دستم رو دور شونه های سوگل حلقه کردم و گفتم:

-یه مانتو و شال براش بیار..زود باش باید ببریمش بیمارستان…

 

سامیار از جا پرید و دوید سمت کمد لباس هاشون و به سرعت با یک مانتو و شال برگشت…

 

دستم رو روی صورت عرق کرده ی سوگل کشیدم و با مهربونی گفتم:

-چیزی نیست..الان میریم بیمارستان..یکم کمک کن مانتو رو تنت کنیم عزیزم…

 

کمرش رو به سختی کمی صاف کرد که انگار یهو دردش بیشتر شد و بلند زد زیر گریه…

 

سامیار هول شد و با وحشت گفت:

-چیه؟..چی شد؟..

 

سوگل میون هق هق جیغ زد:

-خدا..دارم میمیرم..سامیار یه کاری کن..

 

-الان میریم..میریم بیمارستان خوشگلم..یکم طاقت بیار قربونت برم…

 

مانتو رو روی همون پیراهن خواب بلندش تنش کردیم و شال رو هم روی موهای بازش انداختیم…

 

نگاهی به سورن انداختم که هنوز وسط اتاق ایستاده بود و با دست های مشت شده و اخم های درهم از ترس و نگرانی، به سوگل نگاه می کرد….

 

با تشر گفتم:

-سورن بیا کمک کن..

 

با قدم های اروم اومد سمتمون و با صدایی خفه گفت:

-چیکار کنم؟..

 

با وحشت و مستاصل به من نگاه کرد و سرش رو تکون داد…

 

#پارت۱۶۹۶

 

از روی تخت بلند شدم و گفتم:

-کمک کنین ببرینش تو ماشین..منم مانتو میپوشم میام…

 

بعد چرخیدم سمت سوگل که هنوز نشسته بود و پیشونیش رو روی شونه ی سامیار گذاشته بود و گریه می کرد و می لرزید….

 

لبم رو گزیدم و گفتم:

-زود باشین..ساک بچه کجاست بیارمش؟..

 

سوگل سرش رو کمی بلند کرد و درحالی که دندون هاش رو از درد روی هم می فشرد، بریده بریده گفت:

-اتا..اتاقش..تو..توی کمد..

 

سرم رو تکون دادم و دویدم سمت بیرون اما با شنیدن صدای جیغ سوگل، جلوی در ایستادم و برگشتم سمتشون….

 

هنوز تو همون حالت خشک شده مونده بودن که با نگرانی جیغ زدم:

-به خودتون بیایین..ببریدش تو ماشین..

 

با جیغ من سورن رفت سمتشون که سامیار زودتر سوگل رو بلند کرد و دست انداخت زیر پاهاش و دور کمرش و با یک حرکت بلندش کرد….

 

سوگل چنگ انداخت به تیشرت سامیار و با دندون های بهم فشرده جیغ زد…

 

دیگه منتظر نشدم و دویدم سمت اتاق خودم و یک مانتو روی همون پیراهن و شلوار راحتی پوشیدم و شالی روی سرم انداختم….

 

لحظه ی اخر چنگ زدم به گوشیم و از روی پاتختی برداشتمش…

 

#پارت۱۶۹۷

 

دویدم سمت اتاق بچه و ساکی که سوگل از قبل اماده کرده بود رو از داخل کمد برداشتم و دویدم بیرون….

 

سورن جلوی در منتظرم بود و کلیدها رو از اویز جلوی در برداشت و رفتیم بیرون…

 

حتی فرصت نشد در رو قفل کنیم و چون سامیار و سوگل با اسانسور رفته بودن، دوتایی به سرعت از پله ها سرازیر شدیم….

 

سورن که پشت سرم داشت میدوید، با وحشت گفت:

-پرند..یه وقت سوگل چیزیش نشه؟!..

 

در همون حال نیم نگاهی بهش انداختم و سعی کردم لبخند ارامش بخشی بهش بزنم، هرچند تو اون لحظه کار سختی بود:

-چیزیش نمیشه..می خواد نی نی خوشگلشو به دنیا بیاره…

 

وارد پارکینگ شدیم و سامیار با دیدنمون از داخل ماشین داد زد:

-زود باشین..

 

سورن پرید پشت فرمون و من هم روی صندلی کنارش نشستم…

 

سامیار عقب نشسته بود و سوگل گریون که از درد به خودش میپیچید رو توی بغلش گرفته بود…

 

سورن با سرعت زیادی راه افتاد و من لبم رو گزیدم و از بین دوتا صندلی چرخیدم سمت عقب و به سوگل نگاه کردم….

 

سامیار داشت عرق صورت سوگل رو پاک می کرد و با ترس و نگرانی نگاهش می کرد…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز ۴.۴ / ۵. شمارش آرا ۸۵

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان

رمان های pdf کامل
دانلود رمان نت های هوس از مسیحه زادخو

    خلاصه رمان :   ارکین ( آزاد) یه پدیده ناشناخته است که صدای معرکه و مخملی داره. ویه گیتاریست ماهر، که میتونه دل هر شنونده ای و ببره.! روزی به همراه دوستش ایرج به مهمونی تولدی دعوت میشه. که میزبانش دو دختر پولدار و مغرور هستن.‌! ارکین در نگاه پریا و سرور یه فرد خیلی سطح پایین جلوه

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان گل سرخ
دانلود رمان گل سرخ به صورت pdf کامل از زیبا سلیمانی

    خلاصه رمان گل سرخ :   ـ گلی!! صدایش مثل همیشه نبود. صدایش با من قهر بود و من مگر چند نفر بودم که ببینم و بشنوم و باز بمانم؟ شنیده‌ها را شنیده و دیده‌ها را دیده بودم؛ وقت رفتن بود. در را باز کردم و با اولین قدمم صدایش اینبار از زیر دندان‌های قفل شده‌اش به گوشم

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان عقاب بی پر pdf از دریا دلنواز

  خلاصه رمان:           عقاب داستان دختری به نام دلوینه که با مادر و برادر جوونش زندگی میکنه و با اخراج شدن از شرکتِ بیمه داییش ، با یک کارخانه لاستیک سازی آشنا میشه و تمام تلاشش رو میکنه که برای هندل کردنِ اوضاع سخت زندگیش در اون جا استخدام بشه و در این بین فرصت

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دامینیک pdf، مترجم marya mkh

  خلاصه رمان :     جذابیت دامینیک همه دخترهای اطرافش رو تحت تاثیر قرار می‌ده، اما برونا نه تنها ازش خوشش نمیاد که با تمام وجود ازش متنفره! و همین انگیزه‌ای میشه برای دامینیک تا با و شیطنت‌ها و گذشتن از خط‌قرمزها توجهشو جلب کنه تا جایی که… به این رمان امتیاز بدهید روی یک ستاره کلیک کنید تا

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دردم pdf از سرو روحی

    خلاصه رمان :         در مورد دختری به نام نیاز می باشد که دانشجوی رشته ی معماری است که سختی های زیادیو برای رسیدن به عشقش می کشه اما این عشق دوام زیادی ندارد محمد کسری همسر نیاز که مردی شکاک است مدام در جستجوی کاری های نیاز است تا اینکه… به این رمان امتیاز

جهت دانلود کلیک کنید
دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست

    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می ایستد به ظاهر همه چیز با یک معامله شروع میشود.

جهت دانلود کلیک کنید
اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دختر
دختر
3 ماه قبل

نی نی😍😍🤣🤣

دسته‌ها
1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x