رمان عشق با چاشنی خطر پارت 8

0
(0)

 
بعدم بدون توجه به آراد شروع کرد به خوردن بقیه هم از این کارای اشکان میخندیدن و سرشونو انداختن پایین و شروع کردن به خوردن اما آراد تا آخری هیچی نخورد. غذامو که خوردم بلند شدم که
اشکان:ببخشید من میتونم خصوصی با آرام خانم حرف بزنیم
بابا:بله بفرمایید. دخترم اشکان و راهنمایی کن
_باشه
رفتم سمت اتاقم.به در اتاق که رسیدم دیدم نیست برگشتم سمت پله ها که، خیلی آروم داشت میومد بالا صورتشم بدجوری تو هم رفته بود
اخرش رسید در اتاقم. دراتاقو باز کردم و اول خودم رفتم داخل و روی تختم نشستم و اشکانم اومد تو و درو پشت سرش بست و روی صندلی میز آرایشم نشست. یکم به دو رو اطراف نگاه کرد. خوب شد مامان اتاق مو تمیز کرده بود و گرنه آبروم میرفت
اشکان:تا اینجایی که من میدونم شمام از این ازدواج ناراضی هستید درسته؟
_بله
اشکان:من تا همین دیروز از این موضوع که باید با شما ازدواج کنم خبر نداشتم و هر چی فکر کردم که چطور جلوی این ازدواج و بگیرم خب به نتیجه ای نرسیدم ولی چطوره که همین طور که بزرگتر ها می خوان ازدواج کنیم و تو این مدت با هم خوب رفتار کنیم انگار که عاشق همیم و دقیقا بعد از یک سال و روز سالگرد ازدواج مون یه دعوای بزرگ راه میندازیم و بعدم طلاق
_اونوقت اون دعوای بزرگ چی باشه
اشکان:دعوا سر این باشه که ما بچه می خوایم ولی بچه دار نمیشیم میریم آزمایش میدیم و میبینیم که من بچه دار نمیشم و مشکل از منه و از اونجایی که هم خانواده من و هم خانواده شما نیاز به وارث دارن و وقتی این و بفهمن خیلی راحت با طلاق ما موافقیت میکنند
_ولی اینجوری آینده شما نابود میشه که
اشکان:منم دقیقا همین و می خوام
_یعنی نمی خواین هیچ وقت ازدواج کنید
اشکان:درسته
_ولی اگه عاشق بشید چی
اشکان:نمیشم. حالا با نقشم موافقید؟
نقشه ی خوبی بود ولی باید مطمئن باشم که بهم دست نمیزنه
_ولی
انگار فهمید می خوام چی بگم که سریع پرید وسط حرفم
اشکان:و اینکه به شما تعهد میدم که هرگز به شما دست نزنم و بعد از یکسال طلاق بگیریم
چه خوب شد که ذهن مو خوند
_این تعهد رو کی به من میدید؟
اشکان:دفعه بعدی که قرار شد همو ببینم. نظرتونو نگفتید قبوله؟
_قبوله
فقط سرشو تکون داد و بلند شد که دوباره صورتش توهم رفت
_حالتون خوبه
اشکان:خوبم. میشه به من یه مسکن بدید
_بله
رفتم سمت کمدم که این آراد دوباره بدون در زدن پرید تو اتاق
_تو دوباره بدون در زدن اومدی تو اتاق من
آراد:بیخیال خسته نشدید اینقدر حرف زدید؟ خوبه مجبور به این ازدواج شدیدا بعد اینقدر حرف میزنید. داداش این و بیخیالش
بعدم دستش و کشید و بردش بیرون. ای بگم خدا چیکارت نکنه آراد. حتی نتونستم بهش یه مسکن بدم

