رمان جرئت و شهامت پارت ۱۱

1
(1)

 

در را بستم. پدر رفت و مغازه و چند دقیقه بعد آمد.

 

با دیدن کیک و آبمیوه، یکی از ابروهایم بالا رفت .پدر در را باز کرد و کیک و آبمیوه را در دستانم داد و در را بست.

 

و سوار ماشین شد و شروع کرد به حرکت کردن.و فرمان را با مهارت خاصی چرخاند

 

هنوز تو شوک بودم تا گفت:

 

_دخترم،اینارو گرفتم تا بخوری هااا

 

_اما من گفتم ،که افتضاح بود سوالات

 

پدر خندید و چال گونه اش مشخص شد .شاید یکی از بهترین آرزو هایم این بود که من هم مثل او چال گونه داشتم.

 

_فدای سرت خوشگلم،دانشگاه آزاد برای چی هست؟؟می فرستمت اونجا.بالاخره تو تلاشتو کردی.

 

نگاه شیطنت به او انداختم.
چقدر من پدر مهربانی داشتم،امیدوارم کسی از این نعمت بی نصیب نشود.

 

_بابا شوخی کردم.سوالات و بلد بودم بعضی هاشون انحرافی بود و جواب ندادم.

 

پدر اهومی گفت و پچ زد:

 

_خودم فهمیدم عزیزم. مگه میشه دخترم رتبه ممتاز مدرسه اش باشه،بعد کنکور و خراب کنه؟

 

لبخندی از روی تبسم زدم. و همان موقع خانه را دیدم. پدر ماشین را پارک کرد و پا هم به سمت خانه رفتیم.

 

با دیدن شیرینی که در دستش بود چشم هایم را ریز کردم و گفتم:

 

_بابا حتما به خاطر ،کنکورم شیرینی گرفتی؟

 

_چرا اینقدر سوال میپرسی ترنم؟برسیم خونه خودت میبینی.

 

نفسم را فوت کردم.و باهم دیگه به سمت خانه رفتیم .

 

و زنگ را با دستانم فشردم .بعد از چند ثانیه در باز شد و صدای هلهله و شادی می آمد.

 

اما من هنوز در شوک بودم که این صدای چیست؟ و به انگار یک مهمانی دعوت شده ام وارد حیاط شدم بوی گلهای که با پدر کاشته بودم،رشد کرده بود و خوشگل شده بود.

 

یادم آمد زمانی که با فرید داشتیم صحبت می کردیم کنار همین قسمت نشسته بودیم.چشمانم را بستم تا گذشته ی مضخرف را فراموش کنم. که مسبب همه ی این کار ها مادرم بود.

 

_بابا چیشده ؟مامان کسی و دعوت کرده؟

 

پدر شروع نگاهی به من کرد و لب زد:_دقت کردی ،ترنم خیلی سوال می پرسی؟خب برو خودت ببین،منتظر چی هستی؟

 

لب هایم کش امد،حتما خبر خوشی بود…رفتم سمت در و آن را با شتاب باز کردم، با دیدن کسی ناگهان چشمانم گرد شد. و پچ زدم:

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
شیطون2

رمان دانشجوهای شیطون 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان دانشجوهای شیطون خلاصه: آقا اینجا سه تا دخترا داریم … اینا همين چلغوزا سه تا پسرم داریم … که متاسفانه ازشون رونمایی نمیشه اینا درسته ظاهری شبیه انسان دارم … ولی سه نمونه موجودات ما قبل تاریخن که با یه سری آزمایشاته درونی و بیرونی این شکلی…
IMG 20230128 233719 6922 scaled

دانلود رمان کابوس نامشروع ارباب pdf از مسیحه زاد خو 5 (1)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :     کابوس ارباب همون خیانت زن اربابه ارباب خیلی عاشقانه زنشو دوس داره و میره خواستگاری.. ولی زنش دوسش نداره و به اجبار خانواده ش بله رو میده و به شوهرش خیانت میکنه … ارباب اینو نمیفهمه تا بعد از شش سال زندگی مشترک، پسربچه‌شون…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۸ ۱۱۳۰۳۲۵۲۱

دانلود رمان دامینیک pdf، مترجم marya mkh 5 (1)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان :     جذابیت دامینیک همه دخترهای اطرافش رو تحت تاثیر قرار می‌ده، اما برونا نه تنها ازش خوشش نمیاد که با تمام وجود ازش متنفره! و همین انگیزه‌ای میشه برای دامینیک تا با و شیطنت‌ها و گذشتن از خط‌قرمزها توجهشو جلب کنه تا جایی که…
Screenshot 20220919 211339 scaled

دانلود رمان شاپرک تنها 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:             روشنا بعد از ده سال عاشقی روز عروسیش با آرمین بدون داماد به خونه پدری برمیگرده در اوج غم و ناراحتی متوجه غیبت خواهرش میشه و آه از نهادش بلند میشه. به هم خوردن عروسیش موجب میشه، رازهایی از گذشته…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۹ ۱۸۳۵۵۷۸۲۰

دانلود رمان کابوس پر از خواب pdf از مریم سلطانی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   صدای بگو و بخند بچه‌ها و آمد و رفت کارگران، همراه با آهنگ شادی که در حال پخش بود، ناخودآگاه باعث جنب‌و‌جوش بیشتری داخل محوطه شده بود. لبخندی زدم و ماگ پرم را از روی میز برداشتم. جرعه‌ای از چای داغم را نوشیدم و…
IMG 20230123 225708 983

دانلود رمان ستاره های نیمه شب 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   مهتاب دختر خودساخته ای که با مادر و برادر معلولش زندگی می کنه. دل به آرین، وارث هولدینگ بزرگ بازیار می دهد. ولی قرار نیست همه چیز آسان پیش برود آن هم وقتی که پسر عموی سمج مهتاب با ادعای عاشقی پا به میدان می…
IMG 20230129 003542 2342

دانلود رمان تبسم تلخ 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       تبسم شش سال بعد از ازدواجش با حسام، متوجه خیانت حسام می شه. همسر جدید حسام بارداره و به زودی حسام قراره پدر بشه، در حالی که پزشکا آب پاکی رو رو دست تبسم ریختن و اون از بچه دار شدن کاملا…
IMG ۲۰۲۱۰۹۲۶ ۱۴۵۶۴۵

دانلود رمان بی قرارم کن 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:       #شایان یه وکیل و استاد دانشگاهه و خیلی #جدی و #سختگیر #نبات یه دختر زبل و جسور که #حریف شایان خان برشی از متن: تمام وجودش چشم شد و خیابان شلوغ را از نظر گذراند … چطور می توانست یک جای پارک خالی…
IMG 20230123 230208 386

دانلود رمان آبان سرد 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :   میان تلخی یک حقیقت دست پا میزدم و فریادرسی نبود. دستی نبود مرا از این برهوت بی نام و نشان نجات دهد. کسی نبود محکم توی صورتم بکوبد و مرا از این کابوس تلخ و شوم بیدار کند! چیزی مثل بختک روی سینه ام…
اشتراک در
اطلاع از
guest

2 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ساناز
ساناز
10 ماه قبل

کاش به جاهای هیجانیش زودتر برسه

دسته‌ها

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x