رمان رسپینا پارت 67 - رمان دونی

 

_آرام ، عشقم ، نفسم ، عمرم
_اشتباه گرفتی ، من نیستم
_وقت نشد بهت بگم خوب
_دارم حاضر میشم میتونی بگی بعدش میتونم تصمیم بگیرم که این کارتو ببخشم یا نه
به رادان پیام دادم یه ساعت دیگه بیاد اینجا الان اگه جایی کاری داره بره و
سر حوصله همه چیو توضیح دادم برای آرام و همزمان آرایش کردم خودمم یه جاهایی آرام واکنشایی نشون میداد که از خنده میمردم .
تو آینه خودمو چک کردم خوب شده بودم آرام هم حاضر بود به رادان پیام دادم که گفت نزدیکه و تا یه ربع دیگه میرسه ، دوتایی قسمت لابی هتل نشسته بودیم تا برسه .
دقیقا سر یک ربع رسید و دوتایی سوار شدیم ، با دیدن رفتار آوا که سرسنگین بود با رادان خندم گرفت و لبامو روی هم فشار دادم نزنم زیر خنده ، رادان با ابروهای بالا رفته نگاهش میکرد
_حال شما آروم خانوم ؟
_خوبم ممنونم جناب شمس
با این حرفش رادان بیشتر تعجب کرد ، از رادان شده بود جناب شمس
به دوتامون چشم غره رفت و هندزفری زد اما از اونجایی که این مارمولکو میشناختم میدونستم الکی گذاشته و آهنگی پلی نکرده و میخواد حرفای مارو گوش بده
خم شدم سمت رادان و این حرفو زدم با شنیدن حرفم لبخند زد آهنگ گذاشت و این یعنی بعدا شرایطش پیش اومد حرف میزنیم
تو کل راه آرام هی چشم غره میرفت و غر میزد و ما دوتا در تلاش بودیم نخندیم از بچه بازیاش ، البته بهش حق میدادم که دوس داشت سریعتر از الان بفهمه اما واقعا من شرایطشو نداشتم و اصلا فرصت گفتن پیش نیومده بود.
تا رسیدن به مقصد کلا حرف خاصی زده نشد ، با رسیدن به شهربازی ارم یه جور ذوق و شوق توی رفتارم پیدا شده بود که آرام و رادان به خنده افتاده بودن.
آرام اول از همه راهشو جدا کرد رفت سمت خوراکی ها و ما منتظر بودیم تا بیاد
_آرام چرا با من سر سنگینه ؟
_چون از ماجرای رابطمون بی اطلاع گذاشته بودیمش
هومی گفت و از پشت بغلم کرد چونشو روی سرم قرار داد ، دستاش روی شکمم قفل شده بودن و من هم دستامو روس دستاش گذاشتم و چشمامو بستم ، آرامش میگرفتم از حضورش ، وجودش ، بودنش ….
_با خانوادم صحبت کردم
_راجب؟
_من و تو ، ما ، خودمون ، از توهم میخوام خانوادتو در جریان بزاری و راحت باهم در ارتباط بودیم تا شرایط خواستگاری مهیا شه .
این ضربه دیگه خیلی کاری بود ، خواستگاری ؟ جدی شدن همه چی ؟
نمیتونستم جلوی لبخندمو بگیرم ، انگار حس کرده بود خندمو که سرشو از کنار آورد و لبخندمو شکار کرد و گونمو بوسید.
(دوستان احتمالا پایان رمانمو تلخ بنویسم ، هنوز تصمیم جدی برای آخرش ندارم ، اوایل قصدم بود که پایان خوش داشته باشه اما الان این احتمالو میدم که تلخ باشه ، نظرتونو برام بنویسید 🙂🤍)

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ملت عشق pdf از الیف شافاک

  خلاصه رمان: عشق نوعی میلاد است. اگر «پس از عشق» همان انسانی باشیم که «پیش از عشق» بودیم، به این معناست که به قدر کافی دوست نداشته‌ایم. اگر کسی را دوست داشته باشی، با معناترین کاری که می‌توانی به خاطر او انجام بدهی، تغییر کردن است! باید چندان تغییر کنی که تو از تو بودن به در آیی.  

