رمان گرداب پارت 296 - رمان دونی

 

 

 

 

با کلی ترس و نگرانی بالاخره برگه ی رضایت نامه رو امضا کرده بود…

 

دوباره صدای قدم های تند و شتاب زده ای از ته راهرو شنیدم و سرم چرخید…

 

با دیدن عسل، سامان و فاطمه خانم بی اختیار نفس راحتی کشیدم…

 

از جا پریدم و بلند سلام کردم..

 

یکی یکی جوابم رو دادن و فاطمه خانم با نگرانی گفت:

-هنوز تموم نشده؟..

 

سرم رو به منفی تکون دادم و گفتم:

-نه..فقط اومدن از سامیار برای سزارین رضایت گرفتن..

 

عسل با بی صبری و ترسون گفت:

-سزارین چرا؟!..

 

دست فاطمه خانم که نگرانی از سر و روش میبارید و رنگش به شدت پریده بود رو گرفتم و نشوندمش روی نیمکت و گفتم:

-گفتن شرایط بچه طوری نیست بتونه طبیعی زایمان کنه..مجبور شدن عملش کنن…

 

فاطمه خانم زد زیر گریه و گفت:

-حالش چطور بود؟..

 

با نگرانی لبم رو گزیدم و اروم گفتم:

-خیلی درد داشت..

 

-الهی بمیرم برای بچه ام..همون تو باغ فهمیدم حالش خوب نیست..باید می بردیمش بیمارستان…

 

چونه ی عسل هم از بغض لرزید و سری به دو طرف تکون داد:

-خیلی خسته شد امشب..

 

من هم سر تکون دادم و اشاره کردم عسل هم روی نیمکت بشینه و خودم هم کنارش نشستم…

 

#پارت1708

 

سامان کنار سامیار و سورن رفته بود و اروم مشغول حرف زدن بودن…

 

عسل اشاره ای به سامیار کرد و گفت:

-چشه؟!..

 

سری به تاسف تکون دادم و برای اینکه فاطمه خانم نشنوه اروم گفتم:

-چند دقیقه قبل اومدن شما رفت و اینطوری برگشت..فکر کنم هنوز بخاطره مشروب حالش خوب نبود و می خواست مستی از سرش بپره….

 

دست هاش رو توی هم پیچید و اهسته گفت:

-وقتی میگیم بسه زیاده روی نکنین، صدتا حرف ریز و درشت بارمون میکنن..اخه کی وقتی زنش پا به ماهه اونقدر مشروب می خوره….

 

-سورن هم همینطور بود..موقع اومدن داشت به کشتنمون میداد…

 

چشم هاش گرد شد:

-چرا؟!..

 

نفس پرحرصی کشیدم و گفتم:

-من جلو نشسته بودم و چرخیده بودم سمت صندلی های عقب و با سوگل حرف میزدم تا اروم بشه..خواستم صاف بشم یهو دیدم پسر دیوونه پشت فرمون و با سرعت بالا، اونم چرخیده عقب و داره به سوگل نگاه میکنه…..

 

-یا خدا..

 

-اگه دو ثانیه دیرتر متوجه شده بودم و جیغ نمیزدم، صاف می رفتیم تو دیوار…

 

عسل دستی به پیشونیش کشید و دوباره با وحشت گفت:

-یا خدا..خدا رحم کرده بهتون..

 

-اره..باید صدقه بدیم..بلای بزرگی ازمون رد شد..

 

#پارت1709

 

سری به تایید تکون داد و با حرص گفت:

-فقط سوگل زایمان کنه و تموم بشه..اونوقت من می دونم و این سه تا کله شق…

 

خواستم چیزی بگم که صدای داد سامیار بلند شد:

-چرا اینقدر طول کشیده..چرا یکی یه خبر بهمون نمیده…

 

داشت میرفت سمت در اتاق عمل که سامان بازوش رو گرفت و نگهش داشت:

-کجا میری؟..

 

-ولم کن..کاری ندارم..

 

-بچه بازی درنیار سامیار..عمل تموم شه خودشون خبر میدن…

 

سامیار دستش رو محکم تکون داد تا سامان ولش کنه و دوباره با داد گفت:

-سه ساعته دارن چیکار میکنن..حداقل یکی بیاد بگه حالش چطوره…

 

فاطمه خانم بلند صداش کرد و سامیار بی توجه بهش، خودش رو از چنگ سامان خلاص کرد و با قدم های بلند به سمت اتاق عمل رفت….

