رمان آوای نیاز تو پارت 204

5
(1)

 

 

×××

 

 

خیره بودم به دستمال توی دست فرزان که هزار تیکه شده بود اما بازم در حال خورد کردنش بود و اصلا حواسش نبود من دارم‌ نگاهش میکنم و انگار توی دنیا دیگه سِیر می‌کرد.

وَ همه ی اینا نشون میداد قیافه بی‌تفاوتش فیلمه و استرس داره!… آروم سمتش رفتم و صداش زدم

_فرزان!

 

متوجه نشد که دوباره کمی بلند تر صداش زدم‌ اما همزمان با من صدای زنگ خونه هم بلند شد که نگاهش و به چشمام داد و لب زد

_اومد!

 

سری به تایید تکون دادم

_آروم باش

 

_آرومم!

 

تو چشماش خیره شدم

_خوبه ولی چرا اصرار داری منم باشم وقتی قراره…

 

هنوز حرفم تموم نشده بود که وسط حرفم پرید

_میخوام رُک و راست معرفیت کنم!

 

متوجه منظورش نشدم که ادامه داد

_تو فقط تماشاچی باش

از حرفی چیزیم ناراحت نشو!

 

خواستم بگم یعنی چی؟! که از جاش بلند شد و بهم اجازه صحبت نداد… سمت ورودی رفت و منم به اجبار دنبالش رفتم… کنار در ورودی ایستاده بودیم که تو یه تصمیم آنی دست فرزان و گرفتم و بهش نگاهی کردم… اما نگاهش و بهم نداد فقط با مکث دستش که تو دستم گرفته بودم و محکم دور دستم گره زد… اما همین که در باز شد استرس سرتاسر وجود منم گرفت!

نگاهم به مرد جا افتاده ای خورد که کلا یک بار دیده بودمش!… اونم از دور و باهاش برخورد آنچنانی نداشتم… تو صورتمون لبخند زنان سلامی داد و فرزان و تو آغوشش کشید… توقع داشتم فرزان پسش بزنه اما با مکث دستش دور پدرش گره زد و سلامی داد!

از هم که جدا شدن پدرش به من نگاهی انداخت و گفت:

-پس شایعات درسته… چطوری خانم زیبا؟!

 

به زور لبخندی زدم و سلامی دادم

_ممنون به خوبی…

 

هنوز از دهنم جملم بیرون نیومده بود که صدای فرزان باعث شد حرفم تو دهنم به ماسه!

_مگه من میزارم آب تو دل کسی که دوستش دارم و از قضا باردارم هست تکون بخوره!

 

با بُهت نگاهم و به فرزان دادم… قرار نبود حرفی از بارداری من بزنه و از طرفی جملش و طوری بیان کرد که پدرش فکر کنه بچه از اونه!

پدرشم دست کمی از من نداشت و با بُهت نگاهی به من کرد و بعد روبه فرزان با مکث گفت:

_پدر سوخته خبر و این جوری میدن؟

 

نگاهش و به من داد و لبخند زنان ادامه داد

_این قدر شوکه شدم که نمیدونم چی بگم… به هر حال مبارکتون باشه… فقط… محرمین؟!

 

نگاهش به من بود ولی من اصلا نمی‌دونستم چی بگم و از کارای فرزان سر در نمیاوردم و نمیدونستم نقشش چیه… تصور میکردم همین که پدرش و ببین یقش و بچسبه و آدرس مادرش و بخواد یا سرزنشش کنه اما انگار زرنگ تر از این حرفا بود و خواب دیگه ای دیده بود!… پدر فرزان نگاه منتظرش رو من بود اما فرزان به جا من جواب داد

_بهتره بریم داخل صحبت کنیم!

 

×

 

با دستمال دور دهنم و پاک کردم که پدر فرزان لبخندی زد و تشکر کرد بابت غذا… نگاهش و به ما داد و گفت:

_دستتون درد نکنه عالی بود…خب بهتره بریم سر مسئله مَحرم بودن و نبودن شما دو تا… جدا از اون کی میخواید رسمی کنید باهم بودنتون و چون پای یه بچه در میون خصوصا که نوه ی منه!

 

به فرزان نیم نگاهی کردم که لیوان آب روی میزو با خونسردی برداشت و قلوپی ازش خورد… لبخند محوی زد و سرش و تکون داد گفت:

_محرم بودن نبودن ما مهمه؟!

 

پدرش نا مطمعن به فرزان خیره موند که فرزان خونسرد تر ادامه داد

_مگه وقتی با دختر سرایدار… یا بهتر بگم مادر من بودی… بهم مَحرم بودین؟!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
عسلی
عسلی
1 سال قبل

رمان بیش از حد مسخره شده . کاشکی از اولش شروع نمیکردم

همتا
همتا
1 سال قبل

ایول فرزان

سارا
سارا
پاسخ به  همتا
1 سال قبل

دقیقا”ایول کارش درسته

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x