رمان تارگت پارت 387

4
(4)

 

 

 

 

 

– حرف بزن درین.. می دونستی نـــــــــه؟

یه لحظه به خودم اومدم و منم عصبانی شدم.. با خشم کوبیدم تخت سینه اش و ازش فاصله گرفتم..

– ولم کـــــن.. این کارا چیه می کنی؟ دیوونه شدی؟

خیره به صورتش مشغول ماساژ دادن بازوهام شدم که پوزخندی زد و سرش و با تاسف به چپ و راست تکون داد..

– حتی یه درصد هم تعجب نکردی! پس.. پس می دونستی!

این بار با صدای بلند خندید و بعد از قطع شدنش گفت:

– معلومه که می دونستی! می دونستی و داشتی به یاد عشق دوباره زنده شده توی قلبت اون آهنگ و گوش می دادی.. من چقدر احمق و ساده ام.. که فکر کردم دلت پیش اون امیرعلی بدبخته! نگو هنوز داری واسه کسی که بهت تجاوز کرد و قاتل روح و روانت شد بال بال می زنی!

– صدات و بیار پایین کوروش.. تو حق نداری خصوصی ترین مسائل زندگی من و این شکلی جار بزنــــی! حد خودت و بـــــدون!

– تو حد خودت و می دونی؟ تویی که دوباره دست و دلت براش لرزیده.. حد خودت و می دونی؟

سعی کردم با چند تا نفس عمیق خودم و آروم کنم. مطمئناً اگه با گفتن به تو ربطی نداره.. دهن کوروش و می بستم.. می خواست با خودش فکر کنه که درست حدس زده و من بازم می خوام مسیر زندگیم و جوری تغییر بدم که یه سرش به میران برسه..

ولی همچین چیزی محال بود و برای این که این و به کوروش هم بفهمونم گفتم:

– همچین چیزی نیست! این فکرای پوچت و مثل ازدواج من و امیرعلی از سرت بیرون کن! اصلاً کاری به کار زندگی من نداشته باش.. انقدر سعی نکن تو هر کاری که به تو مربوط نیست دخالت کنی. من خودم می دونم باید با آدم های دور و برم چه رفتاری داشته باشم و انقدر احمق نیستم که یه بار دیگه.. اون رابطه از ریشه غلط و ادامه بدم!

روم و برگردوندم برم سمت اتاقم که صداش قدم هام و شل کرد..

– ولی اون برای همین کار برگشته.. شک نکن!

 

 

 

 

 

 

یه نیم چرخ به سمتش زدم و منتظر موندم ببینم چه دلیلی داره که انقدر با قطعیت حرف می زنه که گفت:

– وگرنه اونم بی سر و صدا برمی گشت سر زندگی خودش.. می تونست دوباره شرکتش و با همون فعالیت قبلیش ادامه بده.. چه لزومی داشت بیاد دست بذاره رو نقطه ای که بخواد.. دم به دقیقه.. با تویی که کارمند این شرکتی رو در رو بشه؟

ناباورانه بهش نزدیک شدم و سرم و به چپ و راست تکون دادم:

– یعنی چی؟

– بهت که گفتم مرتضوی داره می ره؟

منتظر تایید من نموند و خودش ادامه داد:

– فکر می کردم داره می ره مسافرت. ولی واسه همیشه رفت و کسی که تو اون شرکت جاش و گرفت.. میرانه!

دستم و جلوی دهنم که همین جوری از تعجب باز مونده بود گرفتم و نگاهم و به زمین دوختم.. انگار مغزم تازه داشت به کار می افتاد و یادم می آورد که من میران و درست جلوی شرکت مرتضوی دیدم..

اونم قصدش رد شدن از اون خیابون نبود و به راننده اش گفت که همون جا پارک کنه.. پس.. پس همون روز رفته بود که مرتضوی شرکت و همه مسئولیت هاش و بهش واگذار کنه؟!

یعنی.. یعنی به قول کوروش.. از قصد این کار و کرده بود؟ از کی انقدر دقیق ما و فعالیتمون و زیر نظر داشت که انقدر به موقع عمل کرد؟ اصلاً.. با بلایی که ما سرش آوردیم.. سرمایه همچین کاری رو از کجا آورده بود؟

سرم و بلند کردم و خیره تو چشمای کلافه و عصبی کوروش.. لب زدم:

– پس.. پس یعنی از این به بعد…

قبل از این که جمله ام تموم بشه سرش و با حرص به تایید تکون داد..

– برای گرفتن قطعاتمون.. باید محتاج اون بی پدر مادر بشیم!

چشمام و محکم بستم و روم و برگردوندم.. احساس می کردم دوباره همه چیز از اول شروع شده.. همه بدبختی ها و دردسرا و استرس هایی که تو رابطه ام با میران داشتم.. یه جا به وجودم برگشت..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
8 ماه قبل

اخه گیرم که میران برگشته دیگه انتقامی در کار نیست

black girl
black girl
9 ماه قبل

ممنون بابت پارت گذاری مسخره و پارتای دو خطی😐😐😐

خواننده رمان
خواننده رمان
9 ماه قبل

امان از این دو خط نوشته

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x