رمان گرداب پارت 166 - رمان دونی

 

 

لبم رو گزیدم و سعی کردم اخم هام رو باز کنم و سوگل گفت:

-عسل دوست منه..یه جورایی مثل خواهرمه..دقیقا مثل دنیز برای تو..با سورنم خیلی صمیمی بودن…

 

سرم رو تکون دادم و حرفی نزدم که با شیطنت بیشتری گفت:

-جاری منم میشه..با برادر سامیار نامزدن..چند وقت دیگه ازدواج میکنن…

 

اخم هام محو و انگار فشاری از روی قلبم برداشته شد..

 

لبخند نشست روی لبم و سری تکون دادم:

-انشالله خوشبخت بشن..

 

لبخندی زد و تشکر کرد و من نگاهم رو از نگاه پر خنده ش دزدیدم و سرم رو دوباره پایین انداختم….

 

چقدر تابلو نگران رابطه ی سورن با دختری به اسم عسل شده بودم…

 

من داشتم چه غلطی می کردم..

 

با افسوس سرم رو بالا اوردم و چشمم به سورن افتاد که تماسش قطع شده بود و داشت می اومد…

 

نگاهم رو ازش گرفتم و متوجه ی کیان شدم که به سامیار اشاره کرد و گفت:

-بفرمایید بالا بشینین..

 

سامیار تشکر کرد و همشون کفش هاشون رو دراوردن و اومدن بالا روی تخت نشستن…

 

سورن هم گوشی رو دست سوگل داد و با صدای گرفته ای گفت:

-چقدر گریه کرد..هیچوقت خودمو بخاطره این یک سال نمی بخشم…

 

سامیار با جدیت گفت:

-نبایدم ببخشی..مرتیکه ی…

 

سوگل پرید تو حرفش و نگذاشت جمله ش کامل بشه:

-سامیار..

 

سامیار جوابش رو نداد و سرش رو چرخوند و مشغول نگاه کردن به ابشار شد…

 

 

 

سوگل لبخندی به سورن زد و گفت:

-خودتو ناراحت نکن..خداروشکر الان پیشمونی..

 

سامیار دوباره سرش رو چرخوند و تا خواست باز یه چیزی بار سورن کنه، سوگل با حرص گفت:

-سامیار بس کن..

 

خنده ام گرفت..چقدر این مرد غد و یک دنده بود..

 

قبل از اینکه سامیار چیزی بگه، با صدای البرز سر هممون چرخید طرفش…

 

به من نگاه کرد و گفت:

-پرند..بشین اینور کنار کیان..

 

باز قلیون سفارش داده بود و داشت من رو جایی می نشوند که از دودش دور باشم…

 

چشم غره ای بهش رفتم و کیان و دنیز هم متوجه شدن و تو چند لحظه و طبق معمول، جابجا شدن و کنار کیان برای من جا باز کردن….

 

البرز و دنیز می کشیدن اما کیان اهلش نبود و دوست نداشت..منم که با این ریه ی ناقص، می خواستم هم نمی تونستم بکشم….

 

از جا بلند شدم و همون لحظه نگاهم به سوگل افتاد و با حرص رو به البرز گفتم:

-البرز یه امروز نمیکشیدی اسمون به زمین میومد؟..

 

با تعجب نگاهم کرد:

-چرا؟..

 

-سوگل جان حامله س..براش خوب نیست..

 

البرز چند لحظه نگاهمون کرد و بعد با تاسف گفت:

-ببخشید حواسم نبود..الان کنسلش میکنم..

 

سوگل دستش رو به سمت من دراز کرد تا کمکش کنم بلند بشه و مهربون رو به البرز گفت:

-نه لازم نیست..منم کنار پرند میشینم..

 

البرز دوباره عذرخواهی کرد و همون لحظه قلیونش رسید و با دنیز رفتن اون سر تخت نشستن تا دودش به ما نرسه….

 

ما هم کنار کیان نشستیم و دوباره شوخی و خنده و حرف زدنمون شروع شد…

 

 

**************************************

 

نگاهم رو از چمدون کنار در گرفتم و سرم رو پایین انداختم…

 

قلبم فشرده میشد و نفسم بند میومد..

 

اسپری ام رو بالا اوردم و دوتا پاف پشت سرهم تو دهنم خالی کردم…

 

نمی دونم از صبح که فهمیدم سورن اینا قصد رفتن دارن، این چندمین دفعه بود که داشتم از اسپری استفاده می کردم..حسابش از دستم دررفته بود…..

