رمان دل دیوانه پسندم پارت 96 - رمان دونی

 

 

چیزی به مامانم نگفتم.

بهش پیام دادم :

 

گفتم می خوام دور بزنم.

مامانم گفت منم میام..

کنسله.

 

سریع جواب داد.

_ اینم شانس منه.

عیب نداره. بازم شاید تنها بشی.

 

هوفی کشیدم. این پسره ول کن نبود.

مامانم گفت :

 

با کی حرف می زنی که کلافه کرده.

 

_ هان؟ هیچ کس. یکی از بچه‌هاست.

 

_ چی میگه؟

_ هیچی ولش کن.

بریم؟

 

یکم چپ چپ نگاهم کرد و گفت :

بریم.

 

با هم راه افتادیم و شروع کردیم به قدم زدن.

جای واقعا قشنگی بود.

 

هی حواسم ولی به اطراف بود که بینم می بینمش یا نه.

 

اما خبری ازش نبود. دیگه تصمیم گرفتم حواسم رو ازش بگیرم

 

و از محیط اطراف لذت ببرم.

 

 

 

همینجور داشتیم می رفتیم که یهو دیدم از رو به رو داره میاد سمتم.

 

عینک دودی هم زده بود.

استرس گرفتم

قبل اینکه مامان اونو ببینه تغییر مسیر داد.

 

چقدر دیوونه بود این بشر.

 

الان اگه می دیدنش قطع به یقین فکر می کردن من آدرس دادم.

 

و بابام از دستم خیلی دلخور می شد.

نمی تونستم که بگم ماموره و فلان.

 

قسم خوردم حرفی نزنم.

 

وقتی که رفت نفسی از سر آسودگی کشیدم.

 

مامان هم داشت در مورد یه اتفاقی که واسه یکی از دوستاش افتاده بود حرف می رد.

 

منم یکی در میون می فهمیدم چی میگه.

 

یکم دیگه که رفتیم گفتم :

مامان برگردیم؟

دیگه فکر کنم کم کم بابا هم بیدار شه.

 

بیدارم نشد بیدارش کنیم..باید بریم

 

مسیر هنوز طولانیه.

_ باشه. برگردیم.

با هم دور زدیم سمت جایی که بودیم.

 

 

 

 

رفتیم نشستیم سر جامون. مامان قبل اینکه بابام رو بیدار کنه یهو فکری به سرم زد و گفتم :

 

مامان مامان.

یه جوری یهویی صداش زدم که ترسید.

_ هااا. چته دختر؟

 

_ میگم دو دقیقه بیدارش نکن. من یه سرویس برم بیام

 

_ تازه رفتی که.

_ نمی دونم. باز گرفت

_ باشه برو زود بیا.

 

_ ماچ بهت.

بلند شدم و رفتم سمت همون جایی که بود.

 

تا خواستم گوشیم رو در بیارم بهش پیام بدم یهو دستی دورم حلقه شد.

 

هینی کشیدم و خواستم تقلا کنم که از بوی عطرش فهمیدم اونه

 

یکم آروم گرفتم.

ولی همچنان تو آغوشش نباید می موندم.

 

چرخیدم سمتش.

تا خواستم حرف بزنم یهو لبشو گذاشت روی لبم و صورتم رو قاب گرفت.

 

خشکم زد.

همراهیش نمی کردم ولی پسشم نزدم.

 

خیلی حرفه ای داشت با لبم بازی می کرد.

 

 

 

 

محو اون لحظه شدم و همه چی یادم رفت.

 

دوست نداشتم زمان بگذره.

دوست داشتم همینجور ادامه بده.

 

دستاش دورم حلقه شد و روی کمرم حرکت کرد.

 

لحظه لحظه هر دو بی قرار تر می شدیم.

 

دیگه کم کم داشتم کنترلم رو از دست می دادم.

 

حتی نمی تونستم عقب بکشم.

 

وقتی صدای مامانم رو شنیدم که داشت صدام می زد و دنبالم می گشت مجبور شدم ازش جدا بشم.