منم سریع اومدم بیرون از اتاق و رفتم پایین همه بلند شده بودن که برن
بابا:اشکان فردا بیا دنبال آرام تا برید آزمایش بدید
اشکان:باشه
بعدم خداحافظی کردن و رفتن.قبل از اینکه بقیه بگن چیکارت داشت و اینا سریع پریدم تو اتاقم و درو قفل کردم.گوشی مو برداشتم همه چیزو مو به مو برای عسل نوشتم و پی ام کردم بعدم زنگ زدم امیر
امیر:بله
آرام:سلام عشقم
امیر:سلام چخبر؟
آرام:امیر امروز خانواده فروزنده اومدن خونمون اشکانم اومده بود
پرید وسط حرفم
امیر:اینکه اون پسره هم اومد چه چیزیش خوبه که اینقدر با ذوق داری تعریف میکنی (با دادددددد)
_امیر چته تو؟ بزار کامل حرفمو بزنم بعد داد بزن
امیر:خیلی خب تعریف کن ببینم
لحنش دستوری بود که زیاد خوشم نیومد اما همه چی بهش گفتم
امیر:اگر طلاقت نده چی
_گفتم که بهم تعهد میده
امیر:کی
_فردا
امیر:خیلوخب فعلا کار دارم خدافظ
_خدافظ
چش بود این
گوشی و پرت کردم رو مبل که زنگ خورد. عسل بود
_بله
عسل:بزغاله با کی داری حرف میزنی اینقدر
_بزغاله عمته
عسل:هوی به عمه من توهین نکنا
_چته دوباره زنگ زدی؟
عسل:واقعا همه ی اینا را خودش گفت
_آره با دایی قرار گذاشته بودم من اینا رو بگم اما اون خودش گفت اینقدر خوشحال شدم که نگو
عسل:ولی پسره انگاری دیوونه هستش یعنی چی اینجوری آینده اش نابود میشه
_منم بهش گفتم اونم گفت از خداشه
عسل:شاید عاشق یکی بوده اونم ولش کرده به خواطر همین
_اینم می خواد همیشه یادشو تو قلبش زنده نگه داره نه؟
عسل:دقیقا فکر نمیکردم هنوزم از این عشقا وجود داشته باشه
_این فقط یه احتماله شاید دلیل دیگه ای داره شاید بعدا فهمیدیم
عسل:اوهوم دیگه چخبر
_خبری نیست فقط عسل
عسل:هان
_خودت که میدونی من میترسم خون بدم چه کنم؟ فردا آبروم میره
عسل:نمی دونم. چطوره فردا خودتو بزنی به مریضی و نری
_بالاخره که چی باید برم
عسل:حالا فردا خودتو بزن به مریضی تا بعد
_باوشه کاری باری
عسل:نه جونم بای عروس خانم
_زهرمار
بعدم سریع قطع کرد. خیلی خوابم میومد سریع گرفتم خوابیم.
****
آراد:آرام خواهری پاشو
اینقدر خوابم میومد که اصلا بهش توجه نکردم و سرم و بردم زیر بالشت و خوابیدم
آراد:آرااااااااامممممم
_خفه شو آراد میخوام بخوابم
آراد:باشه
این چرا اینقدر زود قبول کرد. نمیدونم چی شد که تمام تنم یخ زد سریع چشمام و باز کردم که این آراد ور پریده با یه پارچ آب بالای سرم وایساده بود و هرهرهرهرهرهر میخندید
_آراد میکشمتتت
دویدم دنبالش حالا موش بدو گربه بدو دوید رفت پایین منم دنبالش
اراد:به من چه آخه دیروز به این شوهر خواهر گفتم تو صبح ها با هزار دردسر بیدار میشی اونم گفت اینکارو کنم ولی خودمونی ما اصلا به قیافش نمیخوره از این کار ها بلد باشه
_آره با اون بلاهایی که دیشب سر تو اورد خیلی حال کردم
آراد:مگه کار اون بود؟؟
جوابشو ندادم و همبنجوری که باهاش حرف میزدم لیوان قهوه ای که بابا داشت میخورد و به ما می خندید رو از دستش گرفتم و ریختم روش
آراد:آی آی سوختم روانی
_تا تو باشی که دیگه با من در نیوفتی هاهاها
زنگ در به صدا در اومد
مامان:حتما اشکانه مادر زود باش آماده شو
یعنی خا‌ک عالم تو سرم خوبه قرار بود من خودمو بزنم به مریضی
_مامان من امروز حالم خوب نیست نمیتونم برم
مامان:چیه تا الان که حالت خوب بود حالا چی شد که حالت بد شده
آراد:مامان جون من تو که میدونی این از آمپور میترسه بعد من اینجا موندم این چجوری داره پزشکی میخونه
_خفه شو بابا من از این که امپور بزنم میترسم ولی اگه بخوام به یکی آمپور بزنم یک کیفی میکنم یک کیفی می کنم که نگو
آراد:از بی رحمیته خواهرمن
مامان:بسه زود باش آماده شو بچه ی مردم منتظره بعدم آبرو داری کن
_ولییی
مامان:همین که گفتم زود باش
رفتم تو اتاقم انگار چاره دیگه ای نداشتم با بیحالی لباسامو عوض کردم و زدم بیرون با خانواده گرام خداحافظی کردم و کفشای پاشنه بلند مو پوشیدم و از خونه زدم بیرون. از اشکان خبری نبود که ماشین جلوییم که یه فراری مشکی بود بوق زد رفتم سمتش اشکان بود. نمیدونستم جلو بشینم یا عقب ولی از اونجایی که خجالت مجالت حالیم نبود نشستم جلو
_سلام
پسره ی گودزیلا فقط سرشو تکون داد
سریع راه افتاد. منم گوشیمو از تو کیفم بیرون اوردم و به عسل پیام دادم
_زنبور بدبخت شدم دارم میرم آزمایش بدم چه کنم؟
یکمی صبر کردم ولی جواب نداد
_ععععععسسسسسسللللللللللل
ولی بازم ازش خبری نبود معلومه که یا خوابه یا رفته دانشگاه بیخیالش شدم و گوشیمو انداختم تو کیفم.یکمی وقت شدکه حوصلم سر رفت
_شما اهنگ نمیزارین
اشکان:یه فلش تو داشبورد هست
سریع فلشو برداشتم آهنگش