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بانوی قصه pdf از الناز پاکپور

  خلاصه رمان :                 همراز خواهری داشته که بخاطر خیانت شوهر خواهرش و جبروت خانواده شوهر میمیره .. حالا سالها از اون زمان گذشته و همراز در تلاش تا بچه های خواهرش را از جبروت اون خانواده رها کنه .. در این راه عموی بچه ها مقابلش قرار میگیره . دو نفر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیم تاج pdf از مونسا ه

  خلاصه رمان :       غنچه سیاوشی،دختر آروم و دلربایی که متهم به قتل جانا ، خواهرزاده‌ی جهان جواهری تاجر بزرگ تهران و مردی پرصلابت می‌شه، حکم غنچه اعدامه و اما جهان، تنها کس جانا… رضایت می‌ده، فقط به نیت اینکه خودش ذره ذره نفس غنچه‌رو بِبُره! به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رقصنده با تاریکی

    خلاصه رمان :     کیارش شمس مرد خوش چهره، محبوب و ثروتمندیه که مورد احترام همه ست… اما زندگی کیارش نیمه پنهان و سیاهی داره که هیچکس از اون خبر نداره… به جز شراره… دختری باهوش و بااستعداد که به صورت اتفاقی سر از زندگی تاریک کیارش درمی یاره و حالا نمی دونه که این نزدیکی کیارش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هذیون به صورت pdf کامل از فاطمه سآد

      خلاصه رمان:     آرنجم رو به زمین تکیه دادم و به سختی نیم‌خیز شدم تا بتونم بشینم. یقه‌ام رو تو مشتم گرفتم و در حالی که نفس نفس می‌زدم؛ سرم به دیوار تکیه دادم. ساق دستم درد می‌کرد و رد ناخون، قرمز و خط خطی‌اش کرده بود و با هر حرکتی که به دستم می‌دادم چنان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کنعان pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:       داستان دختری 24 ساله که طراح کاشی است و با پدر خوانده اش تنها زندگی می کند و در پی کار سرانجام در کارخانه تولید کاشی کنعان استخدام می شود و با فرهام زند، طراح دیگر کارخانه همکار و … به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
42 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
zari
zari
2 سال قبل

لطفا هیچ کدومشون رو نکش ماها روحیه لطیفی داریم پس فردا از ناراحتی میوفتیم سکته میزنیم دیگه کسی نیست رماناتو بخونه لطفا پایانش خوش باشه اگرم قراره رادان فلج شه و بمیره بگو دیگه نخونیم

Raha
Raha
2 سال قبل

نهههههه توروخداااا تلخ نکن پایانشو🥲🥲

یکی ...
یکی ...
2 سال قبل

نه لطفا تلخ نکن ولی حال آوا رو بگیر

سه نقطه
سه نقطه
2 سال قبل

عزیزم،قشنگم،نفسم
به حرضت عباس اگه میخای پایانشو تلخ کنی بگو تا از همین الان نخونم
یه رمان میخوندم طرف منتظر عشقش بود عشقش نمیومد دنبالش من تا تونستم عر زرم
من روحیم لطیفه
نکنید اینکارو لطفا
تورو خدا این امیره رو بکش
رادان جنتلمنه هم خوب کن و یه پایان خوش و زیبا نصیبمون کن
خیلی ممنون میشم و این لطفت نسبت به مارو نشون میده

Raha
Raha
2 سال قبل
پاسخ به  سه نقطه

وای دقیقا منم میخواستم بگم اگه تلخ میخوای بکنی من از همین الان دیگه ادامشو نمیخونم

zari
zari
2 سال قبل
پاسخ به  سه نقطه

نه امیر رو نکش جلو چش اوا زجرش بده

Shina
2 سال قبل

هر چه خودت می‌دونی دوست داری تلخ کنی تلخ کن
شما نویسنده هستید حتما یه چیز خوب از رمان در میاد
هر چه خودت میدونی برای پایان رمانت

(@hastie
(@hastie
2 سال قبل

خدایی اخرش که تلخه چون رادان فلج ولی کلی اذیتشون کن و اخرش رو شاد کن اینجوری دلمون میگیره

Bahareh
Bahareh
2 سال قبل

چه اصراریه تلخش کنی من رمان پایان تلخ دوست ندارم چون تا مدتها حالمو بد می‌کنه به خاطر همین نمیخونم لطفا تجدید نظر کن برای پایانش و مارو با مرگ امیر خره و خوب شدن رادان جنتلمن بسی خوشحال کن ممنون.

........
........
2 سال قبل

نهههههه نههههههههههه نههههههههههه نههههههه تلخ نهههههههههه تلخ نکنی هااااااااا تلخ نههههههههههه باشه؟
تلخ نهههههههههه
زندگی خودمون به قدر کافی تلخ هست دیگه رمانایی ام که میخونیم تلخ باشه…………..

