رمان تارگت پارت 360

4
(4)

 

 

 

 

 

 

شاید به ظاهر می گفت با دیدن دوباره من همه چیز و فراموش کرده و انگیزه اش و برای اذیت کردن من از دست داده..

ولی حداقل می تونستم بابت اون روزا که بهش اجازه حرف زدن ندادم یه کم خودم و توجیه کنم و بفهمونم دلایلی که برای اون کار داشتم.. هیچ ارتباطی با خودش نداشت.

نیم نگاهی به خیابونا انداختم و وقتی دیدم داریم نزدیک می شیم.. تصمیمم و گرفتم و با سر زیر افتاده از خجالت و استرسی که وجودم و درگیر کرده بود گفتم:

– من بچه بودم که پدرم و از دست دادم.. بعدش.. طی یه اتفاقی.. برادر دوساله ام مرد.. بعد از اون مادرم درگیر بیماری روحی و روانی شد.. من بودم و یه مادری که اصلاً من و نمی شناخت و یه مادر بزرگی که.. حوصله ام و نداشت و با همه بچگیم می فهمیدم به زور داره تحملم می کنه..

– ببین.. من واقعاً نمی خوام که تو این چیزا رو…

– تا این که مادر بزرگمم مرد.. من که نمی تونستم از پس تر و خشک کردن مادری که دیگه زمین گیر شده بود و کاراش و یکی دیگه باید انجام می داد بر بیام.. داییم تو یه آسایشگاه بستریش کرد.. خودشم شد سرپرست من و لطف کرد و اجازه داد که پیششون زندگی کنم. ولی هر روز و هر لحظه احساس سربار بودن بهم دست می داد. هیچ روز خوشی توی زندگیم نداشتم.. حتی وقتی دانشگاه قبول شدم.. با گوشای خودم شنیدم که زن داییم گفت عوض این که بره کار کنه و خرج خودش و دربیاره.. یه خرج دانشگاه هم انداخت گردن ما.

بینیم و بالا کشیدم و با پشت دست اشکام و پر حرص پاک کردم و شنیدم صدای پر از غمش و که واسه اولین بار اسمم و صدا زد:

– دُرین.. خانوم! بس کن.. مجبور نیستی این حرفا رو بزنی!

– تو همون روزا تو من و دیدی.. روزایی که مثل سگ پشیمون بودم از دانشگاه قبول شدنم.. ولی در عین حال می ترسیدم انصراف بدم و بازم هیچ کاری برام پیدا نشه. قبل از کلاسام.. یه جا می رفتم واسه مصاحبه.. بعد از کلاسام یه جای دیگه.. کتابام و تا مجبور نمی شدم.. تا استادمون به روم نمی آورد نمی خریدم که پولام ته نکشه.. آخرشم می رفتم دست دوم می خریدم.. توی کلاس فقط من کتابای دست دوم داشتم.

 

 

 

 

 

صدای پوف کلافه اش و شنیدم.. ولی باز دست نکشیدم از ذکر مصیبتم:

– فقط من از همه برنامه ها و تفریح هایی که بچه ها می چیدن محروم بودم چون پولش و نداشتم و هزار و یک بهونه می آوردم واسه نرفتنم. می شد این چیزا رو دید و خوشحال بود؟ می شد به چیز دیگه ای فکر کرد؟ می تونستم اون وسط که هر روز ناامیدتر می شدم از پیدا کردن کار یه دغدغه جدید برای خودم درست کنم؟ پای یه آدم جدید و به زندگیم باز کنم و شروع کنم به شناختنش؟

سرم و به سمتش چرخوندم و با چشمای خیس زل زدم به صورت ماتم زده اش که اونم خیره من بود..

– فکر کردی اولین نفر بودی؟ فکر کردی کم حرف شنیدم از پسرایی که با فاز عشق و عاشقی جلو می اومدن و وقتی می دیدن محلشون نمی دم یا حتی مودبانه ردشون می کنم فحشم می دادن! با این شرایط.. یه کم.. یه کوچولو بهم حق نمی دی که حتی نخوام به موردای جدید اجازه حرف زدن بدم؟ حرف زدن چه فایده ای داشت وقتی نتیجه اش یکی بود و من در هر صورت تا قبل از رو به راه شدن زندگیم و پیدا کردن یه منبع درآمد و پاس کردن درسام نمی تونستم به هیچ موضوع دیگه ای فکر کنم.

– خیله خب.. باشه.. ببخشید اصلاً من اشتباه کردم..

– اینا رو نگفتم که معذرت خواهی کنی.. فقط خواستم بدونی تو چه شرایطی بودم و چرا دنیای اطراف و آدمایی که بهم نزدیک می شدن برام تار و گنگ بودن..

– باشه.. منم فهمیدم که عقب کشیدم. یعنی خب.. یه حدسایی زدم و یه کم با خودم دو دوتا چهارتا کردم و دیدم نامردیه اینجوری قضاوت کردنت. الآنم که کاری باهات نکردم که بخواد بهت آسیبی برسه.. کردم؟ فقط یه سری فکر توی سرم بود که با اصرار خودت بهت توضیح دادم و اصلاً به مرحله عملی کردنم نرسید.. غیر از اینه؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
9 ماه قبل

عالیه

:///
:///
10 ماه قبل

یعنی امتحانای من بالاخره امروز تموم شد اینا هنوووووز دارن حرف میزنن:///

آدم معمولی
آدم معمولی
10 ماه قبل

تا الان تو این سایت کلی رمان خوندم دیر تراز این شروع شد زودتر تموم شد اگه فلاکت های درست تموم شد نویسنده یکم ببرش جلو

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
10 ماه قبل

دلم برای علی سوخت
برای میران که معلوم نیست الان کجاست هم میسوزه
دلم برا خودمم میسوزه که صبح کنکور تجربی دارم 😂🤕
کلا دنیا جای خوبی نی

دسته‌ها

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x