رمان دل دیوانه پسندم پارت 46 - رمان دونی

 

یعنی چی بفهمم که اشتباه می کردم؟
خودش همه چی رو خراب کرد.

خودش سد راهم شد . من داشتم واسه آیندم می جنگیدم.
واسته کاری که سال ها درسش رو خوندم.

واسه آرزو هام.
داشتم روی پایان نامم کار می کردم.

چرا باید مانعم می شد و بعد بهمم می گفت تو اشتباه کردی؟
ترجیح دادم اصلا به مازیار و حرفاش فکر نکنم.

اون دیگه فقط پسر عموی من بود. ما هیچ نسبت دیگه ای با هم نداشتیم.

پس حرفاش هم مهم نبود.
اونا رو می گفتم اما داشتم خودم رو گول می زدم.

هنوز هم ذهن من سمتش پر می کشید.
هنوز حرفاش روم تاثیر داشت.
نمی تونستم اینو انکار کنم.
****
_ دلارام شدی پوست و استخون.
اینجوری یک ماه نشده که از پا در میای.

بیا بشین سر سفره ببینم.
دیگه نمی تونستم در برابر غرغر های مامانم مقاومت کنم.

بلند شدم و رفتم بیرون. تا آخرین لحظه هم چشمم به مانیتور بود

وقتی رفتم بیرون گفتم : مامان می دونی که باید شیش دونگ حواسم بهش باشه.

خب غذا رو بده تو اتاق می خورم.
طلبکار گفت :
_ دختر سه روزه پاتو از اتاق بیرون نداشتی.

خب اینجوری که از پا در میای
یه تکونی هم به خودت بده.
جهنم کار و پایان نامه.

اگه مریض بشی علیل بشی کی جوابگوعه؟
یقه کی رو من برم بگیرم؟
سلامتیت از هر چیزی مهم تره.
اول به خورد و خوراک و خوابت و روحیه ‌ت برس
که بتونی از پس این کارم بر بیای.

حق با اون بود.

باید بیشتر به خودم توجه می کردم.
اینجوری از پا در میومدم.
صبحونم رو خوردم و بلند شدم برگشتم توی اتاق.

از دور به صفحه مانیتور نگاه کردم.
همون موقع دیدم داره پنجره رو می بنده و میاد تو.

به سمت لپ تاپ شیرجه زدم.
ولی متاسفانه دیر رسیدم.
و اون باز روی تخت خوابید

شروع کردم به گشتن که ببینم فیلم ضبط می شه یا نه.
ولی هرچی گشتم چیزی پیدا نکردم.

زنگ زدم به موسوی که ببینم باید چیکار کنم.
بهم گفت برای فیلم ضبط شده باید کجا برم.

ولی توی اون فولدری که گفته بود خالی بود.
یعنی بخاطر اینکه یه دکمه رو نزده بودم هیچ کدوم ضبط نشده بود.

و این خیلی بیشتر حالم رو گرفت و بهم ریختم.
عصبی شدم.
در حدی که وقتی مامانم صدام زد هم شروع کردم به پرخاشگری

مامانم اینقدر شوکه شد که بهم ریخت و زنگ زد به مازیار و به فوش کشیدش
و کلی نفرینش کرد که داشت زندگی منو بهم می ریخت.

منم اینقدر حالم بد بود که نمی تونستم برم جلوش رو بگیرم.
چند ساعت از پای مانیتور بلند نشدم و یواش یواش آروم شدم.

تازه فهمیدم زیادی تند رفتم.
اون شاید باز مثل اون سری فقط رفته بود لب پنجره.

ولی خب اینکه فیلم ها یعنی مدرک هام ضبط نشده بودن اعصابم رو بهم ریخته بود.

تا شب تو اتاقم بودم.
و چشم از صفحه مانیتور برنداشتم
ولی سروش هم هیچ حرکتی نکرد

دیگه داشتم کم می‌آوردم.
حالم از هرچی لپ تاپ و سیستم و تکنولوژی و فضای بسته بود بهم می خورد.
***
یک روز دیگه هم به همون شکل گذشت.
تصمیم گرفتم برم یه سری به سروش بزنم.

مثل همیشه اول رفتم پیش مدیر و بعد که اطمینان حاصل کردم توی اتاقشه، رفتم سراغش.

این بار دیگه دراز نکشیده بود.
روی تخت نشسته بود و زل زده بود به یه نقطه نامعلوم.

من که وارد شدم خیلی سرسری و گذرا نگاهی بهم انداخت و باز روش رو برگردوند

درو بستم و رفتم جلو.
رو به روش وایسادم. دقیقا جایی که بهش خیره شده بود.

