با گفتن وضعیت مارال خیالم راحتر شده بود
شوک عصبی چیه؟!
با یه شوک حالش اینطوری بشه
خدا لعنتم کنه
طاقت ندارم باید ببینمش
فقط پنج دقیقه اجازه دادن ببینمش
+ چجوری بزارم بری…
غرقه خوابه
دستشو گرفتم واسه اولین بار
آخ موهات…
موهاشو کنار زدم یه بدسه زدم به پشونیش
عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
شاید این بوسه به نفرت برسد ، شاید عشق
+ چجوری بزارم بری؟!کی عمارت رو سرم خراب کنه؟!
کی لیوانا رو بشکنه؟!
سه روز بیشتر پیشم نیستی دختر
” مارال”
حس اون سنگینی از بدنم رفته بود راحتر شده بودم
ته دلم میسوخت...
کوروش نامرد منو میخواست بفرسته برم
چطور دبش میومد…
پیشونی مو بوسید؛ آروم…
حس یه نوزادی رو داشتم انگار تو بغل مامانش آروم شده…
چشامو باز نکردم
با صدای بسته شدن در فهمیدم رفته…
فقط سه روز تو عمارت بودم
بلند شدم به بالش تیکه دادم دیگه دوست نداشتم بخوابم
فرهاد اومد تو…
لبه تخت نشست…
فرهاد: خوبی مارال؟!
جوابشو ندادم
چی بگم ؟!
بگم خوبم فقط کی وقت پرواز داریم؟!
فرهاد: مارال تو میدونی نه؟!
+آره میدونم؛میدونم
الان دلت خوشه منو به خواهرت آشنا کردی؟!
فرهاد: من قصد بدی نداشتم
فقط کسی رو که به دلم نشسته میخواستم نشون خواهرم بدم…
پاهامو محکم میزدم رو تخت
با جیغ و داد بهش میگم
+ چه دلی؟!چه خواستنی؟!
میدونی خوبه میدونی من خدمتکارم
کی از خدمتکار خوشش میاد…
محکم با دوتا دستاش زد رو تخت
فرهاد:من خوشم میاد!!!!
دیگه سکوت کردم حرفی نزدم
چی بگم چی میتونستم بهش بگم…
فرهاد: دیگه این حرفا رو بس کن تو هر چی باشی من میخوامت نه حرف تو نه حرف بقیه برام مهمه…
فقط سه روز تو این عمارتی
من تورو با خودم میبرم…
با دستم به در اشاره کردم
با داد بهش گفتم
+فرهاد برو هر غلطی میخوای انجام بدی بده
فقط الان از اینجا برو بیرون
همین حالا!!!!
بلند شدو رفت بدون هیچ حرفی!!!!
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 3.5 / 5. شمارش آرا 2
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
😖
فکر کنم نویسنده اش مرده
اینم نویسنده است اهههههه الان یک هفته است که خبری از رمانش نیست این رمان به درد نمیخوره
عزیزم مشکل واسه هر کسی ممکنه پیش بیاد ایشونم به اختیار خودشون نبوده که براشون مشکلی پیش اومده پس اگر ممکنه صبور باشین🙂
رمانت عالیه عزیزم♥️
سلام به خواننده های این رمان
یه پیغام از طرف نویسنده
مثل اینکه سایت براشون بالا نمیاد برای همین نمی تونن پارت بذارن
عزیزم پس به نویسنده بگو پارتاشو آماده کنه که وقتی براش بالا اومد به اندازه این مدت که نبود، بزاره
اممم باشه بهش میگم
اها
پارت بعدی رو بزارید دیگه
پارت بعد کووو پس😥😥
پارت ۱۵ کی میادپس
…
دوستان کسی رمان عاشقانه -ترسناک سراغ داره؟ممنون میشم بهم معرفی کنید
بچه ها من مشکل دارم برادخ
همین نمیتونم پارت طولانی بدم
اگه شد براتون دوتا پارت میزارم
عزیزم موفق باشی قشنگم🥰❤
فدای سرت بعدا ازت میگیریم😉😂
goftino.com/c/agBGkd
اگه دوس داشتی فقط بیا اینجا چنتا چیز میخاستم بگم درباره رمانت🥰
واقعا رمانت زیباست…
من که عاشقش شدم
حالا بقیه رو نمیدونم
فقط اگه میشه سعی کن شبی ۲ پارت بزاری
ممنونم
سلام
پارت جدید نمیذاری؟
سلام میشه پارتاتو بیشتر کنی
آخه خیلی کم هستن و خیلی دیر دیر پارت میزاری
الان ۷روز گذشت
چرا نذاشتی