رمان جرئت و شهامت پارت ۱۶

3
(2)

 

 

سرم آنقدر درد می کرد که انگار کسی با چماق به سر من کوبیده است.رفتم و قرص مسکن را به دهان گذاشتم.

 

چند ساعت گذشته بود.باورم نمیشد که کمتر از ۵ ساعت دیگر قراره است به رشت برویم! حرف هایم برای مادر مثل باد هوا بوده که اینهمه نادیده گرفته است‌.

 

آب سردی را نوشیدم . آب گلویم را خنک کرده بود. لیوان را در ظرف شویی گذاشتم و از آشپز خانه بیرون آمدم.

 

خواستم وارد اتاق خواب بشم که انگار کسی وارد اتاقم شود از ترسم جیغی کشیدم و که انگار کسی دهانم را گرفت و مرا برگردانند.

 

با دیدن فرید سریع او را هل دادم و با صدایی که بزور خودم شنیده ام گفتم:

 

_تو اینجا چه غلطی می کنی؟

 

کمی به من نزدیک شد .چشم هایش خنثی بود هیچ نمی‌توانستم تشخیص بدهم که او عصبی است یا ناراحت.

 

_ببینم دیروز خیلی بلبل زبونی می کردی!
الانم انگار دست از زبون درازیت بر نداشتی.

 

نفسم را تخلیه کردم و گفتم:

_منظورت از این حرفا چیه؟

 

نگاهی به اتاقم که با رنگ های قرمز و صورتی تزئین شده بود کرد و گفت:

 

_دیروز،ظهر داشتی داد میزدی که من نمیخوام با فرید ازدواج کنم و من و اجبار نکنید.هومم؟

 

و چونه ام را گرفت و بهم نزدیک شد با تموم توانم آن را به عقب هل دادم و گفتم:

 

_وقتی بهت علاقه ندارم اجباری در کار نیست!

 

_چرا هست چون من به اون چیزی که میخوام می رسم.

 

و دست هایم را محکم گرفت سعی کردم دستانش را پس بزنم اما هیچ نتوانستم حریفش بشوم:

 

_عمرا بزارم به خواستت برسی.من اینقدر ازت متنفرم که حد و اندازه نداره.

 

همانطور که با چشم های سبزش به دست هایم خیره شد پچ زد:

 

_میدونی ،خیلی بدم میاد که رو حرف من حرف میاری .

 

با لحن بیخیال آرام گفتم”به جهنم!” یهو به چشمانم خیره شد و همانطور دست هایم را محکم گرفته بود گفت:

 

_وقتی میبینم که با من همکاری نمی کنی و به حرفام گوش نمیدی دوست دارم دستات و خورد کنم.

 

و دست هایم را پیچاند از دردش شروع به ناله کردم و حرصی گفتم

 

_تو فکر می کنی من ازت می ترسم؟

 

لبخند ترسناکی زد و گفت:_باید بترسی تو مجبوری که به حرف های من گوش بدی .
تو اون روی من و ندیدی، ترنم ندیدی..

 

و دست هایم را رها کرد همانطور که با آن دستم آن را ماساژ دادم گفتم:

 

_خودکشی می کنم ،لازم باشه فرار می کنم اما باهات ازدواج..نمی کنم.

پوزخندی زد و در را باز کرد و با گفتن”بالاخره می بینیم”از اتاق خارج می‌شود.

 

زانو هایم خالی می‌شود و در کف زمین می نشینم. آنقدر دست هایم را محکم گرفته بود و پیچاند که یک لحطه انگار تکه ای از جانم را گرفته اند.همانطور که ماساژ دادم دیدم

 

که کمی دست هایم کبود شده دندانم را با حرص سابیدم.”بهت نشون میدم ….آقا فرید،که برد با منه..!”

 

♧بچه ها با امتیاز دادن ،بهم نشون بدید کیا میخونن❤️♧

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۷ ۱۰۲۷۲۵۰۲۱

دانلود رمان بانوی قصه pdf از الناز پاکپور 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان :                 همراز خواهری داشته که بخاطر خیانت شوهر خواهرش و جبروت خانواده شوهر میمیره .. حالا سالها از اون زمان گذشته و همراز در تلاش تا بچه های خواهرش را از جبروت اون خانواده رها کنه .. در این…
InShot ۲۰۲۳۰۱۳۱ ۱۷۵۷۲۹۹۰۲

