رمان دلارای پارت 162

5
(1)

 

ارسلان دکمه های پیراهنش را یک به یک باز کرد

و پیراهن را روی پای دلارای انداخت :

_میرم دوش بگیرم پاتو بیرون نمیذاری از اتاق تا برگردم

بوی عطری که روی پیراهن ارسلان بود ،

باعث زیر و رو شدن معده‌اش شد

تمام تلاشش را کرد تا عق نزند

خیره‌ی ارسلان ماند تا از در خارج شود

و راحتش کند اما ارسلان سمتش برگشت

روی بدنش خم شد و مرموز خیره در چشمانش زمزمه کرد :

_اول ماهه …. تو نباید الان پریود باشی ؟

نفسش بند آمد

نگاهش را دزدید و صدایش را بالا برد

_دنبال چی هستی ارسلان ؟

همه بدنم کبود و خونیه

انتظار داری با این همه بدبختی و استرس سر تایم پریود شم ؟!

حالت تهوع بیشتر شد

انگار کسی شکمش را چنگ میزد

ارسلان پوزخند زد

_قرصاتو شروع کن دوباره از فردا

_یعنی چی ؟ چه قرصی ؟

ارسلان خونسرد از جا بلند شد

و همانطور که سمت در می رفت به شکمش اشاره زد

_دلم نمیخواد نه ماه دیگه علاوه بر صدای زر زر و گریه های تو ونگ ونگ بچه هم بپیچه تو خونه

او تنها شوخی کرد اما دل و روده ی دلارای بهم پیچید

دیگر نتوانست تحمل کند

شدت استرس و حس بدی که جمله ارسلان باعثش شده بود روی هم جمع شد

دستش را جلوی دهانش گرفت و چند بار پشت سر هم عق زد

ارسلان با حرص فریاد کشید

_چه مرگته ؟ لعنتی چه مرگته ؟

اه ….. زاییده شدی تر بزنی تو حالم دلی

دلارای چشمانش را بست و تا ده شمرد

سعی کرد دوباره عق نزند

_مثلا الان داری میگی حالم ازت بهم میخوره

که هی راه به راه پشت سر هم عق میزنی؟

جلو آمد و اینبار با بی رحمی مو هایش را مشت کرد

صدایش خشمگین بود

_دفعه ی آخره دلی

اینبارم یادم میره چه غلطی کردی

اینبارم بهت فرصت میدم ولی آخریشه

بار بعد یادم میره همه بدنت کبوده

یادم میره تو چه وضعی هستی و میشم همون ارسلان همیشه

سرش را به گوشش چسباند و ادامه داد :

_تو که آلپ ارسلان رو یادت نرفته نه ؟

یک بار دیگه از من عقت بگیره یادت میارم

دلارای بغض کرده نگاهش کرد

خواست حرف بزند

خواست توجیه کند

خواست بگوید که تمام این عق زدن ها بخاطر کودکیست که در بطنش رشد میکند

اما نشد !

ارسلان پر خشم حرف آخر را زد و پشت به او سمت حمام قدم بر داشت

_از فردا بر میگردیم به روال سابق دختر جون

همخونگی و خواهر برادری تموم

نیم متر بچه چند وقته خوب زندگی منو

عوض کردی ولی درستش می کنیم

دلارای خیره زمین شد و سکوت کرد

دهان نیمه بازش را به آرامی بست

اول نگاهی به پیراهن ارسلان و بعد به در بسته حمام کرد

پیراهن را در مشتش مچاله کرد و پایین تخت روی زمین پرت کرده و دراز کشید

کاش می توانست به چند سال آینده سفر کند

از این قسمت زندگی اش خسته بود

****

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240508 142226 973 scaled

دانلود رمان میراث هوس به صورت pdf کامل از مهین عبدی 3.4 (5)

بدون دیدگاه
          خلاصه رمان:     تصمیمم را گرفته بودم! پشتش ایستادم و دستانم دور سینه‌های برجسته و عضلانیِ مردانه‌اش قلاب شد. انگشتانم سینه‌هایش را لمس کردند و یک طرف صورتم را میان دو کتفش گذاشتم! بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع…
IMG 20240425 105233 896 scaled

