رمان سال بد پارت 13 - رمان دونی

 

 

زانوهایم ناخودآگاه شروع به لرزیدن کرد … .

 

دست خودم نبود . من نسبت به سگها یک جورایی فوبیا داشتم . حتی از سگ های کوچک و پشمالویی که شبیه عروسک بودند می ترسیدم … ! ولی این سگی که نزدیک در ورودی کافه ایستاده بود … واقعا وحشتناک بود !

 

ضربان قلبم تند شد و بزاق دهانم خشکید . نمی دانستم باید چه بکنم .

 

یک لحظه به سرم زد که برگردم و به دخترها بگویم نمی توانم وارد کافه شوم … ولی از طرفی دوست نداشتم کسی به ضعف و ترسم پی ببرد .

 

بلاخره تصمیمم را گرفتم … فکر کردم باید بر ترسم غلبه کنم و وارد کافه شوم . صاحب سگ همراهش بود و امکان نداشت اجازه بدهد آسیبی ببینم !

 

دست هایم را مشت گرفتم و نگاهم را به روبرو دوختم … در حالیکه سعی می کردم چشمم به سمت سگِ غول پیکر نچرخد … به راه افتادم !

 

هر قدمی که برمی داشتم … ضربان قلبم تندتر و ماهیچه هایم منقبض تر می شد .

 

همچنان مصرانه نگاهم خیره به مقابل بود … که صدای خیس و خمار مرد خالکوبی دار را شنیدم .

 

– جووون ! عجب لب و دهنی ! جون می ده واسه سا… زدن !

 

جا خوردم … مطمئن نبودم که با من بود یا نه ! یکی از دخترها ضربه ای به بازوی پسر زد .

 

– اع … شروین ! جلوی من چشم چرونی می کنی بی شعور ؟!

 

آن وقت مطمئن شدم که مخاطب پسر پر از خالکوبی منم !

 

 

 

 

سر جا میخکوب شدم !

مقاومتم در هم شکست و سرم بی اختیار چرخید به طرف او … و نگاهِ متعجبم قفل شد در نگاهِ پر از خباثت و هیزی اش .

 

نیشخندی زد .

 

– هووم ؟ چیه ؟! نکنه دلت خواست ؟!

 

عرق سردی روی تمام تنم نشست … از اینهمه وقاحت . گفتم :

 

– با منی ؟!

 

– پس با کی ام ؟!

 

نفسم بند آمده بود … نمی دانستم باید چه بگویم و چه واکنشی نشان بدهم . مرد همراهش یک قدمی به جلو آمد .

 

– چرا اینطوری نگاه می کنی به شروین خان ؟!

 

شروین هوومی کشید و گفت :

 

– راست می گه … بد نگاه می کنی ! مگه نمی دونی بد نگاه کردن به شروین خان عاقبتش خوش نی ؟!

 

برق از سرم پرید … خشمم چنان تند شد که برای لحظه ای مغزم از کار افتاد . با نفرت گفتم :

 

– حرف دهنت رو بفهم … مرتیکه ی آشغالِ بی خانواده !

 

و هنوز جمله ام تمام نشده بود … که زنجیر سگش را شل کرد … .

 

سگ به طرف من خیزی برداشت و با پارسی محکم و وحشیانه …

 

جیغ بلند و از ته دلی کشیدم و خودم را به عقب پرتاپ کردم … .

 

 

 

درد بدی که در زانویم و کف دست هایم پیچید ، نفسم را بند آورد … ولی از آن آزار دهنده تر صدای قاه قاه خنده ی شروین و دار و دسته اش بود .

 

در یک لحظه همه چیز انگار بهم ریخت . دوستانم که این صحنه را دیده بودند … از همان فاصله ی دور جیغ زدند و به طرفمان دویدند . می توانستم صدای هستی را بشنوم که جیغ می زد و می گفت :

 

– چه مرگتونه ؟! … حیوونا ! روانی ها !