ممد ممد یه سرم به ما بزن🎵
تو رو جون عمت
ممد ممد اصلا تو خوبیو من بد🎵
تو بخند بمونی برام قربون خندت
هم اسم تو مگه بد داریم
تو هر خونه یه ممد داریم🎵
منو ممد با هم چند سالی میشه که رفاقت داریم🎵
ما به اخلاقای گند ممد عادت داریم
ممدا سر به زیرن گردن بگیرن🎵
ممدا میان خاستگاری بعد از چند وقت

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4 (8)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

40 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

ممد 😅 

ثنا
ثنا
1 سال قبل

خیلی فان مرسی😂😂😂😂

M.h
M.h
1 سال قبل

کسی آدرس نویسنده را نداره خداییییی؟؟؟؟

فاطمهههههههه

M.h
M.h
1 سال قبل

بچه ها دارم میمیرم واس پارت بعد

Nahar
Nahar
1 سال قبل

فققططط اهنگش ..ممد ممد ی سرم ب ما بزن تورو جون عمت😂😂
چقدر رمان سمی هس ادم بعداز خوندنش باید خودشو با اسید بشوره😂

فاطمه
فاطمه
پاسخ به  Nahar
1 سال قبل

🤣🤣🤣🤣

زهره
زهره
1 سال قبل

اول رمانه هنوز کسی رو اشکان کراش نزده
🤭🤭🤭😜

M.h
M.h
پاسخ به  زهره
1 سال قبل

چه میدونی

سپیده Sepideh
سپیده Sepideh
پاسخ به  زهره
1 سال قبل

چرا من از همون پارت اول زدم😂

silvermoon
silvermoon
1 سال قبل

این که کرکر خنده است نه جناییی

M.h
M.h
پاسخ به  silvermoon
1 سال قبل

فکر کنم الان برن تو بحث ازدواج بعد جنایی بشه

silvermoon
silvermoon
1 سال قبل

چه آهنگ سمی
رمانه سرطانه 🤣

M.h
M.h
1 سال قبل

بچه ها سوال جدید چرا اشکی نمیخواد ازدواج کنه و حتی حاضره آبروشم از دست بده؟؟؟؟؟؟

زهره
زهره
پاسخ به  M.h
1 سال قبل

اممم شاید چون همه چی داره شایدم چون کارش خطریه شایدم فکر می کنه دخترا بدرد نمیخورن یا لیاقتشو ندارن همون طور که آرام میگه خیلی مغروره

