رمان گرداب پارت 223 - رمان دونی

 

 

 

تن لرزونم از لحن و تهدیدش، بدتر به لرز افتاد و سعی کردم ضعفم رو نشون ندم:

-هیچ غلطی نمیتونی بکنی..به یه تار موش اسیب بزنی چشممو به همه چی میبندم و خودم میکشمت کاوه..سوزن بشی تو انبار کاه بازم پیدات میکنم و اونوقت یه کابوسی برات میشم که زندگی گوهی الانت برات بشه ارزو……

 

دوباره دستم رو زدم تخت سینه ش و نفس زنان ادامه دادم:

-منو دست کم نگیر..از من بترس..متاسفانه خون توی رگمون یکیه..پاش برسه از صدتا تو هم بدتر میشم اشغال….

 

خودم رو جمع و جور کردم و به سختی از روی زمین بلند شدم و اون هم باهام بلند شد…

 

لباسم رو تکوندم و سرم رو بلند کردم..

 

اسپری ام رو جلوم تکون داد و چنگ زدم از دستش گرفتمش…

 

دست هاش رو به کمرش زد و با پوزخند و چشم هایی پرخشم اما با تفریح نگاهم کرد…

 

پاهام می لرزید و به سختی روشون ایستاده بودم اما نمی خواستم متوجه بشه…

 

دستم رو توی هوا تکون دادم:

-برو گمشو عقب میخوام برم..

 

درکمال تعجب خودش رو از سر راهم کنار کشید و با همون دست های به کمر زده، نگاهم کرد…

 

با تردید قدم برداشتم و اروم از کنارش رد شدم..

 

اما هنوز دو قدم هم فاصله نگرفته بودم که صدام کرد:

-خانوم خانوما..

 

 

 

بی اختیار پشت بهش ایستادم و منتظر شدم ببینم چی میگه…

 

صداش دوباره ترسناک و بی خیال شده بود:

-دیگی که برای من نجوشه نمیذارم سر سگ توش بجوشه..اینو اویزه ی گوشت کن…

 

اسپری ام رو توی دستم فشردم و حتی برنگشتم نگاهش کنم…

 

به قدم هام سرعت دادم و با سریع ترین حالی که پاهای لرزونم اجازه میداد، ازش دور شدم…

 

کمی که فاصله گرفتم، صدای روشن شدن ماشینش رو شنیدم…

 

با سرعتی وحشتناک از بغلم رد شد و من دوباره تو جام ایستادم…

 

خودم رو به دیوار رسوندم و دستم رو بهش تکیه دادم و چندبار اسپری زدم و نفس زنان خم شدم…

 

عملا با سورن تهدیدم کرده بود و من نمی دونستم چه غلطی بکنم..فقط اینو می دونستم که از این روانی هرکاری برمیاد….

 

می ترسیدم بلایی سر سورن بیاره..از طرفی هم نمی دونستم باید این موضوع رو به کی بگم…

 

اگه به سورن میگفتم، شاید بدتر موضوع بزرگ میشد و من به هیچوجه این رو نمی خواستم…

 

تکیه دادم به دیوار و چشم هام رو بستم..

 

خدایا..خدایا..باید چکار کنم؟!..چطوری از سورن محافظت کنم؟!..با کی حرف بزنم؟!..به کی بگم کاوه اومده و چه حرف هایی زده….

 

هیچکس تو ذهنم نبود که بتونم باهاش در این مورد صحبت کنم…

 

با درموندگی، همونجا بغل دیوار نشستم و زدم زیرگریه..

 

 

 

==================================

 

روی تختم نشسته بودم و شماره های توی گوشیم رو بالا و پایین می کردم…

 

دو روز از دیدن کاوه گذشته بود و من حالی داشتم که توی عمرم هیچوقت تجربه ش نکرده بودم…

 

دلشوره داشتم و توی دلم احساس خیلی بدی بود..

