رمان سال بد پارت 29 - رمان دونی

 

 

جوابش را ندادم که نفس بلند و کلافه ای کشید … بعد مقابلم کف زمین نشست و دست هایم را گرفت .

 

خواستم دست هایم را عقب بکشم ، ولی اجازه نداد .

 

– از کی تا حالا بدت میاد که من لمست کنم ؟!

 

– ول کن شهاب … حوصله ندارم !

 

– منم ندارم … تو برای من حوصله نذاشتی قربونت برم !

 

لحنش نرم و پر تمنا شد و انگشتانش شروع کرد به نوازشِ مچ دستانم .

 

پلک هایم را روی هم فشردم و تلاش کردم کم نیاورم و ضعف نشان ندهم مقابلِ این حالتِ جستجوگر و شیفته ی شهاب … .

 

– شهاب … بس کن !

 

– دلت اومد دو روز با من قهر باشی آخه ماه جان ؟ … دلت اومد بی انصاف ؟!

 

– بریم پیش بقیه … زشته منو کشوندی اینجا !

 

– به من نگاه کن ماه جان !

 

کف دستش را روی گونه ام گذاشت … وادار شدم چشم باز کنم و نگاه بدوزم به چشم هایش … .

 

– تو فکر کردی من بهت دروغی گفتم توی زندگیم ؟!

 

 

 

چیزی نگفتم … ادامه داد :

 

– منو نشناختی مگه ؟ … من جونم در میره برات ! ممکنه بعضی وقتا یه چیزایی رو نگم … ولی هیچوقت دروغ نگفتم !

 

– بعضی وقتا هیچی نگفتن خودش یک دروغ خیلی بزرگه !

 

ساکت ماند … و من هم بدون پلک زدن خیره اش ماندم تا تاثیر کلامم را در چشم هایش ببینم .

 

انگار درست زده بودم به هدف … چون فهمیده بود ! منظورم را خیلی خوب فهمیده بود !

 

سکوتش طولانی شد که بی حوصله صورتم را از او چرخاندم و خواستم از لبه ی باغچه بلند شوم … که ناگهان بی مقدمه گفت :

 

– یک کار جدید پیدا کردم !

 

سر جا بی حرکت ماندم .

 

– چه کاری ؟

 

– تو می دونی … من با ورزش کردن و تمرین دادنِ چهار تا ریقونه توی اون باشگاه نمی تونم زندگیمون رو از آب و گل در آرم … باید یه فکری برمی داشتم !

 

 

– کار پیدا کردن چیزیه که از من و دیگران مخفی کنی ؟!

 

کلافه نفس تندی کشید و صدایش را کمی بالا برد :

 

– آره هست ! هست ! … الانم من فقط به تو گفتم چون زنمی ! دلم نمی خواد دیگران چیزی بفهمن !

 

 

 

– کارت چیه شهاب ؟

 

مکثی طولانی کرد … بعد با لحنی که تلاش می کرد آرام باشد ، گفت :

 

– برای … برای یه یارویی کار می کنم ! … اسمش عماد شاهیده !

 

با شنیدن این اسم … تکان سختی خوردم ! یاد خاطره ی چند روز قبل افتادم و اتفاقی که بین ما پیش آمد … .

 

نیروی قوی و مجهولی نفسم را بند آورد !

 

می دانستم که شهر ما کوچک است … ولی گمان نمی کردم تا این حد که نامزدم را کنار مردی قرار بدهد که حتی فکرش را نمی کردم !

 

شهاب ادامه داد :

 

– حتما اسمش رو شنیدی ! صاحب هتلهای شاهید و چند تا مرکز تفریحی و خرید و این کوفت و زهر ماراست ! پدر سگ عینِ چی پول داره آیدا !

 

توجهی به بد دهانی اش نکردم و با صدای ضعیفی پرسیدم :

 

– چه کاری براش می کنی ؟!

 

خیلی به سختی جوابم را داد :

 

– هر کاری بخواد ! … براش رانندگی می کنم یا … چکاشو نقد می کنم یا … یه جورایی پادویی می کنم براش !

 

چشم هایش را پایین انداخت و دیگر به من نگاه نکرد … .

 

– ننگت میاد از اینکه شوهرت پادوی یکی دیگه شده ؟!

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 12

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان شب از ستاره ها تنها تر است به صورت pdf کامل از شیرین نورنژاد

            خلاصه رمان :   مقدمه طرفِ ما شب نیست صدا با سکوت آشتی نمی‌کند کلمات انتظار می‌کشند من با تو تنها نیستم، هیچ‌کس با هیچ‌کس تنها نیست شب از ستاره‌ها تنهاتر است… طرفِ ما شب نیست چخماق‌ها کنارِ فتیله بی‌طاقتند خشمِ کوچه در مُشتِ توست در لبانِ تو، شعرِ روشن صیقل می‌خورد من تو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی

            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر برنامه هاش سر یه هفته فرار می کنن و خودشونو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی

      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم برای همه مون این اتفاق افتاده! گلشنِ قصه ی ما

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دروغ شیرین pdf از Saghar و Sparrow

    خلاصه رمان :         آناهید زند دانشجوی پزشکی است او که سالها عاشقانه پسر عمه خود کاوه را دوست داشته فقط به خاطر یک شوخی که از طرف دوست صمیمی خود با کاوه انجام میدهد کاوه او را ترک میکند و با همان دختری که او را به انجام این شوخی تح*ریک کرده بود ازدواج

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سردرد
دانلود رمان سردرد به صورت pdf کامل از زهرا بیگدلی

    خلاصه رمان سردرد:   مثل یه ارایش نظامی برای حمله اس..چیزی که زندگی سه تا دخترو ساخته و داره شکل میده.. دردایی که جدا از درد عشقه… دردای واقعی… دردناک… مثل شطرنج باید عمل کرد.. باید جنگید… باید مهره هارو بیرون بندازی… تا ببری… اما واسه بردن خیلی از مهره ها بیرون افتادند… ولی باید دردسرهارو به جون

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان برای مریم

    خلاصه رمان :         روایتی عاشقانه از زندگی سه زن، سه مریم مریم و فرهاد: “مریم دختر خونده‌ی‌ برادر فرهاده، فرهاد سال‌ها اون رو به همین چشم دیده، اما بعد از برگشتش به ایران، همه چیز عوض می‌شه… مریم و امید: “مریم دو سال پیش از پسرخاله‌اش امید جدا شده، دیدن دوباره‌ی امید اون رو

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x