 

با چشمای خمار به هم نگاه کردیم.

نفس نفس می زدیم.

 

یکم بهش خیره موندم.

بعد بدون اینکه چیزی بگم رفتم.

 

مامانم رو پیدا کردم و رفتم سمتش.

منو که دید گفت :

 

معلومه تو کجایی دختر؟

نگاهی به پشت سرم انداختم و گفتم :

 

ببخشید

اومدم

_ چرا نفس نفس می زنی؟

_ خب دویدم دیگه.

 

_ کجا بودی؟

_ همین پشت مشتا

‌_ بابات بیدار شد؟

 

_ آره. تازه غر زد که چرا بیدارم نکردین

دیر شد

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان شاه ماهی pdf از ساغر جلالی

  خلاصه رمان :     حاصل یک شب هوس مردی قدرتمند و تجاوز به خدمتکاری بی گناه   دختری شد به نام « ماهی» که تمام زندگی اش با نفرت لقب حروم زاده رو به دوش کشیده   سردار آقازاده ای سرد و خشنی که آوازه هنرهایش در تخت سراسر تهران رو پر کرده بود…   در آخر سر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آوانگارد pdf از سرو روحی

  خلاصه رمان :           آوانگارد روایت دختری است که پس از طرد شدن از جانب خانواده، به منزل پدربزرگش نقل مکان میکند ، و در رویارویی با مشکالت، خودش را تنها و بی یاور می بیند، اما با گذشت زمان، استقاللش را می یابد و تالش میکند تا همه چیز را به روال عادی برگرداند

جهت دانلود کلیک کنید
رمان اوج لذت
دانلود رمان اوج لذت به صورت pdf کامل از ملیسا حبیبی

  خلاصه: پروا دختری که در بچگی توسط خانوادش به فرزندی گرفته شده و حالا بزرگ شده و یه دختر ۱۹ ساله بسیار زیباست ، حامد برادر ناتنی و پسر واقعی خانواده پروا که ۳۰ سالشه پسر سربه زیر و کاری هست ، دقیقا شب تولد ۳۰ سالگیش اتفاقی میوفته که نباید ، اتفاقی که زندگی پروا رو زیر رو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کام بک pdf از آنید 8080

  خلاصه رمان : کام_بک »جلد_دوم فلش_بک »جلد_اول       محراب نیک آئین سرگرد خشن و بی رحمی که سالها پیش دختری که اعتراف کرد دوسش داره رو برای نجاتش از زندگی خطرناکش ترک میکنه و حالا اون دختر رو توی ماموریتش میبنه به عنوان یک نفوذی.. به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان من به عشق و جزا محکومم pdf از ریحانه

    خلاصه رمان :       یلدا تو دوران دبیرستان تو اوج شادابی و طراوت عاشق یه مرده سیاه‌پوش میشه، دختری که حالا دیپلم گرفته و منتظر خواستگار زودتر از موعدشه، دم در ایستاده که متوجه‌ی مرد سیاه‌پوش وسط پذیرایی خونه‌شون میشه و… شروع هر زندگی شروع یه رمان تازه‌ست. یلدای ما با تمام خامی‌ها و بی‌تجربگی وارد

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلبر مجازی به صورت pdf کامل از سوزان _ م

    خلاصه رمان:   تمنا یه دخترِ پاک ولی شیطون و لجباز که روزهاش با سرکار گذاشتنِ بقیه مخصوصا پسرا توی فضای مجازی می‌گذره. نوجوونی که غرق فضای مجازی شده و از دنیای حال فارغ.. حالا نتیجه‌ی این روند زندگی چی میشه؟ داشتن این همه دوست مجازی با زندگیش چیکار میکنه؟! اعتماد هایی که کرده جوابش چیه؟! دو نفر

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ثنا
ثنا
1 سال قبل

به نه نه اش میگه رفتم دست شویی ، بعد میگه کجا بودی میگه ، همین پشت و مشتا جالبه

'F'
'F'
1 سال قبل

این دختره هم دیوونس،با دست پس میزنه با پا پیش میکشه

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x