فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان آوای نیاز تو
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 94

  ×××   مشماهای خرید تو ماشین گذاشت و اومد نشست کنارم، نیم نگاهی بهش کردم و دوست داشتم جمله کلمه دو حرفی دوست دارم و دوباره ازش بشنوم برای همین گفتم: _تو فروشگاه فقط یه چی گفتی رفتیا   نگاهش و بهم داد و همین طور که فرمون و

ادامه مطلب »
رمان طلوع
رمان طلوع

رمان طلوع پارت ۴۳

  چه بدبخت زندگی کردی ساره……چه بدبخت هم مردی….   نفسمو آه مانند بیرون میدم و زل میزنم به تشک پتویی که تا دیشب روشون بود و امشب دیگه نیست و حالا تو قبر تاریک خوابیده…….. عجب اقبال کجی داشتی….دخترتم انگاری دست کمی از خودت نداره…..منم شانس و اقبالم همیشه

ادامه مطلب »
رمان بوسه بر گیسوی یار
رمان بوسه بر گیسوی یار

رمان بوسه بر گیسوی یار پارت 155

        ابروانم از سر حیرت بالا میروند و عجیب حرف میزند این مرد! با خنده میگویم:   -عمو جان من اصلا نمیدونم چی بگم…   -میدونم انتظارشو نداشتی و خجالت کشیدی… اشکال نداره…   آهان خجالت هم باید بکشم!   -بله… و اینکه… من اصلا پسر شما

ادامه مطلب »
رمان گریز از تو
رمان گریز از تو

رمان گریز از تو پارت 135

      _بالاخره بیدار شدی مرد عنکبوتی؟   ارسلان بی حوصله بود: تو کار و زندگی نداری شایان؟ تو همه ی بیمارستان ها هستی؟   _از شانس بدم، نوچه هات آوردنت اینجا و منم شیفت بودم. تقصیر منه؟   ارسلان نچی کرد و شایان مشغول معاینه اش شد.  

ادامه مطلب »
رمان عشق با چاشنی خطر
رمان عشق با چاشنی خطر

رمان عشق با چاشنی خطر پارت 89

  _بله پسره:خوب همسرتون کجاست؟ جمع کامل ساکت بود و منتظر من بودن که گفتم _خیلی دوست داشت بیاد اما یه مشکلی پیش اومد نتونست بیاد شرمنده پسره پوزخندی زد انگار که فهمید دروغ گفتم و بعد ازم رو برگردوند و من دقیقا جمله ای رو گفتم که شب خواستگاریم

ادامه مطلب »
رمان گرداب
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 103

      تشنه ای که تازه به اب رسیده، داشت من رو می بوسید و محکم به خودش می فشردم…   دست هام رو فرو کردم تو موهای پس سرش و با بی تابی چنگ زدم و بی اختیار تو جام کمی نیمخیز شدم….   بدون اینکه لب هاش

ادامه مطلب »
رمان پروانه میخواهد تو را
رمان پروانه میخواهد تو را

رمان پروانه میخواهد تو را پارت 3

    ** پاهایش را دراز کرده و روی عسلی پیش رویش قرار می‌دهد. بی‌حوصله شبکه‌ها را عقب و جلو می‌کند، به امید اینکه برنامه‌ی به درد بخوری پیدا کند. اما بی‌فایده است. عصبی کنترل را روی مبل کناری پرت می‌کند و سر به پشتی مبل می‌چسباند. نفسش را فوت

ادامه مطلب »
رمان دالاهو
رمان دالاهو

رمان دالاهو پارت 9

    این که من همیشه جوابم سر آستینم بود و مامان کلا شاکی می شد، هیچ شکی درش نبود … – به سلامتی!   بدون خجالت با لباس زیر جلوی مامانم ایستادم و دست به سینه گفتم: – حالا اجازه هست من لباسم رو عوض کنم؟   چشم هاش

ادامه مطلب »
رمان آوای نیاز تو
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 93

    نیم نگاهی بهم کرد و سوالی گفت: _نمی‌خوای ببینیش؟ _مهمه؟ مگه تو که از خدات نبود قطع رابطه کنم   شونه ای انداخت بالا _برای من مهم نیست آوا برای خودت میگم دوستت بوده بالاخره _به خاطر من میگی یا به خاطر آیدین الان؟!   کلافه نگاهش و

ادامه مطلب »
رمان آشپز باشی
رمان آشپز باشی

رمان آشپز باشی پارت 2

    حاضر بودم قسم بخورم او نفرت‌انگیز ترین مردی بود که در زندگی ام دیده بودم! حتی حال به هم زن تر از کیسان!   – خبر مرگت هر غلطی می‌کنی زودتر بکن من باید برم!   سوت زنان شانه را روی میز گذاشت و ادکلنش را برداشت با

ادامه مطلب »
رمان آوای نیاز تو
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 92

    _یه کاریش میکنم   سری تکون داد و من به قیافه گرفتش خیره بودم اما چیزی‌ نگفتم‌ و خارج شدم! سمت آسانسور قدم برداشتم که منشی تا من و دید از جاش بلند شد و خداحافظی کرد… سری تکون دادم و جلو در آسانسور ایستادم و دست دراز

ادامه مطلب »
رمان دل دیوانه پسندم
رمان دل دیوانه پسندم

رمان دل دیوانه پسندم پارت 99

    نشستم اونم کنارم نشست.   گفت : خوبی؟ _ این همه راه منو کشوندی اینجا که بگی خوبی؟   _ خب دارم سر صحبت رو باز می کنم عزیزم. _ آره خوبم. برگشت سمتم.   دستش رو زد زیر سرش و زل زدبم. منم هی خودمو می زدم

ادامه مطلب »

رمان های کامل

دسته‌ها