چشمانے غرق בر عسل🧡
از روی تخت پا شدم…و سمت سرویس رفتم..
دست و صورتمو شستم…
که صداش بلند شد!
+الان میخای بری بیرون؟
_اره دیگه!
+کسی نیست
_عا!خب من میرم حیاط
+نصف شب؟
_نصف شب؟
به ساعت نگاهی کردم که با دیدن عقربه روی ۱شب هنگ کردم
+خوابالویی دیگه
بلوزشو در آورد ….که عضله های ورزیدش بیرون ریخت…صاف صاف
+بیا بخواب.
_بخوابم؟
+آهان حواسم نبود شما کلا خوابیدی!
لامپارو خاموش کن…
لامپارو خاموش کردم…و نشستم لبه تخت…
دلم میخواست کرم بریضم!
نگاهی به کارن کردم
اعذیتش کنم؟
نگاهم و ازش گرفتم
نه نمیشه اعصبانی بشه بد میبینم جای زخمام هنوز خوب نشده…
ولی ناخودآگاه رفتم و بالا سرش وایسادم
نفساش منظم بود….
_تخس…
رفتم روی تخت….و روش وایسادم….
و جلوی صورتش زانو زدم
چون موهامو بافته بودم… قسمتی ازشون آزاد بود…توی دستم گرفتم و سمت بینیش بردم
و چپ و راست کردم
که صورتشو تکون داد….
_نه نمیشه
خواستم پاشم…
که دستم کشیده شد….و توی بغلش فرود آمدم
_ای دماغم
+کرم میریضی؟
_نه!
+نه؟
_خب خوابم نمیاد!
+میخواستی نخوابی!
_حالا که خوابیدم
+حوصلت سر رفته؟
_اوهوم!
+پاشو بریم حیاط…..
_هوم!
+پاشو چرا آنقدر خنگی تو!
ایشی گفتم و از جام بلند شدم…
لباسی تنم کردم…و شونه به شونه ی هم سمت حیاط رفتیم…
روی تاپ نشستیم و با پامون شروع کردیم تاب خوردن
+میخای خانوادم و بشناسی؟
_اره
+آقاجون و مادرجون
سه تا بچه دارن
که اولیش بابای منه
ارسلان
مادرم لیلی…که اوناهم دوتا بچه دارن
کاوه همسرش سحر…و دخترش سپیده…که سه سالشه
من..
بعدی اردلان خانه
که اوایل همسرش سوزان بود… ولی سوزان خیانت کرد….و هیچ وقت نخواست باردار بشه…
بهش خیانت کرد و وقتی اردلان خان اینو فهمید…طلاقش داد…ولی سوزان نرفت..بعد ها گندش در آمد که سوزان نازاست…
آقاجون برای اردلان خان زن گرفت.دلبر
دلبر خیلی خوب بود…بعد از یک سال حامله شد…سوزان خیلی سعی کرد…بکشتش هم خودشو هم بچشو
ولی نشد
زد..و بچشون به دنیا آمد….
ولی یکی از خدمتکارا اونو دزدید و ….یه جنازه نوزاد سوخته فرستاد….
اما دلبر باور نمیکنه که مرده….خیلی اعذاب کشید تو این۲۲سال…خیلی زیاد…
بچه بعدی شونم
افسر ملوکه
بچه خودشون نیست
چند سال پیش میزارنش جلوی در عمارت…..
دوتا بچه داره
مهناز
و حمید
زاتشون به مادرشون رفته….کثیف و پست..
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
نویسنده سایت واست درست نشد دوماه گذشتاااا
هیچی از موضوع رمان یادم نمیاد…💔
شانس اوردیم چهارتا پارته اگه سی تا بود و یادم میشد این رمان و دیگه نمیخوندم😂
نویسنده مرده !!!
اگه زندس چرا پارت نمیذاره؟؟؟
نه زندم🤣میبینی که
از ادمینی در آمدم🤣درست بشه چشمم
عع به سلامتی پس هنوز زنده ای خدا رو شکر 😂زود تر برگرد ادمین شو پارت بذار
دیگه شورشو درآوردید دیگه اهههه😡
ببجید ✨ 🥺
دوستان تازه گیا سایت هنگ کرده و نمیاره بالا
هروقت که بیاره پارت میزارم
درست نشد نویسنده؟؟
ن ب جان بچه هام🥺
نوا دختره دیوونه خب با این اکانت ک ادمینی بیا
همونه🙂😂
عالی بود
لطفا زود تر پارت بعدی رو بزارید
پارت بعدی رو کیی میزارید ؟
میشه لطفا تاریخ پارت گذاری رو مشخص کنید ؟!
تاریخ پارت گذاری کِی به کِی هست؟؟
چقدر غلط املایییی