اما همچنان چشم از اون نقطه نگرفته بود.
_ به نظرم یه نگاه بهم بندازی بد نیستا!

نگاهم کرد.
برای اولین بار وقتی یه چیز گفتم، دفعه اول گوش کرد.

احساس پیروزی کردم. خودمم نمی دونم چرا.
یعنی فقط واسه یه نگاه

صندلی رو گذاشتم همونجا و روش نشستم.
_ چطوری آقا سروش؟
هنوز سر عقل نیومدی.

نگاهش رو ازم گرفت. صورتش خنثی بود.
_ میگم تو اصلا زبونت سر جاشه ؟
نکنه تو سانحه ای چیزی از دستش دادی.

لب برچیدم و گفتم : زشته بگم موش زبونت رو خورده.
چون قطعا موش حریف این هیکل و هیبت نمی شه

بازم هیچی نگفت.
_ نه جدی مثل اینکه حریف شده.
هیکلت همش باده

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.3 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ایست قلبی pdf از مریم چاهی

  خلاصه رمان:     داستان دختری که برای فرار از ازدواج اجباری با پسر عموی دختر بازش مجبور میشه تن به نقشه ی دوستش بده و با آقای دکتری که تا حالا ندیده ازدواج کنه   از طرفی شروین با نقشه ی همسر اولش فاطی مجبور میشه برای درمان خواهرش نقش پزشکی رو بازی کنه که از خارج از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان روح پادشاه به صورت pdf کامل از دل آرا فاضل

    خلاصه رمان :   زمان و تاریخ، مبهم و عجیب است. گاهی یک ساعتش یک ثانیه و گاهی همان یک ساعت یک عمر می‌گذرد!. شنیده‌اید که ارواح در زمان سفر می‌کنند؟ وقتی شخصی میمیرد جسم خود را از دست می‌دهد اما روح او در بدنی دیگر، و در زندگی و ذهنی جدید متولد میشود و شروع به زندگی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان وسوسه های آتش و یخ از فروغ ثقفی

  خلاصه رمان :     ارسلان انتظام بعد از خودکشی مادرش، به خاطر تجاوز عمویش، بعد از پانزده سال برمی‌گردد وبا یادآوری خاطرات کودکیش تلاش می‌کند از عمویش انتقام بگیرد و گمان می کند با وجود دختر عمویش ضربه مهلکی میتواند به عمویش وارد کند…   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عنکبوت

    خلاصه رمان :         مدرس فیزیک یکی از موسسات کنکور ناپدید می‌شود و با پیدا شدن جنازه‌اش در ارتفاعات شمالی تهران، شادی و کتایون و اردوان و سپنتا و دیگران ناخواسته، شاید هم خواسته پا به قصه می‌گذراند و درست مثل قطعات یک جورجین مکملی می‌شوند برای باز کردن معماهای به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آخرین چهارشنبه سال pdf از م_عصایی

  خلاصه رمان :       دختری که با عشقی ممنوعه تا آستانه خودکشی هم پیش میرود ،خانواده ای آشفته و پدری که با اشتباهی در گذشته آینده بچه های خود را تحت تاثیر قرار داده ،مستانه با التماس مادرش از خودکشی منصرف میشود و پس از پشت سر گذاشتن ماجراهائی عجیب عشق واقعی خود را پیدا میکند ….

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بغض پاییز

    خلاصه رمان :     پسرك دل بست به تيله هاى آبى چشمانش… دلش لرزيد و ويران شد. دخترك روحش ميان قبرستان دفن شد و جسمش در كنار ديگرى، با جنينى در بطن!!   قسمتی از داستان: مردمک های لرزانِ چشمانِ روشنش، دوخته شده بود به کاغذ پیش رویش. دست دراز کرد و از روی پیشخوان برداشتش! باورِ

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
........
........
2 سال قبل

پارت بذار دیگههه

........
........
2 سال قبل

تو روز حداقل سه تا پارت بذار😁

ثنا
ثنا
2 سال قبل

افریننننن بهت ادامه بده همین طورییی افرین ، مرسی نویسنده جونم

Nahar
Nahar
2 سال قبل

😂😂😂 وای دلارام

یه نفر ....
یه نفر ....
2 سال قبل

چقد کم یکم بیشترش کن نمیدونم چرا جدیدا همه رمان ها سعی میکنن پارت های کم تری بزارن چتونه واقعا؟😏😤

Maaayaaa
Maaayaaa
2 سال قبل

وااااای من عاشق این دلارامم😂😂😂😂😂

دسته‌ها
6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x