبال میکنم هنوز تموم نشده

roya
roya
1 ماه قبل

تف تو این زندگی با این رمانت بابا من دیگه میخوام کنکور بدم تو هنوز تموم نکردی این رمانو به فنا دادیمون بخدا
اینقد فاصله انداختی بین پارتا اصلا پارت قبلی یادمون نمیاد

.....
.....
1 ماه قبل

پارت بعدی نمیاااااد؟؟؟؟؟

پوشک عنیه هاوژین
پوشک عنیه هاوژین
1 ماه قبل

گندت بزنن با این رمانت

کمند آژمان
کمند آژمان
1 ماه قبل

بچه ها من خرید اشتراک 6 ماهه گرفتم از حسابمم هزینه ش کسر شد ولی فعال نشد
چیکار باید کرد؟

بچش تو راهه
بچش تو راهه
1 ماه قبل

ششاید باورتون نشه ولی من ازدواج کردم این هنوززززز تمومی ندارههههه

ماهی
ماهی
پاسخ به  بچش تو راهه
1 ماه قبل

چه جالب منم ازدواج کردم ولی هنوز تموم نشده الان یه ساله اومدم سر خونه و زندگی ولی همچنان ادامه داره دهم بودم که شروعش کردم😂😂

خاک تو سرت
خاک تو سرت
1 ماه قبل

خب خب یکم دیگه زور بززززن سر بچه اومد
والا ما الان سه ساله درگیر این زایمان تو ایم
خب زور بزن
وسطاش هی بی هوش میشی

Maria
Maria
1 ماه قبل

چه عجب
تورو خدا زود تر رمانو تمومش کن

پوشک عنیه هاوژین
پوشک عنیه هاوژین
1 ماه قبل

تمومش کننننننن

دسته‌ها
11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x