دانلود رمان سس خردل جلد دوم به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان :   ناز دختر شر و شیطونی که با امیرحافط زند بزرگ ترین بوکسور جهان ازدواج میکنه اما با خیانتی که از امیرحافظ میبینه ، ازش جدا میشه . با نابود شدن زندگی ناز ، فکر انتقام توی وجود ناز شعله میکشه ، این…
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.3 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.3 (6)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 4.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

93 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سایه
1 سال قبل

بچه ها ی رمان خوب معرفی کنید

Tamana
پاسخ به  سایه
1 سال قبل

الفباس سکوت
زاده نور
خلسه
دیگه یادم نمیاد🤦‍♀️😂

اوین
اوین
1 سال قبل

انقد دلارای عق زد منم عقم گرف😐

Maedeh
Maedeh
1 سال قبل

خانما یه چی پیدا کردم
😂😂😂
دلی و بطن بی صاحابش مثل رحیم تو رازبقا هستند😂😂😂😂به خدا اینم از جنس اونه😂😂😂😂😂😂

Maedeh
Maedeh
1 سال قبل

آقا من همینجااااا مبگممممم صد تا پارت بعدی دلارای رو اگر عقد کرد
هومن یا یکی از دوست دخترای ارس
یه فیلمی چیزی درست میکنند….
آرس میگه به من خیانت کردی!به خدا اگر اینجوری نشد من خودمو جر میدم
این خط این نشون

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

کلا نصف رمانا همینه بعد دلی می‌ره یه مدت با بچه برمیگرده یکی کمکش می‌کنه
😐

Tamana
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

اه
اگ اینطوره نخونیم پس😐😐😂

فافا
فافا
1 سال قبل

پارتات خیلی کمه و دیر دیر میزاری یکم طولانیشون کن

fati
fati
پاسخ به  فافا
1 سال قبل

بش گفتم گفت چشم از این به بعد پارتارو طولانی میکنم

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
عضو
1 سال قبل

مگه یه بچه ای که هنوز دنیا نیومده چقدر تو یه رمان میتونه سرسختانه زنده بمونه😐🤣 بطن دلی خیلی قوی و محکمه ، اصلا آجر خالص🤣

Tamana
1 سال قبل

آقاااا
گوش کنیددددددد👋🤣
اون پارتی ک دلارای و هومن رفتن آزمایش بدن فهمیدن دلارای حامله اس، خواهر خودِ من حامله بود ۲ ماهش بود بعد اونجاااا دلارای ۴ ماهش بود

الااااااان خواهرم من ۵ ماه و نیمشه اماااا همچنااان دلارای ۴ ماهشه😶😐😂

گندم
پاسخ به  Tamana
1 سال قبل

جررر 😂😂

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  Tamana
1 سال قبل

بابا روانه😐نگاه به پارتا نکنید که هنوز یه قسمتشه‌…هنوز دلارای توی چهارماهه
چون هنوز این قسمتها تموم نشده….
ما خودمون شیش روز تو حموم کیلید موندیم…
ولی برای دلارای یه روز شد…..هنوزم اون روز تموم نشده برادر 😐🥲

بیکاری ک چتاتونو میخونه
بیکاری ک چتاتونو میخونه
پاسخ به  Tamana
1 سال قبل

جعررررر😂😂😂😂😂

خاله شدنت مبارک 😂😂😂

Tamana
پاسخ به  بیکاری ک چتاتونو میخونه
1 سال قبل

ممنونننن😂😂❤
اسمت خیلی خوبه🤣

جولیتِ رومیوو
جولیتِ رومیوو
1 سال قبل

اعلام حاملگی از حامله بودن این پدسگ میکنم ، تبریک بگید…

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  جولیتِ رومیوو
1 سال قبل

برا من سه قلو در بطنم هست 😂

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Maedeh
فـــــاطی
فـــــاطی
1 سال قبل

😐

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
1 سال قبل

دوستانی که فکرمیکنن ارسلان دلی راعقد میکنه ویاقبول میکنه بچه دلی ازخودشه سخت دراشتباهین..یادتونه تورابطه بادلی خودش قرص ضدبارداری گرفت دادبخوره شک نکنید باذهن بیماری که ارسلان داره بارداری دلارای رابه هومن ربط میده

