رمان دل دیوانه پسندم پارت 84 - رمان دونی

 

 

 

_ مسافرت. گردش. برای عوض شدن حال و هوامون

 

_ بابا مگه کار نداره؟

_ یک هفته ای نمی ره.

 

_ خوبه باز. یکم استراحت می کنه.

_ آره. وسایلت رو جمع کن.

 

_ کی می خواین برین؟

_ همین فردا.

_ خب چرا زودتر نگفتید.

 

_ کاری داری مگه؟ اصلا یهویی هم شد.

 

_ اگه میشه من نیام.

 

سگرمه های مامانم رفت تو هم. هر لحظه آماده بود بزنه منو له کنه.

 

_ گفتم وسایلت رو جمع کن دلارام. خب؟

 

_ چه خشن شدی مامان.

_ مگه تو آرامش برام گذاشتی؟

 

هر لحظه هر دیقه هر ساعت من استرس تو رو دارم.

 

می ری بیرون تا بیای قلبم می ایسته

 

_ آروم باش. چیزی نمیشه. بادمجون بم افت نداره

 

_ اینقدر چرت و پرت نگو. جای این وسیله جمع کن.

 

تا شب چمدونت رو بسته باشی

 

_ چند روز می ریم

_ شاید یه چهار روزه

 

_ کجا می ریم.

_ هنوز معلوم نیست. یا می ریم سمت شمال یا جنوب

 

 

 

_ هوف. باشه.

_ برا من هوف هوف نکن. از خدات هم باشه

 

بعد کلی اعصاب خوردی می خوای بری یه آب و هوایی عوض کنی.

 

_ مگه چیزی گفتم مامان؟

عه.

 

_ نیازی نیست چیزی بگی. از قیافه و مدل حرف زدنت معلومه به زور داری قبول می کنی.

 

_ آره خب چون حال و حوصله ندارم.

 

_ کجا رفت اون دلارام شیطون و سرزنده؟

 

این جملش چند بار تو سرم تکرار شد.

واقعا کجا رفت؟

 

لحن مامانم همراه با حسرت بود. ولی دیگه چیزی نگفت و رفت.

 

اما من فکرم بد مشغول شد. من این نبودم

 

من این دختر له و داغون نبودم.

رفتم جلوی آینه نشستم.

 

حتی سر و شکلم هم تغییر کرده بود.

دیگه اون دختر پر انرژی و سرزنده نبودم.

 

حالم دیگه خوب نبود. اعصابم آروم نبود.

 

امیدی برام نمونده بود.

اما خب مگه اینجوری می شد زندگی کرد؟

 

معلومه که نه. آدم به امید زندس

بدون امید نمی شد ادامه داد.

 

بدون هدف زندگی معنا نداشت. پس باید تغییر می کردم.

 

باید به خودم میومدم

 

 

 

تصمیم گرفتم تغییر کنم واین سفر بهترین گزینه بود.

 

توی این سفر می تونستم حسابی به خودم برسم

 

استراحت کنم، تفریح کنم، خرید کنم و بچرخم.

 

و تلافی این مدت سختی که کشیدم رو در بیارم.

 

با خودم گفتم به من چه اونا چی کار می کنن.

 

من وظیفم رو انجام دادم و دیگه چیزی به گردنم نیست

 

ولی تلاش هم می کنم و نتیجه نداره پس چرا الکی خودمو خسته کنم.

 

اونایی که باید بفهمن و پیگیر باشن نیستن.

 

***

چمدونم رو بستم ویه دوش هم گرفتم.

 

شب هم سعی کردم زود بخوابم که صبح بتونم بیدار شم.

 

که از مسیر هم بتونم لذت ببرم.

 

ولی نصفه شب بود که با دیدن خواب مازیار از خواب پریدم.

 

خیلی بد بود. خیلی. داشت اذیتم می کرد.

 

و من می خواستم فریاد بزنم و فرار کنم. اما صدام در نمیومد.

 

از خواب که پریدم بلند زدم زیر گریه.حالا مگه بند میومد.

 

اینقدر صدام بلند بود که مامانمو بیدار کردم.

 

اومد سراغم

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان حصاری به‌خاطر گذشته ام به صورت pdf کامل از ن مهرگان

  خلاصه رمان:       زندگی که سال هاست دست های خوش بختی را در دست های زمستانی دخترکی نگذاشته است. دخترکی که سال هاست سر شار از غم،نا امیدی،تنهایی شده است.دخترکی با داغ بازیچه شدن.عاشقی شکست خورده. مردی از جنس عدالت،عاشق و عشق باخته. نامردی از جنس شیطانی،نامردی بی همتا. و مردی غرق در خطا،در عین حال پاک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ضد نور

    خلاصه رمان :         باده دختری که عضو یه گروهه… یه گروه که کارشون پاتک زدن به اموال باد آورده خیلی از کله گنده هاس… اینبار نوبت باده اس تا به عنوان آشپز سراغ مهراب سعادت بره و سر از یکی از گندکاریاش دربیاره… اما قضیه به این راحتیا نیست و.. به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طالع آغشته به خون به صورت pdf کامل از مهلا حامدی

            خلاصه رمان :   بهش میگن گورکن یه قاتل زنجیره‌ای حرفه‌ای که هیچ ردی از خودش به جا نمیزاره… تشنه به خون و زخم دیدست… رحم و مروت تو وجود تاریکش یعنی افسانه… چشمان سیاه نافذش و هیکل تومندش همچون گرگی درندست… حالا چی میشه؟ اگه یه دختر هر چند ناخواسته تو کارش سرک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان لمس تنهایی ماه به صورت pdf کامل از منا امین سرشت

      خلاصه رمان :   همیشه آدم‌ها رو با ظاهرشون نباید قضاوت کرد. پشت همه‌ی چهره‌هایی که می‌بینیم، آدم‌هایی هستن که نمی‌شه فهمید تو قلب و فکر و روحشون چه چیزی جریان داره. گاهی باید دستشون رو گرفت، روحشون رو لمس کرد و به تنهایی‌هاشون نفوذ کرد تا بشه اون پوسته‌ی سفت و سخت رو شکوند. این قصه،

جهت دانلود کلیک کنید
رمان شهر بازي
رمان شهر بازي

  دانلود رمان شهر بازي   خلاصه: این دنیا مثله شهربازی میمونه یه عده وارد بازی میشن و یه عده بازی ها رو هدایت میکنن یه عده هم بازی های جدید طراحی میکنن، این میون یه عده بازی می خورن و حالشون بد میشه و یه عده سرخوش از هیجانات کاذبی که بهشون دست داده بلند بلند می خندن و

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو فقط بمان جلد اول pdf از پریا

  خلاصه رمان :     داستان در مورد شاهین و نفس هستش که دختر عمو و پسر عمو اند. شاهین توی ساواک کار می کنه و دیوانه وار عاشق نفسه ولی نفس دوسش نداره و دلش گیر کس دیگست.. داستان روایت عاشقی کردن و پس زدن نفسه.. و طبق معمول شاهینی که کوتاه نمیاد.     به این رمان

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x