رمان رسپینا پارت 68 - رمان دونی

 

با اومدن آرام ازم فاصله گرفت
_من برم بلیط بگیرم برای بازیا ، همینجا بمونین میام
_باشه عزیزم برو ، منتظریم
لپمو کشید و رفت با لبخند به رفتنش نگاه کردم
_شما تو مکان عمومی تو حلق همین ، ولتون کنن …
_آرااااام
_چیه؟ از دور دیدمتون یه جوری تو حلق هم بودین اصن آدم ذهنش منحرف میشد ، از من میپرسی تنها نرو خونش چون ….
_آرام میزنمتاااااا
خندید
_چیه خب ؟ حقیقته ، حداقل تو عموم مردم رعایت کنین
بزور خندمو قورت دادم تا پرو نشه
رادان نزدیکمون شد که صدای زیرلبی آرامو شنیدم
_اینجا کارای مستهجن و فسق و فجور نکنینا
اینبار محکم زدم تو پهلوش
آخ گفت و خندید
_حقیقتو میگما ، زشته عیبه
برگشتم سمتش
_زنده ات نمیذارم عزیزم
و لبخند زدم مجبوری ، فقط بلد بود حرصم بده.
اولین بلیط سقوط آزاد بود ، منو آرام نگاه هم کردیم و برگشتیم سمت رادان همزمان گفتیم
_من نمیام
رادان با حرفمون مرموز نگاهمون کرد
_میاین ، میبرمتون بزور
خودمو مظلوم کردم
_من میترسم
_من گول این مظلوم بازیارو نمیخورم عزیزم ، بدو اجباریه
_سکته میکنم بی رسپینا میشیا
اخم کرد
_اولاً خدا نکنه دوماً منصرف نمیشم بدو.
در نهایت به زور رادان سوار شدیم با دیدن گوشیش روی خالت ویدیو چشامو روی هم فشار دادم
_حداقل فیلم نگیر ، این فیلم گرفتن نداره
_والا راه نداره از همچین شرایطی بگذرم
کم کم داشتیم میرفتیم بالا از ترس چشمام رو بستم ، هشتاد و پنج متر ارتفاعش بود
وقتی به نقطه آخرش رسید ، هنوز ول نشده شروع کردم جیغ زدن و با ول شدنش فقط جیغ میزدم ، صدای خنده رادان و جیغ آوا تو گوشم میپیچید
از ترس داشتم سکته میکردم دیگه آخرش بود که حس کردم راه نفسیم بسته شد ، صدای جیغم قطع شد ، رادان همزمان با من خنده اش قطع شد و صدای ترسیده و نگرانش پیچید تو گوشم
_رسپینا ، رسپینا خوبی ؟
سعی داشت یکم حرکت کنه که خطرناک بود ولی هیچ حرکتی نمیتونستم بزنم ، نمیدونم چرا اینطور شده بودم ، با ایستادن وسیله آرام زودتر از رادان کوبید تو گوشم و راه نفسیم باز شد
تا پیاده شدیم ، رادان محکم بغلم کرد
_معذرت میخوام ، معذرت میخوام ، خوبی ؟
تو این وضع با این حال خراب به دست پاچه شدنش خندم گرفت
سریع دست انداخت زیر زانوم و بلندم کرد که جوابشو دادم
_خوبم ، نترس ، بخدا خوبم بزارم پایین
_میریم بیمارستان
_نه ، خوبم نیازی نیست ، چیزی نشده
_جا بیمارستان بردن از اول درست رفتار کن
با حرف کنایه وار آرام بی جون خندیدم
_بشینیم یه گوشه خوبم چیزیم نیست .
بالاخره راضی شد و گوشه ای نشستیم.

(دوستان منظورم از پایان تلخ مرگ یکی از دو کارکتر اصلیه یعنی یا رادان یا رسپینا ، فعلا در موردش تصمیم نگرفتم و ببینیم چی میشه یا مرگ یا خوشبختی 🙂🤍
یه حرفی زیر رمان دیدم اینکه مگه رادان فلجه ، بله دوست عزیز پارت یک گفته شده که رادان فلجه بنا به دلایلی که قراره گفته شه )

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان رویای گمشده
دانلود رمان رویای گمشده به صورت pdf کامل از مهدیه افشار و مریم عباسقلی

      خلاصه رمان رویای گمشده :   من کارن زندم، بازیگر سرشناس ایرانی عرب که بی‌پدر بزرگ شده و حالا با بزرگ‌ترین چالش زندگیم روبه‌رو شدم. یک‌روز از خواب بیدار شدم و دیدم جلوی در خونه‌ام بچه‌ایه که مادر ناشناسش تو یک‌نامه ادعا می‌کنه بچه‌ی منه و بعد از آزمایش DNA فهمیدم اون بچه واقعا مال منه! بچه‌ای

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شکسته تر از انار pdf از راضیه عباسی

  خلاصه رمان:         خدا گل های انار را آفرید. دست نوازشی بر سرشان کشید و گفت: سوار بال فرشته ها بشوید. آنهایی که دور ترند مقصدشان بهشت است و این ها که نزدیکتر مقصدشان زمین. فرشته ها بال هایشان را باز کرده و منتظر بودند. گل انار سر به هوا بود. خوب گوش نکرد و رفت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هیچ ( جلد دوم) به صورت pdf کامل از مستانه بانو

      خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل شود. نازخاتون چشم از رفتن پسرش گرفت و به ترمه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان راز ماه

    خلاصه رمان:         دختری دورگه ایرانی_آمریکایی به اسم مهتا که در یک رستوران در آمریکا گارسونه. زندگی عادی و روزمره خودشو میگذرونه. تا اینکه سر و کله ی یه مرد زخمی تو رستوران پیدا میشه و مهتا بهش کمک میکنه. ورود این مرد به زندگی مهتا و اتفاقای عجیب غریبی که برای این مرد اتفاق

