رمان گرداب پارت 227 - رمان دونی

 

 

 

 

چشم هام رو بستم و لب زدم:

-وای..وای..خدایا..

 

سورن هول شده و با نگرانی، تند تند گفت:

-چیزی نشد پرند..میبینی که حالم خوبه..نگران نباش به خدا خوبم…

 

زدم زیر گریه و نالیدم:

-چرا مواظب نیستی..اگه میزد بهت چی..وای سورن..وای…

 

-عزیزم..عزیزدلم به خدا خوبم..اصلا نفهمیدم یهو ماشینِ از کجا پیداش شد..خداروشکر اتفاقی نیوفتاد نترس….

 

به هق هق افتادم و حرفی نزدم که مهربون و با ملایمت گفت:

-گریه نکن خوشگلم..ببین حالم خوبه..اروم باش..

 

هق زدم:

-اگه میزد بهت چی..

 

-گریه نکن پرند..حالم خوبه به خدا..

 

-وای سورن..وای..دیدی دلشوره های این چند روزم الکی نبود..اگه تصادف کرده بودی چی..اگه اتفاقی واست افتاده بود من چه غلطی می کردم….

 

-قربون خودت و دلشوره هات برم..

 

با حرص و گریون غریدم:

-اینطوری باهام حرف نزن..من بچه نیستم..چرا مواظب نبودی..چرا حواست نبود…

 

-ببخشید..کاش نگفته بودم بهت..الکی نگران شدی..

 

گریه ام بیشتر شد و نتونستم جوابش رو بدم که با نگرانی گفت:

-پرندجان اینطوری گریه نکن..اسپری ت کجاست؟..

 

#پارت1336

 

هق زدم و جوابش رو ندادم که با نگرانی بیشتری صدام کرد:

-پرندم!..

 

میون اون حال بدم، از میم مالکیتی که ته اسمم گذاشت دلم لرزید و نفس بریده جواب دادم:

-جونم..

 

-قربون جونت..اسپری ت کجاست عزیزم؟!..

 

-همینجاست..

 

-اروم باش عزیزدلم..اینطوری هق نزن اعصابم خورد میشه..اسپری رو بردار بزن…

 

بی اختیار به حرفش گوش دادم و دست دراز کردم و اسپری رو از روی پاتختی برداشتم…

 

با صدای اسپری زدنم انگار خیالش کمی راحت شد که نفس عمیقی کشید و مهربون گفت:

-افرین دختر خوشگلم..حالا اروم باش..گریه نکن..

 

دستم رو روی صورتم کشیدم و اشک هام رو پاک کردم و گفتم:

-می خوام ببینمت..

 

-باشه عزیزم..مریضم رو راه میندازم بعدش میام..

 

با لجبازی گفتم:

-نه همین الان..خودم میام..

 

صداش کمی جدی شد اما همچنان مهربون هم بود:

-با این حالت کجا بیایی..خودم یکی دو ساعت دیگه میام سر میزنم..تا اون موقع برو ابی به دست و صورتت بزن..به مامانتم چیزی نگو الکی نگران میشه…..

 

دستم رو مشت کردم و کلافه و با حرص گفتم:

-الان باید ببینمت..من دارم سکته میکنم از ترس..تا نبینمت خیالم راحت نمیشه…

 

#پارت1337

 

با ملایمت گفت:

-عزیزم به جون پرند حالم خوبه..یه اتفاق بود تموم شد و رفت..بیخود بزرگش نکن..بشین خونه من زود میام….

 

کوتاه اومدم و اروم گفتم:

-پس قول بده زود بیایی..

 

-چشم..قولِ قول..نشینی باز گریه کنیا..

 

-سورن به خدا تا یکی دو ساعت دیگه اینجا نباشی خودم میام…

 

برای اینکه از اون حال و هوا خارجم کنه، اروم خندید و گفت:

-تهدید میکنی؟..