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  نیلی رحیمی
1 سال قبل

گوه خورد
مگه دست اونه بخان بیشتر کشش بدن من خودمو با قرض ضد بارداری میکشم😐

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

ددد نکن اینکارو دلی افسردگی میگیره خب😉😂

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  نیلی رحیمی
1 سال قبل

😂😂😂🖖

جینگیلی
جینگیلی
1 سال قبل

بخدا بیشتر از اینکه از رمان لذت ببرم از کامنتا لذت میبرم
دمتون گرم
😆😁🥰

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  جینگیلی
1 سال قبل

از من؟😂😂😂😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
پاسخ به  جینگیلی
1 سال قبل

خیلی خوجگلی جینگیلی

fati
fati
1 سال قبل

میگم این شکمش نخواست بیاد بالا چند ماه شد دیگه

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط fati
Maedeh
Maedeh
پاسخ به  fati
1 سال قبل

نه بچه گرفته میگه وایسا فرصت. هست حالا

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
1 سال قبل

این عق زدن شگرد زناس واسه فرارازکسی که تامی بینتش عق میزنه
زن داداش منم همینجوری بود.قبل اینکه زن داداش بدبختم بشه ازهرراهی واردشد ولی این عشق دقیقا باعق زدن سربارداری تموم شدوبچه بدبختش را۳ماهگی ول کرد رفت دنبال عفریته بازیاش هنوزم وله ولی پسرش۱۴سالش شدوحالش ازهمچین مادری به هم میخوره..بیچاره داداشم دیگه عاشق نشددیگه اعتماد نکردوهنوزم مجرده بعداون عفریته عوضی

Eda
Eda
پاسخ به  نیلی رحیمی
1 سال قبل

معلومه بد از زن داداشت کینه داریا
قشنگ اینجا خوارشوهر بازی دراوردی🤣😂😐

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
پاسخ به  Eda
1 سال قبل

کسی باداداش ادم بی وفایی کنه ابروشو به گندبگشه بچشو ول کنه بنطرت خوشش میاد؟الهی به حق ۵تن تکه تکه بشه مرَضیه َرو😐😐

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  نیلی رحیمی
1 سال قبل

اخی بیچاره برادر زادت….داداشت اشتباه انتخاب کرده دیگه….
خدا جوابشو میده

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
پاسخ به  Maedeh
1 سال قبل

اشالا که جواب دل شکسته دادشمو بچشو بده تواین دنیا

papoleh
1 سال قبل

تو که هیچ دختر حاجی ما هم از این قسمت زندگیت خسته شدیم‌چند ماهه همینجای زندگیتیم😂

ارزو
1 سال قبل

رمان از دم مزخرفه ای خدا بسههه دیگهههه

Zahraa
Zahraa
1 سال قبل

کاش رمان یکم رو دور تند میرفت دیگه خسته شدم

نیلی رحیمی
نیلی رحیمی
پاسخ به  Zahraa
1 سال قبل

شرط میندم نویسنده رمان یه دختر۱۳ ۱۴ ساله است که داره رویابافی میکنه وبه اسم رمان نشرمیده به ریش همه ماهم هرهر میخنده هرشب😐😐

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  نیلی رحیمی
1 سال قبل

ربطی ندارع دخترای چهارده ساله بعضیاشون یه رمانایی مینویسن که از نویسنده ۳۰سالع بهتره….این اولین قلمشه…و خیلی کشش میده

D♡nya
1 سال قبل

کاش ما هم میتونستیم ب چند ماه اینده سفر کنیم تا پارت ها تمام شه ، از این قسمت اینکه هروز منتظر پارت باشی خسته شدم . ) عمرم تموم شد (

الهه
الهه
1 سال قبل

خدا لعنت کنه این طفلی که در بطنش دارد. از شدت حرص منم در بطنم طفل رشد کرد😐

Maedeh
Maedeh
1 سال قبل

بچه ها خیلیا گفتین که ….مگه میشه زن حامله از بوی شوهرش بدش بیاد…
بله میشه
..عمو بنده خدای من نوه ماه خونه ننش بود
ولی بابای من تا شیش ماه پیش ور دل مامانم بود
دور میشد مامانم عقش میگرفت نزدیک که میشد به حالت عادی برمیگشت🙂🤣🤣🤣

Maedeh
Maedeh
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

والا😂دیگه من به بابام میگفتم برو بیرون نیا خونه خسته شدیم

اسممم
اسممم
1 سال قبل

کاش پارت بعد داستان بره به پنج سال بعد بچه ی دلی از بطنش بیاد بیرون خسته شدیم

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
پاسخ به  اسممم
1 سال قبل

کاشش!🤣

دسته‌ها

93
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x