دانلود رمان من نامادری سیندرلا نیستم از بهاره موسوی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       سمانه زیبا ارام ومظلومم دل در گرو برادر دوستش دکتر علیرضای مغرور می‌دهد ولی علیرضا با همکلاسی اش ازدواج می‌کند تا اینکه همسرش فوت می‌کند و خانواده اش مجبورش می‌کنند تا با سمانه ازدواج کند. حالا سمانه مانده و آقای مغرور که…
رمان هم قبیله

دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند 4.2 (6)

1 دیدگاه
      دانلود رمان هم قبیله به صورت pdf کامل از زهرا ولی بهاروند خلاصه رمان: «آسمان» معلّم ادبیات یک دبیرستان دخترانه است که در یک روز پاییزی، اتفاقی به شیرینی‌فروشی مقابل مدرسه‌شان کشیده می‌شود و دلش می‌رود برای چشم‌های چمنی‌رنگ «میراث» پسرکِ شیرینی‌فروش! دست سرنوشت، زندگی آسمان و…
InShot ۲۰۲۳۰۵۲۸ ۱۱۳۰۳۲۵۲۱

دانلود رمان دامینیک pdf، مترجم marya mkh 5 (1)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان :     جذابیت دامینیک همه دخترهای اطرافش رو تحت تاثیر قرار می‌ده، اما برونا نه تنها ازش خوشش نمیاد که با تمام وجود ازش متنفره! و همین انگیزه‌ای میشه برای دامینیک تا با و شیطنت‌ها و گذشتن از خط‌قرمزها توجهشو جلب کنه تا جایی که…
۰۳۴۶۴۲

دانلود رمان نیلوفر آبی 0 (0)

5 دیدگاه
    خلاصه رمان:     از اغوش یه هیولابه اغوش یه قاتل افتادم..قاتلی که فقط با خشونت اشناست وقتی الوده به دست های یه قاتل بشی،فقط بخوای تو دستای اون و توسط لب های اون لمس بشی،قاتل بی رحمی که جذابیت ازش منعکس بشه،زیبایی و قدرتش دهانت رو بدوزه…
IMG 20230123 235601 807

دانلود رمان به نام زن 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :       به نام زن داستان زندگی مادر جوانی به نام ماهور است که در پی درآمد بیشتر برای گذران زندگی خود و دختر بیست ساله‌اش در یک هتل در مشهد به عنوان نیروی خدمات استخدام می شود. شروع ماجرای احساسی ماهور همزمان با…
127693 473 1

دانلود رمان راز ماه 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:         دختری دورگه ایرانی_آمریکایی به اسم مهتا که در یک رستوران در آمریکا گارسونه. زندگی عادی و روزمره خودشو میگذرونه. تا اینکه سر و کله ی یه مرد زخمی تو رستوران پیدا میشه و مهتا بهش کمک میکنه. ورود این مرد به زندگی…
520281726 8216679582

رمان باورم کن 0 (0)

بدون دیدگاه
دانلود رمان باورم کن خلاصه : آنید کیان دانشجوی مهندسی کشاورزی یه دختر شمالی که کرج درس میخونه . به خاطر توصیه ی یکی از استاد ها که پیشنهاد داده بود که برای بهتر یادگیری درس بهتره کار عملی انجام بدن و به طور مستقیم روی گل و گیاه کار…
InShot ۲۰۲۳۰۳۰۱ ۰۷۱۹۰۴۲۳۰

دانلود رمان آوای جنون pdf از نیلوفر رستمی 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان :       سرگرد اهورا پناهی، مأموری بسیار سرسخت و حرفه‌ای از رسته‌ی اطلاعات، به طور اتفاقی توسط پسرخاله‌اش درگیر پرونده‌ی قتلی می‌شود. او که در این راه اهداف شخصی و انتقام بیست ساله‌اش را هم دنبال می‌کند، به دنبال تحقیقات در رابطه با پرونده، شخص…
شیطون2

رمان دانشجوهای شیطون 0 (0)

بدون دیدگاه
  دانلود رمان دانشجوهای شیطون خلاصه: آقا اینجا سه تا دخترا داریم … اینا همين چلغوزا سه تا پسرم داریم … که متاسفانه ازشون رونمایی نمیشه اینا درسته ظاهری شبیه انسان دارم … ولی سه نمونه موجودات ما قبل تاریخن که با یه سری آزمایشاته درونی و بیرونی این شکلی…
اشتراک در
اطلاع از
guest

3 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
عرشیا خوب
عرشیا خوب
9 ماه قبل

عالی بود هروز پارت بزارید

رضا میر
رضا میر
9 ماه قبل

ایش پسره ی از خود راضی🤮🤧

دسته‌ها

3
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x