رمان گرداب پارت 274 - رمان دونی

 

 

 

 

سوگل دستپاچه سرش رو تکون داد و با هول گفت:

-وای اره حواسم نبود..اینقدر دلتنگ بودم پاک یادم رفت..بیایین داخل..بفرمایین..خیلی خوش اومدین…

 

دستم رو گرفت و کشید داخل خونه و درحالی که کفش هام رو درمیاوردم، متوجه ی سورن و سامیار شدم که تازه وقت کرده بودن سلام و احوال پرسی کنن….

 

مردونه همدیگه رو بغل کردن و بعد پشت سر ما اومدن داخل خونه…

 

سوگل از داخل جاکفشی برامون دو جفت دمپایی اورد و پامون کردیم و وارد خونه شدیم…

 

همینطور که سوگل با تعارف هاش هدایتمون می کرد سمت سالن پذیرایی، با کنجکاوی نگاهم رو دور خونه چرخوندم….

 

خونه ای تقریبا بزرگ و دوبلکس که خیلی شیک و مدرن دیزاین شده بود…

 

اشپزخونه سمت راست بود و روبه رو پله می خورد و حدس زدم اتاق ها اونجا باشه…

 

سوگل ما رو برد سمت چپ که سالن اونجا بود و با تشکر روی مبل دو نفره ای نشستم و سورن هم کنارم نشست….

 

سوگل با لبخند نگاهمون کرد و گفت:

-معلومه حسابی خسته هستین..چایی بیارم اول یا شام رو بکشم؟…

 

سورن دست هاش رو برد بالای سرش و کش و قوسی به خودش داد و خسته گفت:

-اول شام..خیلی گشنمه..

 

#پارت1616

 

سوگل اروم خندید و گفت:

-چشم..الان سریع اماده میکنم..

 

سامیار نگاهی بهش کرد و گفت:

-بریم..میام کمکت..

 

سریع از جام بلند شدم و گفتم:

-اگه اجازه بدین من کمکش میکنم..

 

سوگل چشم های خوشگلش رو گرد کرد و گفت:

-وای نه تو خسته ای..بشین سامیار کمکم میکنه..

 

سورن با خنده نگاهی بهم کرد و گفت:

-اره تو خسته ای بیا بشین..

 

بی اختیار چپ چپ نگاهش کردم و شاکی گفتم:

-خب بیدارم می کردی..

 

سوگل بلند خندید که با خجالت سرم رو پایین انداختم…

 

سورن هم با لبخند و پر محبت گفت:

-اخه دلم نیومد بیدارت کنم…

 

بیشتر خجالت کشیدم و سریع راه افتادم و به حالت دو خودم رو به اشپزخونه رسوندم…

 

 

صدای خنده ی سوگل و سورن از پشت سرم بلند شد..

 

پشت دست هام رو روی گونه های داغ شده ام گذاشتم و گیج وسط اشپزخونه ایستادم که کمی بعد سوگل اومد داخل….

 

نگاهی بهم کرد و با خنده گفت:

-عزیزم..لپاشو ببین چه گل انداخته..خجالت نداره که..

 

#پارت1617

 

خجول لبم رو گزیدم و برای اینکه بحث رو عوض کرده باشم، سریع گفتم:

-خب..چیکار باید بکنیم..

 

نگاهی به قابلمه های روی گاز انداختم و ادامه دادم:

-حسابی به زحمت افتادی..شرمنده به خدا چرا اینقدر خودتو خسته کردی…

 

-کاری نکردم عزیزم..

 

نگاهی به شکمش کردم و با لبخند گفتم:

-چقدر بزرگ شده از اون دفعه که دیدمت..

 

دستی به شکمش کشید و با ذوق گفت:

-اره دخترم بزرگ شده..همین روزها دیگه میاد پیشمون…

 

-انشالله به راحتی و سلامتی به دنیا بیاد عزیزم..

 

نفسی کشید و سرش رو تکون داد:

-مرسی عزیزم..حسابی خسته شدم..هرچقدر بزرگتر شد، سخت تر هم شد..این روزها حتی راه رفتنم برام سخت شده….

 

خنده ی ارومی کرد و ادامه داد:

-سامیار کلی شاکیه ازش..هروقت حالم بد میشه به خودش و به همه بد و بیراه میگه و بعد ناراحت میشه که چرا از دست دخترش عصبانی شده….

 

اروم خندیدم:

-می تونم حدس بزنم..

 

رفت سمت کابینت ها و در حالی که بشقاب و دیس هارو بیرون میاورد گفت:

-اره اینقدر اشفته میشه که سعی می کنم وقتی حالم بد میشه، خیلی وقتا تحمل کنم و بهش نگم..من حالم بد میشه، اون هول میکنه و زودتر از من یه گوشه میوفته…..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 79

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان سقوط برای پرواز pdf از افسانه سماوات

  خلاصه رمان:   حنانه که حاصل صیغه ی مریم با عطا است تا بیست و چند سال از داشتن پدر محروم بوده و پدرش را مقصر این دوری می داند. او به خاطر مشکل مالی، مجبور به اجاره رحم خود به نازنین دخترخوانده عطا و کیامرد میشود. این در حالی است که کیامرد از این ماجرا و دختر عطا

جهت دانلود کلیک کنید
رمان دنیای بعد از تو
دانلود رمان دنیای بعد از تو به صورت pdf کامل از مریم بوذری

    خلاصه رمان دنیای بعد از تو :   _سوگل …پیس  …پیس …سوگل برگشت و  نگاه غرانش رو بهم دوخت از رو نرفتم : _سوال ۳ اخمهای درهمش نشون می داد خبری از رسوندن سوال ۳ نیست … مثل همیشه گدا بود …خاک تو سر خرخونش …. پشت چشم نازک شده اش زیاد دلم شد و زیر لب غریدم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شوماخر به صورت pdf کامل از مسیحه زادخو

        خلاصه رمان:   داستان از جایی آغاز میشود که دستها سخن میگویند چشم هاعشق میورزند دردها زخم بودند و لبخند ها مرهم . قصه آغاز میشود از سرعت جنون از زیر پا گذاشتن قوائد و قانون بازی …. شوماخر دخترک دیوانه ی قصه که هیچ قانونی برایش معنا ندارد .     به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان غیث به صورت pdf کامل از مستانه بانو

        خلاصه رمان :   همیشه اما و اگرهایی در زندگی هست که اگر به سادگی از روشون رد بشی شاید دیگه هیچ‌وقت نتونی به عقب برگردی و بگی «کاش اگر…» «غیث» قصه‌ی اما و اگرهاییه که خیلی‌ها به سادگی از روش رد شدن… گذشتن و به پشت سرشون هم نگاه نکردن… اما تعداد انگشت‌شماری بودن که

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کوازار pdf از پونه سعیدی

  خلاصه رمان :       کوازار روایتگر داستانی عاشقانه از دنیای فرشتگان و شیاطین است. دختری به نام ساتی که در یک شرکت برنامه نویسی کار می کند، پس از سپرده شدن پروژه ی مرموز و قدیمی نوسانات برق به شرکت شان، دست به ساخت یک شبکه ی کامل برای شناسایی انرژی های مشکوک (کوازار) که طی سال

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه )

    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده نیلا که نمی‌خواست پدر و مادرش غم ترک شدن اون

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
خواننده رمان
7 ماه قبل

بلاخره یه پارت اومد امروز سایتا هیچ کدوم پارت نداشتن

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x