رمان تارگت پارت 400

3.7
(3)

 

 

 

اولین حدسم دوستش.. آفرین بود که توی مراسم مادرش هم ندیدمش و همون جا حدس زدم که باید هنوز خارج باشه..

با این حال بازم به ادامه حرفاش گوش دادم:

– پس چرا زودتر نگفتی؟

– نه حالا نمی خواستم بیام فرودگاه استقبالت.. ولی باز باید می گفتی دیگه!

– من؟ اوممم.. یه کاری دارم مربوط به شرکته.. اومدم انجامش بدم..

– آره بعدش آزادم.

– اتفاقاً منم خیلی باهات حرف دارم.. حالا دیدمت بهت می گم..

– این چند وقته.. خیلی سخت گذشت.. نه تو.. نه آفرین.. هیچ کدومتون نبودید که من بتونم حرفام و بهش بزنم. با کوروشم که نمی شه دو کلمه حرف زد!

تازه اون جا بود که فهمیدم حدس اشتباه زدم و درین اصلاً با آفرین حرف نمی زد.. قبل از این که بخوام یه بار دیگه مکالمه اش و توی ذهنم مرور کنم.. با حرف بعدیش خون توی تنم و به جوش آورد:

– الو؟ الـــو؟ امیرعلی؟ صدا میاد؟

نفهمیدم چی شد.. فقط حس کردم دیگه نمی تونم حتی یه کلمه از اون مکالمه رو بشنوم و هیچ کاری نکنم.. واسه همین در و باز کردم و رفتم داخل اتاق که درین با ورود یه دفعه ایم جا خورد و اون تماس کوفتی رو با گفتن:

– بعداً صحبت می کنیم!

قطع کرد.. در حالی که من.. همه حواسم پیش اون بعداً بود که دلم نمی خواست هیچ وقت بیاد و هیچ ایده ای هم نداشتم برای این که جلوش و بگیرم!

از آدم هایی که مامورشون کرده بودم دورادور حواسشون به درین باشه و هر آدرس جدیدی ازش پیدا کردن برام بفرستن.. یه چیزایی شنیده بودم درباره رفت و آمد یه پسر جوون به خونه اش!

ولی مدام سعی داشتم به خودم بقبولونم که اونا اشتباه کردن و درین.. آدمِ دوستی بدون قصد و غرض با جنس مخالفش نیست و حالا.. اون واقعیت داشت به شکل وحشتناک و اعصاب خورد کنی.. خودش و بهم نشون می داد و من و به این باور می رسوند که تو این مدت دوری و غیبتم.. خیلیا فرصت نزدیک شدن به درین و داشتن!

 

 

 

 

 

– سلام!

با صدای سلامش بود که به خودم اومدم و سعی کردم با هر جون کندنی هم که شده.. خودم و از اون وضعیت آشفته بیرون بکشم..

– سلام!

راه افتادم سمت میزم که وسط راه نظرم عوض شد و مسیرم و به سمت مبل هایی که درین روش نشسته بود تغییر دادم و در حالی که داشتم سخت تلاش می کردم تا بدون لنگ زدن راه برم.. رو به روش نشستم.

نگاهش مثل دفعه قبل بازم به پام خیره بود که لبخند موذیانه ای رو لبم نشست و پای راستم و روی پای چپم انداختم و با انگشتام روی زانوم ضرب گرفتم..

ولی هنوز با نهایت کنجکاوی بهم زل زده بود و من به این نتیجه رسیدم که به جز درآوردن شلوارم.. از هیچ طریق دیگه ای نمی تونم این دخترِ درگیر عذاب وجدان و متقاعد کنم که دارم با پای خودم زندگی می کنم!

نگاهش که طولانی شد سرم و به شکل نمایشی پایین آوردم تا در راستای نگاهش قرار بگیره و همین که چشمش به صورتم افتاد پرسیدم:

– خوبی؟

دستپاچه سرش و بالا گرفت و گفت:

– بله!