 

بغض تو گلوم هرلحظه بزرگ تر میشد و نگه داشتنش داشت برام سخت میشد…

 

با نشستن کسی کنارم، سرم رو بلند کردم و سوگل رو دیدم…

 

دلم برای اون هم تنگ میشد..

 

سرم رو تکون دادم که دستش رو به طرفم دراز کرد و از خدا خواسته تو بغلش فرو رفتم…

 

با بغض لب زدم:

-دلم براتون تنگ میشه..کاش بیشتر میموندین..

 

دستش رو پشتم کشید و ازم فاصله گرفت..لبخنده غمگینی زد و اهسته گفت:

-سامیار باید برگرده سر کار..شرکتش رو همینطور ول کرده و اومده..منم نوبت دکتر دارم چند روز دیگه باید خودمو برسونم….

 

دستش رو روی گونه ام گذاشت و مهربون ادامه داد:

-قرار نیست که دیگه همدیگه رو نبینیم..باهم در تماسیم..در اولین فرصت دوباره میاییم..این دفعه عسل و سامانم میاریم..تو هم میایی پیشمون..باید برای عروسیشون حتما با دوستات بیایی…..

 

با لبخنده تلخی سرم رو به تایید تکون دادم..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان چشم های وحشی روژکا به صورت pdf کامل از گیلدا تک

      خلاصه رمان:   دختری به نام روژکا و پسری به نام فرهمند پارسا… دخترمون بسکتبالیسته، همزمان کتاب ترجمه میکنه و دانشگاه هم میره پسرمون استاد دانشگاهه     به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 4 تا الان رای نیامده!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان طهران 55 pdf از مینا شوکتی

  خلاصه رمان :       در مورد نوا دختری جسور و عکاسه که توی گذشته شکست بدی خورده، اما همچنان به زندگیش ادامه داده و حالا قوی شده، نوا برای نمایشگاهه عکاسیش میخواد از زنهای قوی جامعه که برخلاف عرف مکانیک شدن عکس بگیره، توی این بین با امیریل احمری و خانواده ی احمری آشنا میشه که هنوز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گرایلی
دانلود رمان گرایلی به صورت pdf کامل از سرو روحی

    خلاصه رمان گرایلی :   کاپیتان دلان گرایلی، دختری خانزاده که ناچار می‌شود بين انتخاب جان برادر و عشق، ارتباط خود را با پاشا مهراز تمام کند. به هر حال پاشا از دلان دست نمی‌کشد و در این بین خاندان گرایلی بخاطر مسئله کهنه‌ نشده‌ی خونبس، دچار تحولی شگرف می‌شود.       به این رمان امتیاز بدهید

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سمفونی مردگان

  خلاصه رمان :           سمفونی مردگان عنوان رمانی است از عباس معروفی.هفته نامه دی ولت سوئیس نوشت: «قبل از هر چیز باید گفت که سمفونی مردگان یک شاهکار است»به نوشته برخی منتقدان این اثر شباهت‌هایی با اثر ویلیام فاکنر یعنی خشم و هیاهو دارد.همچنین میلاد کاردان خالق کد ام کی در باره این کتاب گفت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اوهام به صورت pdf کامل از بهاره حسنی

      خلاصه رمان : نیکو توی بیمارستان به هوش میاد در حالی که همه حافظه اش رو از دست داده.. به گفته روانشناس، نیکو از قبل دچار مشکلات روانی بوده و تحت درمان.. نیکو به خونه برمیگرده ولی قتل های زنجیره ایی که اتفاق میوفته، باعث میشه نیکو بخاطر بیاره که……..   به این رمان امتیاز بدهید روی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گل سرخ
دانلود رمان گل سرخ به صورت pdf کامل از زیبا سلیمانی

    خلاصه رمان گل سرخ :   ـ گلی!! صدایش مثل همیشه نبود. صدایش با من قهر بود و من مگر چند نفر بودم که ببینم و بشنوم و باز بمانم؟ شنیده‌ها را شنیده و دیده‌ها را دیده بودم؛ وقت رفتن بود. در را باز کردم و با اولین قدمم صدایش اینبار از زیر دندان‌های قفل شده‌اش به گوشم

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
🙃...یاس
🙃...یاس
1 سال قبل

حمایت از رمانهای خاله فاطی😎
#هشتک_حمایت_❤

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x