 

بی اختیار شماره ی سورن رو گرفتم و گوشی رو بغل گوشم گذاشتم…

 

بوق ها پشت سر هم توی گوشم می پیچید اما جواب نمیداد…

 

نگرانی و ترسم بیشتر شد و انگار توی دلم رخت میشستن…

 

گوشی رو پایین اوردم و لبم رو جویدم..چرا حواب نمیداد…

 

می خواستم دوباره شماره ش رو بگیرم که برام پیام اومد و من با عجله بازش کردم..سورن بود…

 

“مریض دارم..خودم زنگ میزنم”

 

نفس عمیق و راحتی کشیدم و برای چند لحظه چشم هام رو بستم…

 

همینکه جواب داده یعنی حالش خوب بود و کمی احساس بدم کمتر شد…

 

خودم رو به پشت انداختم روی تخت و گوشی رو گذاشتم روی شکمم و چشم هام رو بستم…

 

شاید بهتر بود موضوع رو به مامان می گفتم تا یه فکری بکنه…

 

مثلا می تونست با عمو یا اقاجون صحبت کنه و همه چی رو بهشون بگه..شاید اینجوری کاوه جرات نمی کرد کاری انجام بده….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.4 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان ناگفته ها pdf از بهاره حسنی

  خلاصه رمان :           داستان در مورد دختر جوانی به اسم نازلی کسروی است که بعد از فوت مادربزرگ و بعد از سالها دور به ایران برمیگردد، آشنایی او با جوانی در هواپیما و در مورد زندگی خود، این داستان را شکل می دهد …   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان هیچ ( جلد دوم) به صورت pdf کامل از مستانه بانو

      خلاصه رمان :   رفتن مرصاد همان و شکستن باورها و قلب ترمه همان. تار و پودش را از هم گسسته می دید. آوارهای تاریک روی سرش سنگینی می کردند. “هیچ” در دست نداشت. هنوز نه پدرش او را بخشیده و نه درسش تمام شده که مستقل شود. نازخاتون چشم از رفتن پسرش گرفت و به ترمه

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دنیای بعد از تو
دانلود رمان دنیای بعد از تو به صورت pdf کامل از مریم بوذری

    خلاصه رمان دنیای بعد از تو :   _سوگل …پیس  …پیس …سوگل برگشت و  نگاه غرانش رو بهم دوخت از رو نرفتم : _سوال ۳ اخمهای درهمش نشون می داد خبری از رسوندن سوال ۳ نیست … مثل همیشه گدا بود …خاک تو سر خرخونش …. پشت چشم نازک شده اش زیاد دلم شد و زیر لب غریدم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آرامش بودنت
دانلود رمان آرامش بودنت به صورت pdf کامل از عسل کور _کور

    خلاصه رمان آرامش بودنت: در پی ماجراهای غیرمنتظره‌ای زندگی شش دختر به زندگی شش پسر گره می‌خورد! دخترانِ در بند کشیده شده مدتی زندگی خود را همراه با پسرهای عجیب داستان می‌گذرند تا این‌که روز آزادی فرا می‌رسد، حالا پس از اتمام آن اتفاقات، تقدیر همه چیز را دست‌خوش تغییر قرار داده و آینده‌شان را وابسته هم کرده

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان ریسک به صورت pdf کامل از اکرم حسین زاده

    خلاصه رمان: نگاهش با دقت بیشتری روی کارت‌های در دستش سیر کرد. دور آخر بود و سرنوشت بازی مشخص می‌شد. صدای بلند موزیک فضا را پر کرده بود و هیاهو و سروصدا بیداد می‌کرد. با وجود فضای نیمه‌تاریک آنجا و نورچراغ‌هایی که مدام رنگ عوض می‌کردند، لامپ بالای میز، نور نسبتاً ثابتی برای افراد دور میز فراهم کرده

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تموم شهر خوابیدن

    خلاصه رمان:       درمانگر بيست و چهارساله ای به نام پرتو حقيقی كه در مركز توانبخشی ذهنی كودكان كار می‌كند، پس از مراجعه ی پدری جوان همراه با پسرچهارساله اش كه به اوتيسم مبتلا است، درگير شخصيت عجيب و پرخاشگر او می‌شود. كسری بهراد از نظر پرتو كتابی است قطور كه به هيچ كدام از زبان

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دسته‌ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x