پدر کمی نفسش را فوت کرد و کمی چایی را نوشید و گفت:
_چیکار کنم؟مامانت خیلی خانواده دوسته..یه داداش داره دهن مارو با اون داداشش سرویس کرده.
و سری از نشان دهنده ی تاسف تکان داد و گفت:
_بالاخره این فرید هم پسر بدی نیست ممکنه چون سنش پایین اینطوری هست.من میدونم زمانی که تو با فرید ازدواج کنی خوشبخت میشی.
_بابا واقعا متاسفم ،مهم این نیست که من دوسش ندارم چون پسر خوبیه باید باهاش ازد…
با شنیدن صدای مادر که میگفت”بیا ترنم کارت دارم” از پدر عذر خواهی کردم. و به سمت آشپز خانه رفتم:
_چیشده مامان؟
مامان کمی خورشت را هم زد و گفت:
_برو اتاق ساک و جمع کن ،میخوایم بریم رش…
با شنیدن صدای سمانه و خورشید کمی چرخیدم و به آنها نگاهی کردم:
_وقتشه دیگه ما بریم خاله تابان…ببخشید مزاحم شدیم.
لبخندی زدم و گفتم:_چرا برید ،مامانم براتون غذا درست کرده بمونید یکی دو ساعت بعد برید.
خورشید بوسه ای به لپ هایم زد و بغلم کرد و با صدای که مهربانی در آن موج میزد گفت:
_نه ترنم جون،بریم که مامانم منتظره سمانه هم باید بره کلاس ما دیگه بریم. خدافط
_خدافط دخترم. خدا به همراهت خوشحال شدم اومدید
و مادر تا حیاط آنها را همراهی
کرد و در را بست و سطل را برداشت و کمی از آب حوض را پر کرد.
_مامان با من کار داشتی؟ یادم نبود چی گفتی.
مادر با سطلی که پر شده را در درخت انار آرام آرام ریخت و گفت:
_گفتم،برو وسایلت و جمع کن بریم رشت.
_خب با کی؟ وفتی مهمون داری؟
مادر با دستش محکم به پیشانی اش کوبید و حرصی لب زد:
_آخه من سر حاملگیم چی خوردم که تو اینهمه خنگی خب مشخصه با داییت دیگه.میحوایم سه ماه بمونیم.
(بچه ها فردا نمیتونستم پارت بزارم به خاطر همین امروز گذاشتم 💖)
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 2
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
مامان منم اینطوریه حرف حرف خودشه قوم قوم خودشه ولی توی ازدواج دخالت نمیکنه میگه هرچی خودت دوست داری
احتمالا برن رشت دختره یا عاشق فرید شه یا یکی دیگه
وای دوست دارم مامان ترنم رو بکشم🗡🗡🗡
منم خیلی بدم میاد بریم سراغشون😂
تکه تکه اش کنیم بیایم..
پارت بعدی ندیدی …اون موقع است دیگه حتی با چاقو هم فایده نداره
نارنجک و دینامیت میارم
منم با خودتون ببرین،من کمربند مشکی کاراته دارم بدرد میخورم
ببین تو با کمربند دنبالشون کن..
ما تماشا کنیم🤣
چرا کمربند مثلا سنپای کاراته ام ها میزنم فکو مکشو میارم پایین
حالا یکاری کن از بدنیا اوردنش پشیمون شه🥲
پروووووو
میام تورو هم میزنمتااااا
غلط می کنی خانوم😌
منم کیک بوکسینگ رفتم مواظب باش قطع نخاع نشیی🤣
اععععع چه جالب یکی از دوستای منم میره کیک بوکسینگ،تازه ی دوست دیگه هم دارم میره دفاع شخصی
نگاه نکن شریفم همتون و حریفم😌
براووووووو شاعرم هستی؟ولی فک کنم بیشتر شعر تخیلی دوس داری😏