رمان گرداب پارت 281 - رمان دونی

 

 

 

 

سورن درحالی که به جای خالی ماشین نگاه می کرد گفت:

-خواهرمو برد..

 

بلندتر خندیدم که حواسش به من جمع شد و با چشم های ریز شده نگاهم کرد و لب زد:

-جووون بابا..دختر منو ببین تورو خدا..

 

لب هام رو بهم فشردم و با ناز پلک زدم که دست ازادش رو دور گردنم پیچید و گفت:

-نکن لامصب..همینطوری قلبم داره وامیسته..

 

-اِ چرا؟!..

 

-چرا؟..چون خانوم رفته خوشگلتر کرده نمیگه من همینطوریم هلاکشم دیگه اینجوریم که ببینمش…

 

مکثی کرد و با شور کمی نگاهم کرد و سرش رو تکون داد:

-میرم اون دنیا..

 

کف دستم رو روی سینه ش فشردم و اخم کردم:

-خدانکنه..

 

-جون پرند قلبمو ببین..

 

دستم رو روی سینه ش حرکت دادم و بردم روی قلبش…

 

شوخی نمی کرد..ضربان قلبش به شدت بالا رفته بود و زیر دستم حسش می کردم…

 

قلب من هم هری ریخت و ضربانش اروم اروم بالا رفت…

 

دستم رو روی قلبش فشردم و لب زدم:

-سورن..

 

بی قرار سرش رو تکون داد:

-جووون..جونم..بیا بریم..بیا..وسط خیابونیم..

 

#پارت1660

 

بردم سمت ماشین و در ماشین رو باز کرد و کمک کرد سوار بشم…

 

بین در باز ماشین ایستاد و نگاهش رو داغ و پر احساس تو صورتم چرخوند:

-خیلی خوشگل شدی..

 

چندبار پلک زدم و اهسته گفتم:

-لباسمو دیدی؟..خوبه؟..

 

-محشره..

 

لبخنده کوچکی زدم که چشم هاش رو محکم بست و گفت:

-بریم تا همینجا کار دستت ندادم..

 

چشم هام گرد شد و با دیدن صورتم، دوباره سر تکون داد و خم شد و شقیقه ام رو تقریبا طولانی بوسید….

 

فرصت عکس العملی بهم نداد و سریع در ماشین رو بست و در عقب رو باز کرد و ساک هامون رو گذاشت اونجا….

 

در ماشین رو که بست، دستم رفت سمت جیب شلوارم و اسپری رو دراوردم و قبل از اینکه برسه و ببینه، چندبار تو دهنم زدم….

 

حالی که حرف ها و نگاه هاش بهم داده بود، نفسم رو بند اورده بود…

 

قبل از اینکه بیاد تو ماشین، سریع اسپری رو تو جیبم برگردوندم و صاف نشستم….

 

پشت فرمون نشست و ماشین رو روشن کرد..

 

سرش رو کج کرد و دوباره خیره شد بهم که باعث خنده ام شد…

 

نمی تونست نگاهش رو ازم بگیره و چه ذوق و شوری تو دلم راه افتاده بود…

 

سرش رو کلافه تکون داد و فرمون رو چرخوند:

-اخر میکشی منو..

 

#پارت1661

 

===============================

 

وارد اینستاگرامم شدم و سلفی که از خودم و سورن گرفته بودم رو به صورت کلوز فرند استوری کردم و یک قلب قرمز هم گوشه ی عکس گذاشتم…..

 

می خواستم فقط دوست هام و اشناهایی که بهشون اعتماد داشتم ببینن…

 

من روی صندلی نشسته بودم و سورن پشت سرم ایستاده، خم شده بود و صورتش بغل صورتم بود و دست هاش رو روی پشتی صندلیم گذاشته بود….

 

عکس خیلی خوشگلی شده بود..