 

جدی گفتم:

-از تهدیدم بدتر..سر جون تو، حتی با خودتم شوخی ندارم سورن..زود بیا والا پا میشم میام…

 

دوباره خندید و با محبت گفت:

-چشم خوشگل خانوم..شما اروم باش من قول میدم همینکه مریضم رفت بیام…

 

نفس عمیقی کشیدم و اروم گفتم:

-باشه..منتظرتم..

 

-قربونت برم..نشینی باز غصه بخوریا..خودتو سرگرم کن تا من برسم…

 

-تورو خدا مواظب خودت باش..

 

-چشم..فعلا..

 

بعد از خداحافظی گوشی رو پایین اوردم و قطع کردم..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.8 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان کی گفته من شیطونم

  دانلود رمان کی گفته من شیطونم خلاصه : من دیـوانه ی آن لـــحظه ای هستم که تو دلتنگم شوی و محکم در آغوشم بگیــری … و شیطنت وار ببوسیم و من نگذارم.عشق من با لـجبازی، بیشتر می چسبــد!همون طور که از اسمش معلومه درباره یک دختره خیلی شیطونه که عاشق بسرعموش میشه که استاد یکی از درسای دانشگاشه و…

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کافه آگات pdf از زهرا بهرامی

  خلاصه رمان : زندگی کیارش کامیاب به دنبال حرکت انتقام جویانه ی هومن، سرایدار ویلای پدرش با زندگی هانیه، خواهر هومن گره می خوره   «برای خوندن این رمان به کانال رمان من بپیوندید»   romanman_ir@ به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید! ارسال رتبه میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان پینوشه به صورت pdf کامل از آزیتا خیری
دانلود رمان پینوشه به صورتpdf کامل از آزیتاخیری

    دانلود رمان پینوشه به صورت pdf کامل از آزیتا خیری خلاصه رمان :   چند ماهی از مفقود شدن آیدا می‌گذرد. برادرش، کمیل همه محله را با آگهی گم شدن او پر کرده، اما خبری از آیدا نیست. او به خانه انتهای بن‌بست مشکوک است؛ خانه‌ای که سکوت طولانی‌اش با ورود طاهر و سوده و بیوک از هم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کنار نرگس ها جا ماندی pdf از مائده فلاح

  خلاصه رمان : یلدا پزشک ۲۶ ساله ایست که بخاطر مشکل ناگهانی که برای خانواده‌اش پیش آمده، ناخواسته مجبور به تغییر روش زندگی خودش می‌‌شود. در این بین به دور از چشم خانواده سعی دارد به نحوی مشکلات را حل کند، رویارویی او با مردی که در گذشته درگیری عاطفی با او داشته و حالا زن دیگری در زندگی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آفرودیته pdf از زهرا ارجمندنیا

  خلاصه رمان :     داستان در لوکیشن اسپانیاست. عشقی آتشین بین مرد ایرانی تبار و دختری اسپانیایی. آرون نیکزاد، مربی رشته ی تخصصی تیر و کمان، از تیم ملی ایران جدا شده و با مهاجرت به شهر بارسلون، مربی دختری به اسم دیانا می شود… دیانا یک دختر اسپانیایی اصیل است، با شیطنت هایی خاص و البته، کمی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان اوژن pdf از مهدیه شکری

    خلاصه رمان :       فرحان‌عاصف بعد از تصادفی مشکوک خودخواسته ویلچرنشین می‌شه و روح خودش رو به همراه جسمش به زنجیر می‌کشه. داستان از اونجایی تغییر می‌کنه که وقتی زندگی فرحان به انتقام گره می‌خوره‌ به طور اتفاقی یه دخترسرکش وارد زندگی اون میشه! جلوه‌ی‌ بهار یه دختر خاصه… یه آقازاده‌ی فراری و عصیانگر که دزدکی

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
♡ روا ♡
♡ روا ♡
1 سال قبل

یکی میتونه گرداب خلاصه شده تو این سه ماه یعنی از شهریور تا الان توضیح بده مرسی چون حوصله ام نمی‌کشه نزدیک ۷۰ تا پارته

Mamanarya
Mamanarya
1 سال قبل

ی پارت فقط مکالمه و گریه و قربون صدقه رفتن آخهههه🫤🫤🫤🫤

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x