زهره
زهره
1 سال قبل

راستش تو خونه ما ممد نداریم

M.h
M.h
پاسخ به  زهره
1 سال قبل

ما داریم🙃

🍭GHAZAL💙
🍭GHAZAL💙
پاسخ به  زهره
1 سال قبل

ما ده تا ده تا داری از هر طرف😂😂😂اگرم ممد نبود یه امیری امینی مهدی ای قاطیشه

سپیده Sepideh
سپیده Sepideh
پاسخ به  زهره
1 سال قبل

ما داریم بیا یکی بدم بهت😂

زهره
زهره
1 سال قبل

یه سوال داشتم آدم هایی هستن که میگن قلبشون از سنگه خب آدم های دیگه قلبشون از چیه؟

گیج شدم 🤔🤔🤔🤨🤨🤨

M.h
M.h
پاسخ به  زهره
1 سال قبل

خب اینکه آدما قلبشون از سنگه برای آدمایی بکار میره که بیرحمن و بقیه هم فکر کنم مخملی😁

سپیده Sepideh
سپیده Sepideh
پاسخ به  زهره
1 سال قبل

قلب من از پنبه هستش😍😂

ثنا
ثنا
پاسخ به  زهره
1 سال قبل

پشمک

زهره
زهره
1 سال قبل

بچه ها از اسمش معلومه عاشق هم دیگه میشن 😊

silvermoon
silvermoon
پاسخ به  زهره
1 سال قبل

افرین باهاش چقد وقت گذاشتی تا فهمیدی ؟

سپیده Sepideh
سپیده Sepideh
پاسخ به  silvermoon
1 سال قبل

😂😂😂

Sarina
Sarina
پاسخ به  silvermoon
1 سال قبل

حققق
دهنت سرویس قش کردم از خنده

زهره
زهره
پاسخ به  silvermoon
1 سال قبل

وقتی نذاشتم من همیشه پارت ها رو میخونم به اسم دقت نمیکنم اون روز میخواستم این رمانو پیدا کنم هی به خودم می گفتم اونی که آخرش خطر داره همونه

زهره
زهره
1 سال قبل

بچه ها بیاین تعداد دیدگاه ها رو بالا ببریم

M.h
M.h
پاسخ به  زهره
1 سال قبل

اوهوم اوهوم

Nahar
Nahar
پاسخ به  زهره
1 سال قبل

بیکاریا😂😂😂😂😂🦋🦋🦋🦋🦋😂😂😂 بیااااااا منم میااامممممم
کیلیلیلییلیلیلییییی
جیییغ😂😂🦋🦋🦋🦋

زهره
زهره
1 سال قبل

این چه سمی بود نمیدونم
😁😁😁😁😜😜😜

M.h
M.h
پاسخ به  زهره
1 سال قبل

رمانش فقط سمه اونم سم خالص

Nahar
Nahar
پاسخ به  زهره
1 سال قبل

این سرتا پاش سمه اما دلارای سم‌تره😂😂

زهره
زهره
1 سال قبل

تو این رمان عمه خیلی نقش پر رنگی داره از هر دری میری یه عمه ازش میزنه بیرون 🤭😂😂😂😁😁😜

زهره
زهره
1 سال قبل

😂 😂 😂 😂 😂 😂 ممد

فکر کردم میخواد بگه ممد نبودی ببینی
🤭🤭🤭🤭🤭🤭
وای خدا

سپیده
سپیده
1 سال قبل

چ آهنگایی گوش میده برادرمون😂

𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

آره برادرمون آهنگایی گوش میده خداییی🤣 من جای آرام بودم خنده ام میگرفت 😐 عجب خودداری میکنه😂

زهره
زهره
پاسخ به  𝓐𝔃𝓪𝓭𝓮𝓱
1 سال قبل

من اگه بودم پوکر نگاش می کردم 😐😐😐😑ولی بازم نمیتونم نخندم 😁😁😂

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط NiLOFAR9
M.h
M.h
پاسخ به  زهره
1 سال قبل

شاید مثل رفیق من که از این کارای مزخرف میکنه اینم کار رفیق شه که اسمشم ممده

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط M.h
زهره
زهره
پاسخ به  M.h
1 سال قبل

آره منم یه رفیق دارم مسخره بازی درمیاره همیشه ام هرهر میخنده

دسته‌ها

40
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x