 

جفتمون لبخند زده بودیم و دندون های سفید و مرتبمون مشخص بود…

 

صورتمون از شادی می درخشید و چشم هامون برق میزد…

 

لبخندی زدم و برنامه رو بستم و گوشی رو روی میز گذاشتم…

 

سرم دوباره چرخید سمت سورن و سامیار که کنار سامان و چند پسر دیگه ایستاده بودن…

 

نگاهم با نگرانی چرخید روی دست سورن..

 

لیوان تپل و مربع شکلی که مایع تقریبا قهوه ای رنگی داخلش داشت، دستش بود و لای انگشت اشاره و وسط همون دستش هم سیگار نصفه سوخته ای به چشم می خورد…..

 

اون یکی دستش هم توی جیب شلوارش بود و کتش کنار رفته بود…

 

ژست جذاب و زیبایی به خودش گرفته بود اما لیوانی که خالی نشده، دوباره پر میشد و سیگاری که هرچند دقیقه تموم میشد و یکی دیگه جایگزینش میشد، باعث نگرانیم شده بود…..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.3 / 5. شمارش آرا 93

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
رمان باورم کن

دانلود رمان باورم کن خلاصه : آنید کیان دانشجوی مهندسی کشاورزی یه دختر شمالی که کرج درس میخونه . به خاطر توصیه ی یکی از استاد ها که پیشنهاد داده بود که برای بهتر یادگیری درس بهتره کار عملی انجام بدن و به طور مستقیم روی گل و گیاه کار کنن. بنا به عللی آنید تصمیم میگیره که به عنوان

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دلیار
دانلود رمان دلیار به صورت pdf کامل از mahsoo

      خلاصه رمان دلیار :   دلیار دختری که پدرش را از دست داده مدتی پیش عموش که پسری را به فرزندی قبول کرده زندگی می کنه پسری زورگو وشکاک ..حالا بین این دو نفر اتفاقاتی میوفته که باعث…   پایان خوش   به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان تیغ نگاه به صورت pdf کامل از نیلا محمدی

        خلاصه رمان:   دختری که توی خاندان بزرگی بزرگ شده و وقتی بچه بوده بابای دختره به مادر پسرعموش تجاوز میکنه و مادر پسره خودکشی میکنه بابای دختره هم میوفته زندان و پدربزرگشون برای صلح میاد این دوتا رو به عقد هم درمیاره و پسره رو میفرسته خارج تا از این جریانات دور باشه بعد بیست

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آمیخته به تعصب

    خلاصه رمان :     شیدا دختریه که در کودکی مامانش با برداشتن اموال پدرش فرار میکنه و اون و برادرش شاهین که چند سالی از شیدا بزرگتره رو رها میکنه.و این اتفاق زندگی شیدا و برادر و پدرش رو خیلی تحت تاثیر قرار‌ میده، پدرش مجبور میشه تن به کار بده، آدم متعصب و عصبی ای میشه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گیسو از زهرا سادات رضوی

    خلاصه رمان :   آریا رستگار استاد دانشگاه جدی و مغروری که بعد از سالها از آلمان به ایران اومده و در دانشگاه مشغول به تدریس میشه، با خودش عهد بسته با توجه به تجربه تلخ گذشتش دل به هیچ کس نبنده، اما همه چیز طبق نظرش پیش نمیره که یه روز به خودش میاد و میبینه گرفتار

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان شهر بی یار pdf از سحر مرادی

  خلاصه رمان :     مدیرعامل بزرگترین مجموعه‌ی هتل‌‌های بین‌الملی پریسان پسری عبوس و مرموز که فقط صدای چکمه‌های سیاهش رعب به دلِ همه میندازه یک شب فیلم رابطه‌ی ممنوعه‌اش با مهمون ویژه‌ی اتاقِ vip هتلش به دست دخترتخس و شیطون خدمتکار هتلش میفته و…؟   «برای خوندن این رمان به کانال رمان من بپیوندید» به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
خواننده رمان
6 ماه قبل

سورن بی جنبه بازی درنیاره کار دست پرند بده

Mamanarya
Mamanarya
6 ماه قبل

سورن مست میشه و فک کنم پرند رو ب فنا بده 😆😆😆😆

دسته‌ها
2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x