رمان جرئت و شهامت پارت ۳۲

1
(1)

 

کمی سرفه ی کوتاهی کرد و گفت:

_فرنود تویی؟من شرکتم ،اون منشیم بود برداشت.

همانطور محکم با دستم به فرمون ضربه زدم،او مرا  کودن  تصور کرده بود غریدم:

_باشه الان میام شرکت ..

_نه امروز جلسه دارم .

ماشین را روشن کردم و تمام حرصم را سر آن گاز بیچاره خالی کردم :

_اشکال نداره من به جلست چیکار دارم میام ببینمت ..فقط بفهمم که نیستی بدجور کلاهمون میره تو هم.

و سریع قطع کردم،چون شرکت خیلی بهم نزدیک بود سریع رسیدم،تا خواستم پارک کنم با صدای ویبره ی گوشی مواجه شدم:

_چیه؟

با صدای هول زده پج زد:

_من شرکت نیستم نیا.

پوزخندی زدم،خودم میدانستم شرکت نیست ماشین را خاموش کردم و غزیدم:

_میدونی چیه؟..من باید از اول به مامان و بابا می گفتم که هنوز اون دختره ی عوضی و ول نکردی..

صدای بوق ماشین ها از پشت باعث میشد نتوانم به حرف هایم مسلط باشم. وماشین و روشن کردم.کلافه بودم شدید.

_ببین..فرنود من با رونیکا ارتباط ندارم.

همانطور فرمون را چرخاندم ادامه دادم:

_حرف بی خود نزنن فرید. دهن من و باز نکن.

صدای نفس نفس کشیدنش نشان میداد،که حالش خوش نبست صد البته برایم مهم نبود.

_الان کجایی؟

_دارم میرم خونه …فکر کردی میزارم با اون سلیطه بمونی؟اون ترنم پیداش نیس خانوادش نگرانشن.تو فقط به فکر عشق و حالت باش اوکی؟

تلفنم را قطع کردم،حتما متوجه ی تیکه ام شد. به جاده خیره بودم همزمان تلفن در دستانم بود و دنبال شماره ی ترنم بودم. پیدا کردم و آن را در اسپیکر گذاشتم:

_شماره ی مشترک مورد نظر خاموش است.لطفا….

حرصم گرفته بود تا الان کجا رفته بود، که تلفنش خاموش بود.تا خانه ی بی بی را دیدم کنار زدم و سریع پیاده شدم.

در خانه باز بود و صدای بی بی را که بلند نام عمه “تابان”را صدا میزد را شنیده بودم و این مرا سردرگم می کرد.

راوی*

حامد همانطور داشت با ترنم تماس می گرفت تابان ناله کرد:

_ این بچه چند ساعته نیومده خونه..ای خدااا

_من امید دارم که میاد.

این را بی بی گفته بود،فرنود در را باز کرد و آمد تو تابان با امید سرش را برگردانند اما با دیدن فرنود آهش بلند شد:

_خدا به امید خودت.. من برم نماز بخونم.

فرنود آمد و به حامد سلام داد.همه غمی داشتند و امیدشان این بود که ترنم بیاید.

اما هیچ کدومشان خبر نداشتند،که ترنم حالا حالا ها قصد آمدن ندارد.

تابان وارد اتاق ترنم شد،اتاقش ار تمیزی زیاد برق میزد
به سمت کمد رفت تا سجاده اش را بردارد اما با دیدن اینکه نصف لباس ها نیست،چشم هایش گرد شد.

فرنود وارد اتاق شد و با لحن آرام زمزمه کرد:

_عمه جون.حتما میاد ترنم بد به دلت راه نده ..

سرش را به چب و راست تکان داد و چشم های گرد شده به فرنود نگاه کرد:

_نمیاد…چون ترنم فرار کرده…

فرنود لب زیرینش را به دندان گرفت و به داخل کمد نگاه کرد ،در کمال تعجب نصف لباس ها نبود.

صدای حامد آمد که میگفت:

_تا الان نزدیک سی باز زنگ زدم ،خاموشه دلم داره عین سیر و سرکه می جوشه.

تابان فرنود را پس زد و از اتاق بیرون آمد رو به فیروزه خانم و شوهرش گفت:

_بریم..بریم کلانتری …ترنم فرار کرده.

فیروزه خانم کمی شانه اش را مالش داد و گفت:

_شاید رفته جایی تابان …

فرنود با لحن نا امیدی گفت :

_صد درصد فرار کرده …نه ساکش هست‌. نه لباس هاش…نیست وسایلاش نبست.

♧سه روز بعد♧

در تخت نشسته بودم.

هزینه  کرایه ی خانه خیلی بالا بود.و قطعا تا فردا دیگر پولی نداشتم.

ناخنم را با دندانم جویدم،استرس داشتم چند روز بود که به دنبال کار بودم ،اما هیچ کدوم مرا نمی‌خواستند.

تقه ای به در خورد که پچ زدم”بفرمایید “

و آن دخترک آمد با دستش بشقابی را گرفته بود که با بو هم می‌توان تشخیص داد.املت بود.

_من یکمی غذا درست کردم.گفتم بیایم باهم بخوریم.