 

میان فحش های هستی و حنا و خنده های مزاحم ها … دست های فافا نشست روی شانه هایم و با نگرانی مقابلم زانو زد .

 

– آیدا جانم … خوبی ؟ طوریت نشد ؟!

 

و برای بار دوم … خیز آن سگ وحشتناک و صدای گوش خراش پارسش … .

 

باز جیغ زدم و بی اختیار روی زمین خودم را عقب تر کشیدم .

 

دو نفر از کارکنانِ کافه از سر و صداها به بیرون کشیده شده بودند . یکی از آن ها … مردی میانسال بود که پیشبندی سفید به سینه اش بسته بود . با نگرانی گفت :

 

– دخترم خوبی ؟ زخمی شدی ؟!

 

و بدون اینکه منتظر پاسخی از من باشد … رو به همکار جوان ترش تشر رفت :

 

– برو مدیریت رو خبر کن ! این اراذل فکر کردن اینجا صاحب نداره !

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 8

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان دارکوب به صورت pdf کامل از پاییز

    خلاصه رمان:   رامین مهندس قابل و باسواد که به سوزان دخترهمسایه علاقه منده. با گرفتن پیشنهاد کاری از شرکتی در استرالیا، با سوزان ازدواج می کنه، و عازم غربت میشن. ولی زندگی همیشه طبق محاسبات اولیه، پیش نمیره و….     نویسنده رمان #ستی و #شاه_خشت     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان غرور پیچیده

  خلاصه رمان :             رمو فالکون درست نشدنیه! به عنوان کاپوی کامورا، بی رحمانه به قلمروش حکومت می کنه، قلمرویی که شیکاگو بهش حمله کرد و حالا رمو میخواد انتقام بگیره. عروسی مقدسه و دزدیدن عروس توهین به مقدساته. سرافینا خواهرزاده ی رئیس اوت فیته و سال هاس وعده ازدواجش داده شده، اما سرافینا

جهت دانلود کلیک کنید
رمان سدسکوت

  دانلود رمان سد سکوت   خلاصه : تنها بودم ، دور از خانواده ؛ در یک حادثه غریبه ای جلوی چشمانم برای نجاتم به جان کندن افتاد اما رهایم نکرد، از او میترسیدم. از آن هیکل تنومندی که قدرت نجاتمان از دست چند نفر را داشت ولی به اجبار به او نزدیک شدم تا لطفش را جبران کنم …

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان رقصنده با تاریکی

    خلاصه رمان :     کیارش شمس مرد خوش چهره، محبوب و ثروتمندیه که مورد احترام همه ست… اما زندگی کیارش نیمه پنهان و سیاهی داره که هیچکس از اون خبر نداره… به جز شراره… دختری باهوش و بااستعداد که به صورت اتفاقی سر از زندگی تاریک کیارش درمی یاره و حالا نمی دونه که این نزدیکی کیارش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تو فقط بمان جلد دوم pdf از پریا

  خلاصه رمان :   شیرین دختر سرهنگ سرلک،در ازای آزادی برادر رئیس یک باند خلافکار گروگان گرفته میشه. درست لحظه ای که باید شیرین پس داده بشه،بیگ رئیس باند اون رو پس نمیده و پیش خودش نگه می داره. چی پیش میاد اگر بیگ عاشق شیرین بشه و اون رو از نامزدش دور نگه داره؟       به

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نهلان pdf از زهرا ارجمند نیا

  خلاصه رمان :           نهلان روایت زندگی زنی به نام تابان میباشد که بعد از پشت سر گذاشتن دوره ای تاریک از زندگی خود ، در کنار پسر کوچکش روزهای آرامی را می‌گذراند و برای ساختن آینده ای روشن تلاش می‌کند ، تا این که ورود مردی به نام حنیف زندگی دو نفر آن ها

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
🙃...یاس
🙃...یاس
1 سال قبل

حمایت از رمانهای خاله فاطی😎
#هشتک_حمایت_❤

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x