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان راه سبز به صورت pdf کامل از مریم پیروند

        خلاصه رمان:   شیوا دختری که برای درس خوندن از جنوب به تهران اومده و چندوقتی رو مهمون خونه‌ی عمه‌اش شده… عمه‌ای که با سن کمش با مرد بزرگتر و پولدارتر از خودش ازدواج کرده که یه پسر بزرگ هم داره…. آرتا و شیوا دشمن های خونی همه‌ان تا جایی که شیوا به خاطر گندی که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گلپر به صورت pdf کامل از نوشین سلما نوندی

    خلاصه رمان:   داستان از جایی شروع میشه که گلبرگ قصه آرزویی در سر داره. دختر قصه آرزوی  عطر ساز شدن داره … .. پدرش نجار و مادرش خانه دار. در محله ی ساده ای از فیروزکوه زندگی می‌کنند اما با اومدن زال دستغیب تاجر شهردار شهر فیروزکوه زندگی گلبرگ دستخوش تغییر میشه یک ازدواج ناخواسته و یک

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
18 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Elina
Elina
2 سال قبل

اره غمگینش کن
من عاشق رمان غمگینم🤣🤦‍♀️

Raha
Raha
2 سال قبل

و اینکه لطفا نکششون بابا من تازع میخواسم بگم رادان خوب شه فلج نباشه بعد تو میخوای بکشیش

Raha
Raha
2 سال قبل

نویسندع جون مگه اول داستان رسپینا نخوابید بعد یاد گذشته ها افتاد
بعد الانم اینا همه خاطرات رسپیناس
نمیدونم شایدم من اشتباه متوجه شدم ولی اگه اینطوریه پس چرا یسری جاها داستان از زبون مثلا رادان بود؟؟

Hani
Hani
2 سال قبل
پاسخ به  Raha

کلا فلش بکه ، از زبون همه ی شخصیتا شاید باشه

Mahsa
Mahsa
2 سال قبل

نه نه نکششون بزار ازدواج کنن بچه دار شن نی نیشون چپکی حرف بزنه شیطونی کنه اینا ذوق کنن🥺

Raha
Raha
2 سال قبل
پاسخ به  Mahsa

بچه دار که شدن
مگه اول دستان یادت نی

...
...
2 سال قبل

یا یکیشون بکش یا دوتاشونم بکش بعد فصل دوش در مورد بپشون بنویس🙏🙏🙏🙏

سه نقطه
سه نقطه
2 سال قبل

محض به رضای خدا
قسمت میدم اینکارو نکن
نکششون
ولی اخه ظلم نیست رادان با اون غرور با اون ابهت ویلچر نشین شه بعدم بمیره؟

(@hastie
(@hastie
2 سال قبل

اگه میخوای یکیشونو بکشی لطفا بگو من دیگه نخونم چون واقعا خیلی احساسیم و حالم گرفته میشه

Bahareh
Bahareh
2 سال قبل

بابا خوشبختش کن چرا میخوایی بکشیشون نکنه طرف امیر خری 🤣🤣لطفا خوش و خرم تمومش کن .

ساری
ساری
2 سال قبل

اگه قراره یکیشون بمیره من دیگه نمیخونم رمان رو

🖤S_s 🖤
🖤S_s 🖤
2 سال قبل

بنظر من : رادان خوب شه بعد با رسپینا به یاد قدیم ها و عوض شدن حال وهوایشان برن مسافرت، بعد از برگشتن از مسافرت در راه با نقشه قبلی امیر تصادف کنند و رادان بمیره خواهر رادان تا قبل از تصادف با رسپینا خوب باشه ولی بخاطر اصرار رسپینا برای مسافرت و بخش اون ویدئو ناراحت بودن اونو سرزنش کنه 😬😂خسته شدم از بس رمان های تکراری خودنم

Mary
2 سال قبل
پاسخ به  🖤S_s 🖤

ب نظر من اگه قراره دوفصل بشه پایان این فصل تو ی تصادف بمیرن ولی بچشون زنده میمونه امیر میبرتش بزرگش میکنه با اوا که اینجا باید ازدواج کرده باشن و خارج از کشور شخصیت این دوتا از بد ب خوب تبدیل میشن همه هم فکر میکنن که بچه بچه ی امیر واواعه شروع فصل دوم هم درمورد بچه باشه

Zeinab
Zeinab
2 سال قبل

خوشبختی بهتره اخه حیفه بخوای بکشیشون مخصوصا رسپینا که نقش اول داستانه

....
....
2 سال قبل

تلخ تمومش نکنی هااااااااااااااا
رسپینا و رادانو نکشی هااااااا
بزن اون امیر و آوا رو بکش

........
........
2 سال قبل

نهههههههه تلخ نشههههه،نمیرن،چییی میشه،میخوای کسی رو بکشی امیرو و بکش با اون دختره ی نچسب بیشعور که حرف اون گوزمیتو باور کرد
رادان و رسپینارو نکشی هاااا
راستی پاهای رادانم درست کن آخرش😂
ایول دکتر

Ghazaleh Behzad
Ghazaleh Behzad
2 سال قبل

نویسنده عزیز هر جوری که خودت دوست داری تمومش کن اما به اینم فکر کن. بالاخره تو پیری یکیشون زودتر میمیره. پیری شخصیتا رو هرگز ما نمی بینیم. اینکه برای ما پایان خوشی باشه خیلی لذت بخش تره. بچه شون گناه داره آخه🥺💔

Parham
Parham
2 سال قبل

نَمیرنااااا لطفا🙏

دسته‌ها
18
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x