Raha
Raha
2 سال قبل
پاسخ به  ........

آرع والا زندگی خودمون به قدره کافی تخمیه دیگه اینم تلخ شه افسردگی میگیرم😂💔

فاطی
فاطی
2 سال قبل

نه خدایی آخه برای چی می خوای تلخ بنویسی؟من بی جنبه ام اشک منو در نیار

Raha
Raha
2 سال قبل
پاسخ به  فاطی

همینو بگو👌🏻🥲😂💔

بی نام
بی نام
2 سال قبل

چه کاری رمان تلخ کنی اخه.

بی نام
بی نام
2 سال قبل

اگه تلخ از الان دیگه نخونیم

ناشناس
ناشناس
2 سال قبل

جون ما نکن اینکارو
اینهمه مدت منتظر بودیم و پارت خوندیم که پایانش تلخ بشه؟؟؟؟؟
نه ها اصلا اینکارو نکن لطفا

zari
zari
2 سال قبل

پایانش رو تلخ نکن رادان هم خوب شه چون حیفه اگه پایانش تلخ بشه دلگیر میشه داستانت هم خیلی قشنگه با تلخ کردنش دل هممون رو نگیر تورو خدا

mahshid
2 سال قبل

نه نه نههههه
اگه میخوای تلخش کنی پس دو فصل بزار که آخر فصل دوم پایانش خوب بشه

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل

وای نه تروخدا با قلبای ما اینکارو نکن الان یادم افتاد رادان فلج شده حالم گرفته شد

فافا
فافا
2 سال قبل

نه تلخ ننویس
پایانش خوش باشه نزن تو حالمون

Sety
Sety
2 سال قبل

سلام رمانتون عالیه خیلی دوستش دارم مخصوصا از شخصیت رسپینا🤍 اما خوب زندگی یا داستان ها همیشه خوش نیست و اینکه اما من خودم به شخصه دوست دارم پایان این رمان و داستان رسپینا و رادان خوش باشه ولی میشع همه چی خوش نباشه یه اتفاق های تلخی باشه اما اینکه رسپینا و رادان از هم جدا بشن یا رادان فلج بمونه نه برای این رمان دوست ندارم پایانی این شکلی باشه
ولی بازم این رمان شروع اش با تخیل و ذهن شما بوده و قطعا پایانش هم باید این طور باشه حالا چه تلخ چه خوش
بابت تمام زحماتتون هم خیلی ممنونم🙏🏻😊

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط Sety
mahshid
2 سال قبل
پاسخ به  Sety

مگه رادان فلجه که بخواد فلج هم بمونه؟

Hani
Hani
2 سال قبل
پاسخ به  mahshid

پارت یک رو خوندی ؟ 😐😐
پارت یک کلا گفتم فلج شده

Sety
Sety
2 سال قبل
پاسخ به  mahshid

تو پارت یک هانی گفته دیگع که در اینده فلج میشهـ 😑😢حالا اینکه فلج بمونه به هانی ربط داره🥲

Hani
Hani
2 سال قبل
پاسخ به  Sety

قصدم مرگ یکی از دو کارکتر اصلیه 😑😂

برف
برف
2 سال قبل
پاسخ به  Hani

یه ایده دارم.قاتلی که همه رو یه دست باهم بکشه.دیگه شخصیت منفی و مثبتی نمیمونه.از زوج های عاشق هم که کسی نمیمونه برای اون یکی گریه کنه و به این شکل داستان به خوبی و خوشی تموم میشه😎😇😈🤣

آخرین ویرایش 2 سال قبل توسط برف
Sety
Sety
2 سال قبل
پاسخ به  Hani

وای نه جدی؟!
اینطوری که زیادی تلخ میشه🙏🏻🥲

🖤S_s 🖤
🖤S_s 🖤
2 سال قبل
پاسخ به  Hani

چه عالی اینجوری هیجان انگیز تر و باحال تر میشه 🤤😂😂

Nari
2 سال قبل

مثلاً هم میتونی تلخش کنی هم اخر اخرشو ی جورایی خوش کنی🙃

Nari
2 سال قبل

واقعاً حیف تلخ تموم بشه

...
...
2 سال قبل

تلخ قشنگه خواهش تلخ باشه 🥲🙏🙏💜💜

دسته‌ها
42
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x