رمان گرداب پارت 225

5
(2)

 

 

 

احساس کردم با این حرفش، یک وزنه ی هزارکیلویی روی شونه هام گذاشته شد…

 

دوباره اون احساس بد برگشت..چقدر از خودم بدم می اومد که داشتم موضوع به این مهمی رو ازش مخفی می کردم….

 

اما چاره ی دیگه ای هم نداشتم..سورن اگه می فهمید، همه چی زیادی بزرگ میشد…

 

سری تکون دادم و اهسته گفتم:

-ببخشید هی زنگ میزنم مزاحم کارت میشم..باور کن دست خودم نیست…

 

-نه خوشگلم اینجوری فکر نکن..هرموقع دوست داشتی زنگ بزن..من که از خدامه صداتو بشنوم..اگه جواب ندادم یعنی مریض دارم بعد خودم زنگ میزنم..تو هرموقع خواستی تماس بگیر…..

 

خندید و با لحن دلنشینی ادامه داد:

-من دربست نوکرتم هستم..اصلا این یه دستوره..باید هر یک ساعت بهم زنگ بزنی…

 

من هم خنده ی ارومی کردم و گفتم:

-شما امر بفرمایین..کیه که اطاعت نکنه..

 

-زبون نریز بچه..میام سراغتا..

 

با ذوق و بلندتر خندیدم و از خداخواسته گفتم:

-منو از چی میترسونی..من که از خدامه..دلم یه ذره شده…

 

-قربون دلت برم..من که دیروز اونجا بودم..

 

-اوه یه جوری میگی دیروز انگار یک دقیقه قبل بوده..مگه دل من چقدره که یک روز ندیدنتو طاقت بیاره….

 

 

 

پوفی کرد و کلافه و بی قرار گفت:

-نکن پرند..اینطوری حرف نزن لامصب..

 

خنده ام شدیدتر شد و با خوشحالی گفتم:

-دلم میخواد خب..

 

دوباره مکث کرد و با لحن اروم و پراحساسی گفت:

-شب میام..

 

-واقعا؟!..

 

-واقعا..فکر کردی فقط دل خودت تنگ میشه؟..

 

لباسم رو از روی سینه توی مشتم جمع کردم تا جلوی هیجانم رو بگیرم و با ذوق گفتم:

-شام چی درست کنم برات؟..

 

-اخ اخ..تو کوفتم بذاری جلوم من میخورم..هرچی دوست داشتی درست کن…

 

-ماکارونی؟!..

 

-عالیه..دست خوشگلت از الان درد نکنه..

 

خندیدم و چیزی نگفتم که سورن دوباره به حرف اومد:

-عزیزم من برم..مریض دارم..

 

-ای وای ببخشید..هی حرف زدم از کار انداختمت..برو برو…

 

اروم خندید و گفت:

-کار خیلی خوبی کردی..اصلا خستگیم رفت..درضمن دستور که شوخی بود..خواهشمو فراموش نکن..تند تند منتظر تماستم….

 

-چشم چشم..نمی گفتی هم من زنگ میزدم..پررو تر از این حرفام میدونی که…

 

-تو هرجور باشی تاج سری خوشگل خانوم..

 

 

 

نیشم دوباره باز شد و با خنده گفتم:

-حرفای خوشگل نزن که فکر و خیال و رویابافی وقت نمیذاره برات ماکارونی درست کنما…

 

سورن هم خندید و گفت:

-فدای خودت و رویابافی هات..برو خودتو سرگرم کن تا من بیام جواب این همه شیرین زبونی هاتو بدم…

 

دوباره دوتایی خندیدیم و چند لحظه بینمون سکوت شد…

 

اروم اروم خنده ام رو جمع کردم و اهسته گفتم:

-مواظب خودت باش..

 

-چشم..چیزی نمیخواهی شب میام بگیرم؟..

 

-نه ممنون..برو دیگه مریض هات معطل شدن..شب میبینمت…

 

-قربونت برم..پس تا شب..

 

خداحافظی کردیم و گوشی رو پایین اوردم و تماس رو قطع کردم…

 

گوشی رو به سینه ام چسبوندم و چشم هام رو بستم…

 

خدایا خودت نگهدارش باش..نذار اتفاقی واسش بیوفته وگرنه من دق می کنم…

 

از روی تخت بلند شدم و گوشی رو توی جیب شلوارم گذاشتم و از اتاق زدم بیرون…

 

حالا که با سورن حرف زده بودم، احساس بهتری داشتم و کمی از دلشوره ام کم شده بود…

 

دیگه باید مواظب حرف ها و رفتارم باشم..سورن شک کرده بود اما به هیچوجه نباید متوجه ی چیزی میشد…

 

نفس عمیقی کشیدم و بلند مامان رو صدا کردم:

-مامان میخوام واسه شام ماکارونی درست کنم..

 

صدای مامان از داخل اتاقش اومد:

-باشه عزیزم..کاری داشتی صدام کن..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240503 011134 326

دانلود رمان در رویای دژاوو به صورت pdf کامل از آزاده دریکوندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان: دژاوو یعنی آشنا پنداری! یعنی وقتایی که احساس می کنید یک اتفاقی رو قبلا تجربه کردید. وقتی برای اولین بار وارد مکانی میشید و احساس می کنید قبلا اونجا رفتید، چیزی رو برای اولین بار می شنوید و فکر می کنید قبلا شنیدید… فکر کنم…
IMG 20240425 105138 060

دانلود رمان عیان به صورت pdf کامل از آذر اول 2.6 (5)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: -جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. -ب..ببخشید، مگه شوره؟ ها‌تف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد. نیشخند ریزی میزند. – نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره    
IMG 20240425 105152 454 scaled

دانلود رمان تکتم 21 تهران به صورت pdf کامل از فاخته حسینی 5 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان : _ تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم،…
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 5 (2)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4 (8)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
اشتراک در
اطلاع از
guest

4 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سارا
سارا
6 ماه قبل

وقت کردی یسر بزن اونور ببین راستی سامیاروسوگل زندن اصلا”بچشون چیشد فکرکنم یهوبگی ۱۰ سال بعد 🤣🤣

مهسا
مهسا
6 ماه قبل

سلام
من از دنبال کننده های رمان گرداب هستم و فقط این رمان رو از این وبلاگ می خونم ‌. نویسنده عزیز من رمان شما رو دوست دارم .میدونم هم شما مشغله های خیلی زیادی داری ولی من خیلی دوست دارم نتیجه رمان رو بدونم ممنون میشم پارت های طولانی تر بزارین و فاصله زمانی بین پارت هاتون رو خیلی پایین بیارین
هر چند ، چندین حالت برای پایان رمان میشه درنظر گرفت ولی مشتاق چیزی که شما در نظر دارین هستم .
باتشکر.

نویسنده شاه دل
نویسنده شاه دل
6 ماه قبل

روبیکا واست فرستادم
لطفا چک کن و بزار تو سایت
ممنون 🙏

خواننده رمان
خواننده رمان
6 ماه قبل

فاطمه جان رمان سال بد چی شد نمیذاری دیگه

دسته‌ها

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x