حس اذیت کردنش دوباره داشت تو وجودم فوران می کرد که گفتم:

– کاری داشتی اومدی؟ یا فقط خواستی سر بزنی؟

با حرفم به خودش اومد.. از اون حالتی که به یه دختر خنگ شبیهش می کرد فاصله گرفت و با قیافه جدی و پر اخمی مشغول گشتن توی کیفش شد..

منم با لبخند کجی که روی لبم نشسته بود.. عمیق تر بهش خیره شدم. لباسای سر تا پا مشکیش و که توی برخوردهای قبلی دیده بودم.. حالا با یه پالتوی طوسی و یه شال طرح دار طوسی و سفید عوض کرده بود و صورتشم می شد گفت که یه نمه آرایش داره..

نگاهم بی اختیار به سمت شلوارش کشیده شد و یاد اولین قرارمون و توصیه ای که بابت پوشوندن مچ پاش کرده بودم افتادم.. ولی خدا رو شکر.. دیگه از اون شلوارای نفرت انگیز خبری نبود و بلندی پاچه گشاد شلوارش.. تا کف کتونیش می رسید!

– این لیست قطعات مورد نیازمونه!

 

«دوستان اون کانالی که ازش پارت بر میداشتم گفته مشکل برا کانالش پیش اومده دیگه پارت نمیذاره ،،، ولی فعلا من پارت هایی که ذخیره دارمو میزارم تا ببینیم بعد چی میشه»

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3.7 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

16 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
black girl
black girl
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
8 ماه قبل

واقعا یعنی چی مگه یه پارت گذاشتن چقد زمان می بره که گفته مشکل داره پارت نمی‌ذاره😐
آخه پی دی افش تو سایتای معتبر هست مثل رمانبوک و.‌. .این سایتای معروف نمیان فیک بذارن اسمشون و خراب کنن
اوکی مرسی بابت اطلاعت فک کنم باید بریم وی آی پی اگه نذاره چون من یکی که نفهمم این رمان چی شد شبا خوابم نمی بره یه سال و نیم علاف نشدیم آخرشو ندونیم😐😐😐

علوی
علوی
8 ماه قبل

برای جمله آخرت دلم گریه می‌خواد!!

......
......
8 ماه قبل

چرا همه کانالا یا رمانا براشون مشکل پیش میاد؟ 😢
لعنت به این زندگیییییییی .
با دلارای کم حرص خوردیم ، حالام باید خودمون آماده کنیم برای تارگت . 😐
ایشالله که تا اون پارت های ذخیره ات بزاری اون کانال هم درست میشه به حق پنج تن🤲

Sama
Sama
8 ماه قبل

یا ابلفضللللللل یعنی پارتای ذخیره شده تموم شنیدن دیگه پارت نداریمممممم وای خدایا قلبم 😭😭😭💔

نانا
نانا
8 ماه قبل

یعنی نمیخواد ادامه رمانو بنویسه؟

خاتون
خاتون
پاسخ به  نانا
8 ماه قبل

نویسنده این رمان رو تموم کرده
پی دی اف اش هم اومده
ولی خریدنیه

علوی
علوی
پاسخ به  خاتون
8 ماه قبل

چقدر می‌فروشه!؟ ببینم هزینه فایده‌اش نسبت به اعصاب و روانم چقدره

علوی
علوی
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
8 ماه قبل

ممنون فاطمه جان. ترجیح من همین آنلاین و پارت پارت خوندنه. ذهنم رو درگیر می‌کنه و کمک می‌کنه به چیدن سناریوهای مختلف تو ذهنم. ان شاءالله که مشکل حل بشه

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
8 ماه قبل

بگو شوخی میکنی بخندیم 😐 😐 😐

خواننده رمان
خواننده رمان
8 ماه قبل

حتما چن روز دیگه این دو خط پارت گذاری هم قطع میشه

دسته‌ها

16
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x