 

انگشتش رو روی زنگ کنار در گذاشت و چند لحظه نگه داشت و برنداشت…

 

فاطمه خانم بی حال و با نگرانی گفت:

-نکن مادر..

 

سامیار دوباره چندبار و پشت سر هم زنگ رو فشرد و بالاخره در اتاق عمل باز شد…

 

یک پرستار درحالی که ماسک روی صورتش رو پایین اورده بود، با اخم های درهم و عصبی گفت:

-چه خبرته اقا؟..چیکار میکنی؟!..

 

سامیار دست هاش رو به کمرش زد و بلند و با خشم گفت:

-شما چیکار میکنین؟..بیشتر از سه ساعته زن منو بردین این تو و هیچ خبری بهمون نمیدین..زن من کجاست؟..حالش چطوره؟….

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.4 / 5. شمارش آرا 81

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان شب از ستاره ها تنها تر است به صورت pdf کامل از شیرین نورنژاد

            خلاصه رمان :   مقدمه طرفِ ما شب نیست صدا با سکوت آشتی نمی‌کند کلمات انتظار می‌کشند من با تو تنها نیستم، هیچ‌کس با هیچ‌کس تنها نیست شب از ستاره‌ها تنهاتر است… طرفِ ما شب نیست چخماق‌ها کنارِ فتیله بی‌طاقتند خشمِ کوچه در مُشتِ توست در لبانِ تو، شعرِ روشن صیقل می‌خورد من تو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی

            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر برنامه هاش سر یه هفته فرار می کنن و خودشونو

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان آسو pdf از نسرین سیفی

  خلاصه رمان :       صدای هلهله و فریاد می آمد.گویی یک نفر عمدا میخواست صدایش را به گوش شخص یا اشخاصی برساند. صدای سرنا و دهل شیشه ها را به لرزه درآورده بود و مردان پای¬کوبان فریاد .شادی سر داده بودند من ترسیده و آشفته میان اتاق نیمه تاریکی روی یک صندلی زهوار دررفته در خودم مچاله

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان کنار نرگس ها جا ماندی pdf از مائده فلاح

  خلاصه رمان : یلدا پزشک ۲۶ ساله ایست که بخاطر مشکل ناگهانی که برای خانواده‌اش پیش آمده، ناخواسته مجبور به تغییر روش زندگی خودش می‌‌شود. در این بین به دور از چشم خانواده سعی دارد به نحوی مشکلات را حل کند، رویارویی او با مردی که در گذشته درگیری عاطفی با او داشته و حالا زن دیگری در زندگی

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به نام زن

    خلاصه رمان :       به نام زن داستان زندگی مادر جوانی به نام ماهور است که در پی درآمد بیشتر برای گذران زندگی خود و دختر بیست ساله‌اش در یک هتل در مشهد به عنوان نیروی خدمات استخدام می شود. شروع ماجرای احساسی ماهور همزمان با آن‌چه در هتل به عنوان خدمات به مسافران خارجی عرضه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان به من نگو ببعی

  خلاصه رمان :           استاد شهرزاد فرهمند، که بعد از سالها تلاش و درس خوندن و جهشی زدن های پی در پی ؛ در سن ۲۵ سالگی موفق به کسب ارشد دامپزشکی شده. با ورود به دانشگاه جدیدی برای تدریس و آشنا شدنش با دانشجوی تخس و شیطونش به اسم رادمان ملکی اتفاقاتی براش میوفته

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest
3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
خواننده رمان
خواننده رمان
5 ماه قبل

زایمان سوگل چقدر دیگه طول می‌کشه 😐

Mahsa
Mahsa
5 ماه قبل

داشتن یکی مثل سامیار ک مراقبت باشه🥲

Mamanarya
Mamanarya
5 ماه قبل

هوووووووووووف کل زایمان سزارین بیس دقیقه طول میکشه بعد ما ی ماهه سر سزارین سوگول خانوم استپ زدیم😑 آقا درک میکنیم ک سامیار نگرانه و همه ناراحتن این ی چیز طبیعیه چرا انقد جزئیات رو میگه آخه😐 خب برو سر اصل مطلب

دسته‌ها
3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x