رمان دل دیوانه پسندم پارت 106 - رمان دونی

 

 

 

_ کاش می شد بیشتر پیشم بمونی.

 

_ نمیشه دیگه. باید برم.

 

_ باشه. مراقب خودت باش.

 

خواستم پیاده شم. که یهو سوالی به ذهنم رسید و برگشتم.

 

_ کی می ری؟

_ کجا؟

_ ماموریت؟

 

یکم مکث کرد و گفت :احتمالا پس فردا.

 

_ چقد طول می کشه؟

_ اصلا معلوم نیست.

شاید یه هفته. شاید یه ماه.

شاید یه سال.

 

بستگی داره

_ به چی؟

_ به شرایط اونجا.

 

یه جوری شدم. اگه واقعا خیلی طول می کشید تا بیاد چی.

 

برگشتم سمتش.

نمی تونستم دیگه اینم بهش نگم.

 

_ مراقب خودت باش.

حس کردم حالش عوض شد.

 

لبخند نشست روی لبش.

_ باشه. تو هم همینطور.

 

 

 

بالاخره از ماشین پیاده شدم.

 

همون موقع دیدم مامانم داره از در میاد بیرون.

 

هول شدم و دوون دوون رفتم سمتش.

که مازیار رو نبینه.

 

رسیدم بهش. مازیار هم گازشو گرفت و رفت.

 

خوشبختانه شیشه پشت دودی بود.

 

گفت :

رفت دوستت ‌؟

_ آره.

_ چرا نیومد خب.

 

_ دیگه دیروقته

_ تو چرا نفس نفس می زنی؟

 

‌_ دویدم.

_ وا. خلی؟

خب چرا می دوی

 

_ عه مامان گیر دادیا

بریم تو

 

_ حالا چی واست آورده بود؟

 

جعبه رو بهش دادم.

نگاهش که افتاد با تعجب گفت ‌:

 

کدوم دوستته که اینقد خاطرتو می خواد

 

خندیدم و گفتم :

چیه مگه حالا. بریم تو

 

شونه ای بالا انداخت و با هم رفتیم داخل گ

 

 

 

 

شب بخیر گفتم و مستقیم رفتم توی اتاقم.

 

کادویی که بهم داده بود رو چند بار نگاهش کردم.

 

بهش فکر کردم.

به خودش. به حرفاش.

 

به خاطراتمون

به اتفاقاتی که افتاده بود.

 

به سفری که قرار بود بره

 

یه جوری شدم.

اگه اتفاقی براش میفتاد چی.

 

اگه خیلی دیر بر میگشت چی.

بعد به خودم تشر زدم و گفتم :

 

خب که چی؟

تکلیفت رو با خودت مشخص کن.

 

یه روز میگی می خوام یه روز میگی نمی خوام.

 

اگه نمی خوای این غصه خوردنت چیه.

اگه می خوای خب بهش میگفتی.

 

و خیال اونم راحت می کردی.

 

بلاتکلیف مونده بودم.

نمی دونستم چی کار کنم

 

اینکه نمی شد به مامان بابامم بگم اذیتم می کرد

 

باید صبر می کردم.

و دیگه این صبر داشت منو می کشن.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان مرد قد بلند pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:         این داستان درباره ی زندگی دو تا خواهر دو قلوئه که به دلایلی جدا از پدر و مادرشون زندگی میکنند… یکیشون ارشد میخونه (رها) و اون یکی که ما باهاش کار داریم (آوا) لیسانسشو گرفته و دیگه درس نمیخونه و کار میکنه … آوا کار میکنه و با درآمد کمی که داره خرج

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در جگر خاریست pdf از نسیم شبانگاه

  خلاصه رمان :           قصه نفس ، قصه یه مامان کوچولوئه ، کوچولو به معنای واقعی … مادری که مصیبت می کشه و با درد هاش بزرگ میشه. درد هایی که مثل یک خار میمونن توی جگر. نه پایین میرن و نه میشه بالا آوردشون… پایان خوش به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کافه آگات pdf از زهرا بهرامی

  خلاصه رمان : زندگی کیارش کامیاب به دنبال حرکت انتقام جویانه ی هومن، سرایدار ویلای پدرش با زندگی هانیه، خواهر هومن گره می خوره   «برای خوندن این رمان به کانال رمان من بپیوندید»   romanman_ir@ به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلبر طناز من
دانلود رمان دلبر طناز من به صورت pdf کامل از anahita99

      خلاصه رمان دلبر طناز من :   به نام الهه عشق و زیبایی یک هویت یک اصل و نسب نمی دانم؟ ولی این را میدانم عشق این هارا نمی داند او افسار گسیخته است روزی به دل می اید و کل عقل را دربر میگیرد اما عشق بهتر است؟ یا دوست داشتن؟ تپش قلب یا آرام زدن

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بی گناه به صورت pdf کامل از نگار فرزین

            خلاصه رمان :   _ دوستم داری؟ ساعت از دوازده شب گذشته بود. من گیج و منگ به آرش که با سری کج شده و نگاهی ملتمسانه به دیوار اتاق خواب تکیه زده بود، خیره شده بودم. نمی فهمیدم چرا باید چنین سوالی بپرسد آن هم اینطور بی مقدمه؟ آرشی که من می شناختم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دژبان pdf از گیسو خزان

  خلاصه رمان :   آریا سعادتی مرد سی و شیش ساله ای که مدیر مسئول یکی از سازمان های دولتیه.. بعد از دو سال.. آرایه، عشق سابقش و که حالا با کس دیگه ای ازدواج کرده می بینه. ولی وقتی می فهمه که شوهر آرایه کار غیر قانونی انجام میده و حالا برای گرفتن مجوز محتاج آریا شده تصمیم

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثنا
ثنا
1 سال قبل

پنچ تا پارت یا بیشتر خوندم ، اصلا که متوجه نشدم چی به چی … برید رمان نوشتن پیش یه رمان نویس یادبگیرید آدم درگیر رمان میکنید ، بعد خراب می کنید وسطش ، من کتاب خونم ، برای همین اضحار نظر می کنم ، …. حیف بخدا شروع رمان قوی الان چرا این شکلی فقط پنچ تا پارت تو ماشین این دوتا داشتن حرف میزدن

zizi
zizi
1 سال قبل

احه انقدر کم اخه این چه رمانیه اخه چی ازتون کم میشه یکم طولانیش کنید

نگین
نگین
1 سال قبل

اینم داره جا پای دلاری میذاره

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x