رمان دلارای پارت 95

4
(4)

 

بی توجه به لباس زیر دخترانه‌ای که زیر پایش افتاده بود وارد اتاق شد

ارسلان برهنه روی تخت به شکم خوابیده و ملحفه ای کمر به پایینش را پوشانده بود

دلارای بی مقدمه با عصبانیت گفت:کار تو بود؟؟

ارسلان بدون اینکه چشم باز کند لبخند زد

_ازش خوشت اومد؟

_از کی؟؟

_از دختره!

اگه چند ساعت زودتر اومده بودی می تونستیم سه تایی خوش بگذرونیم

دلارای خشمگین صدایش را بالا برد:

_مزخرف نگو ارسلان

کار تو بود مگه نه؟؟

ارسلان خندید:

_مثل اینکه تصادف دیشب عصابتو بهم ریخته دختر حاجی

آره کار من بود

_تصادفو نمیگم. کار تو بود که حاجی به هومن پول نداد مگه نه؟

روی تخت نیم خیز شد و با اخم های درهم غرید:

_اسم اون حرومزاده‌ رو تو خونه ی من نمیاری فهمیدی؟

دلارای صدایش را بالا برد:

_همه چیو بهش میگم
میگم کار تو بوده ارسلان
به همه میگم

ارسلان خندید:

_نکن دختر حاجی
سرصبحی ترسوندیم

دلارای سکوت کرد
میدانست حق با ارسلان است

برای او اهمیتی نداشت حتی اگر همه بفهمند

پوزخند زد

به خوبی میدانست چطور ارسلان را از صفر به صد برساند!

_بخاطر اینکه بابات به هومن پول نده چیکار کردی ارسلان؟

یک قدم نزدیک شد:

_رفتی پیشش؟پیش همون کسی که ادعات میشد هیچ وقت هیچی ازش نمی‌خوای؟

کنار تخت ایستاد و خندید:

_حسود شدی؟

«دوستان پارتا کمه ینی هر روز همینقدره متاسفانه…. اگه دوس ندارید
ی روز در میون بزارم؟…»

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4 (8)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

33 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
همون که اسم نداره
1 سال قبل

کاش بازم مث اولش جذاب بود

اتنا
اتنا
1 سال قبل

میشه یکی به من بگه این رمان هر روز ساعت چند میاد؟

A.Time
1 سال قبل

فقط ایشالا بمیری دلارای با این عاشق شدنت
خب ارسلان اگه تو رو میخواست دختر نمیورد خونه که. برو گمشو زندگی تو بکن البته بعد از توبه و همچنین جراحی که آبروت نره😑

𝐒𝐚𝐛𝐚
𝐒𝐚𝐛𝐚
1 سال قبل

پارت 96=ارسلان دلارای رو بیرون میکنه
پارت97=دلارای گریه میکنه
پارت 98=دلارای تاکسی میگیره
پارت 99=دلارای میره خونه
پارت100=مامانش میگه چرا با هومن نیومدی
غصه چرا میخورید دوستان؟!
بیاید خودم 5 پارت براتون گذاشتم😃😂

Ayda
Ayda
پاسخ به  𝐒𝐚𝐛𝐚
1 سال قبل

😂😂😂😂👍

ساحل
ساحل
1 سال قبل

از نویسنده رمان هم شانس نیوردیم 💔

این چه وضعشه؟
نه بابا چیچیو یه روز در میون😐

تارا
تارا
1 سال قبل

دلارای و هومن زجر نمیکشن از دست ارسلان ما داریم تلف میشیم از دست نویسنده بمیری که بالا نمیاری 😬

هانا
هانا
1 سال قبل

قشنگگگ وارد خونه شد دوقدم نرفته بود پارت تموم..
خندم میایه🙂😂‌
حرص بخورم الان؟

Zari
Zari
1 سال قبل

همینجوری ادامه بده حاجی بزار زجر کش بشیم😂

Leila
Leila
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

کاملا مخالم که گفتین نویسنده ها هر روز پارت نمی دن اتفاقا من یه رومان می خونم هر شب یه پارت می زاره از این رمان خیلی ام بیشتره

ارام
ارام
1 سال قبل

این ی شوخیه دیگه مگه نه؟

مهشید
مهشید
1 سال قبل

خدایا منو گاو کن

سیما
سیما
1 سال قبل

والا اگر هفته ای یه بارم بذارید بازم این نویسنده اندازه یه بند انگشت بیشتر نمی‌نویسه 🤣🤣🤣🤣کلا نویسنده این رمان یه فاز خاصی داره

سیما
سیما
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

باشه عزیزم پس همون چند روز یه بار بذار حداقل حس کنیم داریم رمان می‌خونیم 😁😁😁

الهه
الهه
1 سال قبل

عاقااااا چرا من از ارسلان خوشم میاااد😂بقول دوستام ادمای برج زهرمار رو میپسندم😂

صحرا
صحرا
1 سال قبل

نه عزیزم ما غلط بکنیم بگیم کمه همینم خوبه فقط تو رو خدا یه روز در میون نزار
(ولی کمه😿)

محیا
محیا
1 سال قبل

نه همین طوری خوبه دوس دارم زجرکش بشم😂😂

عارف
1 سال قبل

یه چیزی بدید یا نویسنده رو بزنم یا ارسلانو
پسره بووووووووووق🤐

الهه
الهه
پاسخ به  عارف
1 سال قبل

👡بیا اینم دمپایی سیاه وکبودش کن بجای منم بزنش😂

Atena
Atena
1 سال قبل

دوستان عزیز به نظرتون چرا دلم میخواد ارسلان رو خفه کنممممممممممممم

یکی
یکی
پاسخ به  Atena
1 سال قبل

چراااا خوبه کههه، وقتی حرص دختره رو در میاره من کیییف میکنم😂😂دختره‌ی نفم🚶🏻‍♀️همون بهتر که ارسلان اذیتش کنه😂

آذرخش
آذرخش
1 سال قبل

نه همینطوری خوبه حداقل کمتر زجر میکشیم

.....
.....
1 سال قبل

نویسنده فکر نمیکنه شورشو درآورده؟

انیسا
انیسا
1 سال قبل

ن همینطوری خوبع
اون طوری دق میشم

دسته‌ها

33
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x