رمان عشق با چاشنی خطر پارت 12 - رمان دونی

 
قیافش خیلی توهم بود آخرشم من نفهمیدم این کجاش درد میکنه که دستش رفت روی پهلوی چپش هههی اون شبم پسر موتوریه پهلوی چپش چاقو خورد نکنه اون پسره اشکان بوده. نه بابا اشکان کجا اون پسره که یه تنه حریف چهار تا آدم بود کجا این اشکان همش سرش تو کتاب و نقشه کشیدن بوده اما باید مطمئن میشدم
_پهلوت درد میکنه
اشکان اخماش غلیظ تر شد:نه
پوزخندی زدم:پس چرا دستت و گذاشتی رو پهلوت
اشکان دستشو از روی پهلوش برداشت
اشکان:به شما ربطی نداره در ضمن چرا همراه بقیه نرفتید بیرون؟
پسره ی بیشعور چطور جوابمو داد همشم که رسمی حرف میزنه ایششششش. بعدم بلند شد رفت سمت میزشو دو تا مسکن بدون آب خورد همین جوری داشتم بهش نگاه میکردم ببینم چیکار میکنه که
اشکان:نگفتید؟
_ها
اشکان:چرا نرفتید بیرون؟
_آهان مامانت گفت بمونم پیش جنابالی آرومت کنم
اشکان:من نیازی به شما ندارم برید بیرون
_منم علاقه ای به موندن پیش تو ندارم ولی انگاری باید دیگه کم کم نقشه مونو عملی کنیم نه؟
اشکان که انگار تازه حرف های خودش یادش اومد سرشو تکون دادو راه افتاد
اشکان:خیلوخب بریم
_الان آرومی دیه
بیشعور بدون جواب دادن رفت بیرون منم دنبالش. همه تو آشپزخونه سر میز نشسته بودن منتظر ما و داریوش و دریا هم کنار هم بودن انگاری آشتی کرده بودن داریوش تا اشکان و دید بلند شد
داریوش:من از دریا معذرت خواستم دریا هم بخشیدم تو هم ببخش داداش
اشکان:من داداش تو نیستم حالا حالاهام دلم با تو صاف نمیشه. من و بابام تا حالا از گل نازکتر بهش نگفتیم بعد توی تازه به دوران رسیده روش دست بلند کردی. گمشووو کنار
داریوش:داداش غلط کردم دیگه تکرار نمیشه
اشکان:برو کنار گفتمممم
با کنار رفتن داریوش خودش کنار دریا نشست
و صندلی بغلشم کشیدو به من اشاره کرد که بشینم. منم رفتم کنارش نشستم که داریوش صندلی بغلی من نشست
اشکان:چی میخوری آرام
جون رسمی حرف نزد
_لازانیا
برام لازانیا گذاشت بعدشم برای خودش بقیه هم مشغول شدن. همه ناهارمونو خوردیم که اشکان تو تمام ظرف های اضافی که شسته بودن و کسی توشون چیزی نخورده بودن و کثیف کرد همه هم از این کارش تعجب کرده بودن
دریا:چته اشکان چرا همچین میکنی
اشکان:هیسسس
دریا:حالا که این کارو کردی باید خودت همه شو بشوری
اوهو اشکان با این همه ابهت ظرف بشوره چه شود
اشکان:فعلا ظرفارو جمع کن بزار تو ظرف شور
علی آقا:واقعا دیدنیه اشکان ظرف بشوره زود باش دریا
دریا بلند شد که ظرف هارو جمع کنه که منم بلند شدم و بهش کمک کردم بقیه هم همونجا نشستن انگاری همه می خواستن ظرف شستن اشکان و ببینند. ظرف ها رو گذاشتیم تو ظرف شویی که اشکان با چیزی که گفت بادم خوابید

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان رویای انار
دانلود رمان رویای انار به صورت pdf کامل از فاطمه درخشانی

    خلاصه رمان رویای انار :   داستان سرگذشت زندگی یه دختر عمو و پسر عمو هست که خیلی همدیگه رو دوست دارن و با هم قول و قرار ازدواج گذاشتن اما حسادت بقیه مانع رسیدن اون ها بهم میشه ، دختر قصه که تنهاست به اجبار بقیه ، با یه افغانی ازدواج می کنه و به زور از

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نهلان pdf از زهرا ارجمند نیا

  خلاصه رمان :           نهلان روایت زندگی زنی به نام تابان میباشد که بعد از پشت سر گذاشتن دوره ای تاریک از زندگی خود ، در کنار پسر کوچکش روزهای آرامی را می‌گذراند و برای ساختن آینده ای روشن تلاش می‌کند ، تا این که ورود مردی به نام حنیف زندگی دو نفر آن ها

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان بغض پاییز

    خلاصه رمان :     پسرك دل بست به تيله هاى آبى چشمانش… دلش لرزيد و ويران شد. دخترك روحش ميان قبرستان دفن شد و جسمش در كنار ديگرى، با جنينى در بطن!!   قسمتی از داستان: مردمک های لرزانِ چشمانِ روشنش، دوخته شده بود به کاغذ پیش رویش. دست دراز کرد و از روی پیشخوان برداشتش! باورِ

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اتاق خواب های خاموش
دانلود رمان اتاق خواب های خاموش به صورت pdf کامل از مهرنوش صفایی

        خلاصه رمان اتاق خواب های خاموش :   حوری مقابل آیینه ایستاده بود و به خودش در آیینه نگاه می‌کرد. چهره‌اش زیر آن تاج با شکوه و آن تور زیبا، تجلی شکوهمندی از زیبایی و جوانی بود.   یک قدم رو به عقب برداشت و یکبار دیگر به خودش در آیینة قدی نگاه کرد. هنر دست آرایشگر

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیلوفر آبی

    خلاصه رمان:     از اغوش یه هیولابه اغوش یه قاتل افتادم..قاتلی که فقط با خشونت اشناست وقتی الوده به دست های یه قاتل بشی،فقط بخوای تو دستای اون و توسط لب های اون لمس بشی،قاتل بی رحمی که جذابیت ازش منعکس بشه،زیبایی و قدرتش دهانت رو بدوزه و اون یا گردنت رو می شکنه یا تورو به

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Nahar
Nahar
2 سال قبل

وای خدا میخواد بده ارام بشوره😂😂😂😂

سپیده Sepideh
سپیده Sepideh
2 سال قبل

فکر کنم ظرفا رو میخاد بده ب داریوش بشوره یا بده ب آرام

فاطمه
فاطمه
2 سال قبل
پاسخ به  سپیده Sepideh

به احتمال زیاد میخواد بده داریوش بشوره

M.h
M.h
2 سال قبل

پارت هات خیلی کم شده نویسنده.
فاطمه بهش بگوووووو

M.h
M.h
2 سال قبل

اشکان ظرف بشوره چه شود🤣🤣🤣

M.h
M.h
2 سال قبل

بچه ها دقت کنید حالا که یکمی از طنزش کم شده نظر ها هم چقدر کم شده

زهره
زهره
2 سال قبل

وایییییییی خدا

ینی چرا اشکان با موتور اومد آرام رو نجات داد

چه شود میخواد ظرف بشوره 😁🤭

M.h
M.h
2 سال قبل
پاسخ به  زهره

معلوم نی؟؟؟؟؟؟؟

mahsa
2 سال قبل
پاسخ به  M.h

نه نی

M.h
M.h
2 سال قبل
پاسخ به  mahsa

برا منم معلوم نی😁😁😁

دسته‌ها
10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x