لبخند کوتاهی زدم و تره ای از مویم را پشت گوشم فرستادم:

_نیازی نبود زحمت بکشی.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
InShot ۲۰۲۳۰۶۰۳ ۱۷۳۲۵۴۰۸۹

دانلود رمان عقاب بی پر pdf از دریا دلنواز 0 (0)

2 دیدگاه
  خلاصه رمان:           عقاب داستان دختری به نام دلوینه که با مادر و برادر جوونش زندگی میکنه و با اخراج شدن از شرکتِ بیمه داییش ، با یک کارخانه لاستیک سازی آشنا میشه و تمام تلاشش رو میکنه که برای هندل کردنِ اوضاع سخت زندگیش…
InShot ۲۰۲۳۰۶۱۸ ۱۷۱۷۲۴۵۸۱

دانلود رمان شهر زیبا pdf از دریا دلنواز 0 (0)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       به قسمت اعتقاد دارید؟ من نداشتم… هیچوقت نداشتم …ولی شاید قسمت بود که با بزرگترین ترس زندگیم رو به رو بشم…ترس دوباره دیدن کسی که فراموشش کرده بودم …آره من سخت ترین کار دنیا رو انجام داده بودم… کسی رو فراموش کرده بودم که…
InShot ۲۰۲۳۰۵۱۵ ۱۷۲۳۵۰۰۹۵

دانلود رمان طعم جنون pdf از مریم روح پرور 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان :     نیاز دختر شرو شیطونیه که مدرک هتل داری خونده تا وقتی کار براش پیدا بشه تفریحی جیب بری میکنه اما کیف و به صاحباشون برمیگردونه ( دیوانس) ازطریق یه دوست کار پیدا میکنه تو هتل تهران سر یه اتفاقاتی میشه مدیراجرایی هتل دستشه…
IMG 20230123 235130 203

دانلود رمان آغوش آتش جلد دوم 5 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         آهیر با سن کَمِش بزرگه محله است.. در شب عروسیش، عروسش مرجان رو میدزدن و توی پارک روبروی خونه اش، جلوی چشم آهیر میکشنش.. آهیر توی محل میمونه تا دلیل کشته شدن مرجان و قاتل اونو پیدا کنه.. آهیر که یه…
10043162 4 Copy

دانلود رمان یکاگیر 0 (0)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:         ارمغان، تکنسین اتاق عمل که طی یه اتفاق مرموز از یک دختر خانواده دوست و برونگرا، تبدیل به دختر درونگرا که روابط باز با مردها داره، میشه. این بین بیمار تصادفی توی بیمارستان توجه‌اش رو جلب می‌کنه؛ طوری که وقتی اون‌و چند…
InShot ۲۰۲۳۰۲۰۷ ۱۶۲۰۳۰۱۹۸

دانلود رمان دردم pdf از سرو روحی 0 (0)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان :         در مورد دختری به نام نیاز می باشد که دانشجوی رشته ی معماری است که سختی های زیادیو برای رسیدن به عشقش می کشه اما این عشق دوام زیادی ندارد محمد کسری همسر نیاز که مردی شکاک است مدام در جستجوی…
00

دانلود رمان رز سفید _ رز سیاه به صورت pdf کامل از ترانه بانو 3.7 (10)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   سوئیچ چرخوندم و با این حرکت موتور خاموش شد. دست چپمو بالا اوردم و یه نگاه به ساعتم انداختم. همین که دستمو پایین اوردم صدای بازشدن در بزرگ مدرسه شون به گوشم رسید. وکمتر از چندثانیه جمعیت حجیمی از دختران سورمه ای پوش بیرون ریختند. سنگینی…
Suicide 2

رمان آیدا و مرد مغرور 0 (0)

بدون دیدگاه
دانلود رمان آیدا و مرد مغرور خلاصه: درباره ی دختریه که ۵ساله پدرومادرشوازدست داده پیش عموش زندگی میکنه که زن عموش خیلی بدهستش بخاطراینکه عموش کارخودشوازدست نده بارییس شرکتشون ازدواج میکنه که هیچ علاقه ایی بهم ندارن وپسره به اسرارخوانواده ازدواج کرده وبه عنوان دوست درکنارهم زندگی میکنن.
520281726 8216679582

رمان باورم کن 0 (0)

بدون دیدگاه
دانلود رمان باورم کن خلاصه : آنید کیان دانشجوی مهندسی کشاورزی یه دختر شمالی که کرج درس میخونه . به خاطر توصیه ی یکی از استاد ها که پیشنهاد داده بود که برای بهتر یادگیری درس بهتره کار عملی انجام بدن و به طور مستقیم روی گل و گیاه کار…
اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
اهو
اهو
8 ماه قبل

خیلی ممنون عزیزم عالی بود
فقط میشه هر روز پارت بذارین

اهو
اهو
پاسخ به  𝐻𝒶𝒹𝒾𝓈𝑒𝒽
8 ماه قبل

فدات

آیلار(آیلی)
آیلار(آیلی)
8 ماه قبل

عالیههههههه
خیلی قشنگه،ولی فکر کنم تهش با فرنود بره….

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x